RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
گفتار نیک عزیز می شه بفرمایید این خانم چند سالشه ؟ قبلا ازدواج کرده یا نه ؟ رابطه فامیلی با همسرت داره یا نه ؟ و یا اطلاعات دیگه ای در مورد این خانم بفرمایید
ایا بعد از اون صحنه متوجه رابطه مشکوکی بین شوهرت و اون خانم شده ای یا نه ؟
من فکر می کنم این خانم با توجه به نوع عکس العملش و نوع رفتار و مکانی که این عمل رو انجام داده موجود خطرناکی ه که حاضره دست به هر کاری بزنه و مطمئن ام توی زندگی اش خیلی مشکل داره و حاضره برای اینکه قسمتی از مشکلاتش حل بشه حتی زندگی دیگران رو نابود کنه خیلی باید مواظب شوهرت باشی
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
مرسی آتنا جان
این خانم 31 سالش است و یک پسر 14 ساله دارد و بیوه است و شوهر ندارد و دقیقافامیل من هم نیست یک رفت و آمد بیخودی در خانواده داشت که به حمد پروردگار پایش بریده شد .
نه عزیزم فعلا متوجه رابطه مشکوکی نشده ام ولی شرایط به نوعی است که فعلا همسر من جسارت نزدیک شدن به این زن را ندارد و همه چیز به اتفاقات آینده بