RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
برادر گرامی حالا باید سعی کنید یک زندگی تازه و متفاوت رو شروع کنید .تازه از این نظر که اتفاقات گذشته رو فراموش کردید و متفاوت از این نظر که از تجربه ای که به دست آوردید ، بعنوان چراغی برای روشنی راه اینده تون استفاده کنید و حواستون رو خوب جمع کنید که دیگه چنین ماجرایی تو زندگی تون تکرار نشه چون اتفاقات مشابه همند .
سعی نکنید برای رفع دلتنگی تنهایی رو انتخاب کنید و یه گوشه کز کنید .دنیا که به اخر نرسیده یا شما خطایی نکردید . خواست خدا نبوده و قسمت نشده ازدواجی سر بگیره .به خدا توکل کنید و راضی باشید به رضای خدا چون بدون شک کار خدا بیهوده و بی دلیل نیست .به حکمت کار خدا ایمان داشته باشید.
مطالبی که تو تاپیک احساس تنهایی تون گفتم رو انجام بدید خیلی موثره .
آقای omed چند وقته نیستند اگه بیان تالار حتما" به قولشون عمل میکنند .
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
با سلام
دوستان من با این مسئله کنار آمده ام ولی مشکل من چای دیگه ای هست. من قبل از این موضوع برای اطرافیان و فامیل و خانواده خودم ارزش و احترام زیادی قائل بودم بیشتر به خاطر اینکه فکر میکردم که اونها برای من ارزش و احترام قائل هستند نه به خاطر چیزهایی که دارم بلکه فقط به خاطر خودم ولی بعد از این موضوع نظرم عوض شده و میبینم که برای من ارزش و احترامی قائل نیستند و به همین دلیل از اونها فاصله گرفته ام و دچار مشکل شده ام.
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
برادر گرامی آقای shookan4 اگه فکر میکنید با مشکلی که این تاپیک رو به خاطرش ایجاد کردید الحمدالله کنار اومدید ، برای ادامه مشکلی که فکر میکنید دارید پیشنهاد میکنم تاپیک دیگه تون رو ادامه بدیدم .نظرتون چیه ؟
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
بله اشاره بجایی کردید از این به بعد موضوعش هم بیشتر به اون یکی میخوره تا این.
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
با سلام
من بعد از این موضوع خیلی بدبین شده ام. به اطرافیان اعتمادی ندارم. مادرم عوض اینکه به من دلداری بده هر چند وقت یکبار که عصبانی میشه این موضوع را توی سرم میکوبه و میگه حق با نامزدم بود که من را رد کنه. من از این کار مادرم بقدری متنفرم که هر بار که اینو میگه دلم میخواد سرش داد بکشم ولی خودمو کنترل میکنم و تا یکی دو روز باهاش حرف نمیزنم و دوباره بعد از چند روز این موضوع تکرار میشه. این چه جور عدالتی هست که یک نفر به یک نفر دیگه خیانت میکنه و اطرافیان عوض اینکه از خیانت دیده دفاع کنند بیشتر از این موضوع سو استفاده میکنند تا تحقیرش کنند.
این که میگم خیانت برای اینه که اون دختر قبل از من عاشق یک نفر دیگه بوده ولی با این حال یکسال با احساسات من بازی کرد و تازه بعد از چند ماه از قطع رابطه مون من متوجه این موضوع شدم در حالی که مادر من از همون بعد از قطع ارتباط ما این موضوع را میدونست ولی به من نگفت. سوالم اینه که آیا مادر من وظیفه نداشت که این موضوع را به من بگه؟ و این نشانه این نیست که برای من و احساساتم ارزشی قائل نیست؟
تازه فهمیده ام که خیلی از آدمها قابل اعتماد نیستند. اگر در آینده خواستم ازدواج کنم به نظر شما چطور عمل کنم که مثل این دفعه دچار مشکل نشم؟(با توجه به اینکه در خانواده ما ازدواج سنتی رایج هست و من هم معیارهای مادرم را قبول ندارم)
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
با سلام
خوب با توجه به شرایطی که از خانوادتون و عکس العملشون گفتید من حدث می زنم
1) شما نحوه ی ارتباط با خانوم ها رو بلد نیستید. (در خانواده ندیدید که یاد بگیرید) شاید و فقط شاید اون دختر واقعا نمی خواسته با شما بازی کنه، یکسال بهتون فرصت داده اما دیده نمی تونید همسر ایده آلش باشید.
2) الان که نیاز به کسی دارید که براش درد و دل کنید، کسی رو ندارید.
برای حل این دو من پیشنهاد می کنم عضو یک گروه بشید (مثل گروه کوه نوردی)
هم دوستان جدید پیدا می کنید(که شاید بشه براشون درد و دل کرد). از این حال و هوا خارج می شید. می بینید رفتار های زوج ها رو توی سفرهای چند روزه و یاد می گیرید.
چند سوال، شما روابط اجتماعی تون در چه حده؟ آیا دوست صمیمی دارید؟ شما خواهر دارید؟
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
با سلام
خوب با توجه به شرایطی که از خانوادتون و عکس العملشون گفتید من حدث می زنم
1) شما نحوه ی ارتباط با خانوم ها رو بلد نیستید. (در خانواده ندیدید که یاد بگیرید) شاید و فقط شاید اون دختر واقعا نمی خواسته با شما بازی کنه، یکسال بهتون فرصت داده اما دیده نمی تونید همسر ایده آلش باشید.
2) الان که نیاز به کسی دارید که براش درد و دل کنید، کسی رو ندارید.
برای حل این دو من پیشنهاد می کنم عضو یک گروه بشید (مثل گروه کوه نوردی)
هم دوستان جدید پیدا می کنید(که شاید بشه براشون درد و دل کرد). از این حال و هوا خارج می شید. می بینید رفتار های زوج ها رو توی سفرهای چند روزه و یاد می گیرید.
چند سوال، شما روابط اجتماعی تون در چه حده؟ آیا دوست صمیمی دارید؟ شما خواهر دارید؟
با سلام و تشکر
درست میگید من ارتباط با خانمها را بلد نیستم. قبل از این دختر خانم با هیچ دختری بیش از یکی دو جمله صحبت نکرده بودم. در باره مراحل ازدواج هم چیزی نمیدونم. اگر میشه شما به من بگید که چه مراحلی داره؟
1- بعد از اینکه ما همدیگه را دیدیم و با هم صحبت کردیم مادر من نظر ایشان را از مادرش درباره من پرسیده بود و مادرش جواب مثبت داده بود. اگر علاقه نداشت همون موقع نباید میگفت که علاقه نداره یا حداقل بگه که برای تصمیم گیری به زمان نیاز داره؟
2- موقعی که یک نفر عاشق یکی هست میتونه یک نفر دیگه را حیرون خودش کنه تا اینکه ببینه علاقه بهش پیدا میکنه یا نه؟(فقط جواب بله یا خیر بدید)
3- در ضمن ایشان یه من فرصت ندادند. چون ما شرایط ازدواجمون مهیا نبود توافق بین خانواده های ما این بود که به خاطر فراهم نبودن شرایط ما کمتر با هم ارتباط داشته باشیم و در طول یکسال سه چهار بار بیشتر هم را ندیدیم و با هم حرف هم نزدیم. اگر ایشان علاقه نداشتند نباید بیشتر در پی شناخت باشند تا ببینند که آیا علاقه ای پیدا میشه یا نه؟
من که با این اوصاف مطمئنم که از همون اول تصمیمشون مشخص بود و فقط احتمالا به خاطر رودربایستی بوده که به ما نگفتند. اگر شما هم نظرتون را در این مورد بگید ممنون میشم.
الان روابط اجتماعیم بد نیست ولی دوست صمیمی که بتونم باهاش درد دل کنم ندارم. و متاسفانه خواهر هم ندارم.
ممنون از توجهتون. منتظر نظرات بعدیتون هستم.
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shookan4
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
با سلام
خوب با توجه به شرایطی که از خانوادتون و عکس العملشون گفتید من حدث می زنم
1) شما نحوه ی ارتباط با خانوم ها رو بلد نیستید. (در خانواده ندیدید که یاد بگیرید) شاید و فقط شاید اون دختر واقعا نمی خواسته با شما بازی کنه، یکسال بهتون فرصت داده اما دیده نمی تونید همسر ایده آلش باشید.
2) الان که نیاز به کسی دارید که براش درد و دل کنید، کسی رو ندارید.
برای حل این دو من پیشنهاد می کنم عضو یک گروه بشید (مثل گروه کوه نوردی)
هم دوستان جدید پیدا می کنید(که شاید بشه براشون درد و دل کرد). از این حال و هوا خارج می شید. می بینید رفتار های زوج ها رو توی سفرهای چند روزه و یاد می گیرید.
چند سوال، شما روابط اجتماعی تون در چه حده؟ آیا دوست صمیمی دارید؟ شما خواهر دارید؟
با سلام و تشکر
درست میگید من ارتباط با خانمها را بلد نیستم. قبل از این دختر خانم با هیچ دختری بیش از یکی دو جمله صحبت نکرده بودم. در باره مراحل ازدواج هم چیزی نمیدونم. اگر میشه شما به من بگید که چه مراحلی داره؟
1- بعد از اینکه ما همدیگه را دیدیم و با هم صحبت کردیم مادر من نظر ایشان را از مادرش درباره من پرسیده بود و مادرش جواب مثبت داده بود. اگر علاقه نداشت همون موقع نباید میگفت که علاقه نداره یا حداقل بگه که برای تصمیم گیری به زمان نیاز داره؟
چرا همون موقعه باید می گفتن علاقه نداره
2- موقعی که یک نفر عاشق یکی هست میتونه یک نفر دیگه را حیرون خودش کنه تا اینکه ببینه علاقه بهش پیدا میکنه یا نه؟(فقط جواب بله یا خیر بدید)
خیر
3- در ضمن ایشان یه من فرصت ندادند. چون ما شرایط ازدواجمون مهیا نبود توافق بین خانواده های ما این بود که به خاطر فراهم نبودن شرایط ما کمتر با هم ارتباط داشته باشیم و در طول یکسال سه چهار بار بیشتر هم را ندیدیم و با هم حرف هم نزدیم. اگر ایشان علاقه نداشتند نباید بیشتر در پی شناخت باشند تا ببینند که آیا علاقه ای پیدا میشه یا نه؟
من که با این اوصاف مطمئنم که از همون اول تصمیمشون مشخص بود و فقط احتمالا به خاطر رودربایستی بوده که به ما نگفتند. اگر شما هم نظرتون را در این مورد بگید ممنون میشم.
الان روابط اجتماعیم بد نیست ولی دوست صمیمی که بتونم باهاش درد دل کنم ندارم. و متاسفانه خواهر هم ندارم.
پس این همه اعضای همدردی چکاره هستن ؟
ممنون از توجهتون. منتظر نظرات بعدیتون هستم.
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
با سلام خدمت موعود گرامی
نقل قول:
1- بعد از اینکه ما همدیگه را دیدیم و با هم صحبت کردیم مادر من نظر ایشان را از مادرش درباره من پرسیده بود و مادرش جواب مثبت داده بود. اگر علاقه نداشت همون موقع نباید میگفت که علاقه نداره یا حداقل بگه که برای تصمیم گیری به زمان نیاز داره؟
چرا همون موقعه باید می گفتن علاقه نداره
نمیتونست بگه که به زمان نیاز داره تا تصمیم بگیره؟ اینکه به دروغ جواب مثبت داده از نظر شما اشکالی نداره؟
نقل قول:
2- موقعی که یک نفر عاشق یکی هست میتونه یک نفر دیگه را حیرون خودش کنه تا اینکه ببینه علاقه بهش پیدا میکنه یا نه؟(فقط جواب بله یا خیر بدید)
خیر
این جوابتون با جواب سوال قبلی تناقض داره.(به نظر من این دو سوال عین هم هستند فقط به دو زبان مختلف نوشته شده اند)
RE: راهنماییم کنید گذشته رو فراموش کنم
آقای shookan 4
جوابهای من کجاش تناقض داره ؟
در جواب سوال اولتون گفتم باید از اول میگفت به شما علاقه نداره تا شما رو الاف خودش نکنه .
و اما سوال دوم شما : فکر میکنم خود شما درست مطرح نکردید ! چون طبق سوال شما نفر اول عاشقه و نفر دوم هم حیرون(عاشق) اون میشه در حالیکه نفر اول هنوز از عشقش مطمئن نیست !
خود سوال اشکال داره به نظر من .
اما من با فرض اینکه کسی عاشق دیگری نباشه اما اونو حیرون خودش بکنه تا ببینه ایا در آینده میتونه خودش هم عاشقش بشه یا نه ، جواب دادم خیر .
گفتم خیر ، یعنی اینکه کسی حق نداره دیگری رو عاشق و مجنون خودش کنه در حالیکه خودش هنوز علاقه ای نداره و فقط به این امیده که بتونه بعدا" عاشق بشه .
حالا اگه با دقت متن منو بخونید متوجه میشید که درست جواب دادم و تناقضی وجود نداره .
و حالا جواب سوال جدیدتون : این خانم همون موقع یا باید میگفت نه یا اینکه بگه به زمان نیاز داره تا تصمیم بگیره و جواب مثبت به دروغ هم خیـــــــــلی اشکال داره و نباید ازدواج رو به شوخی گرفت .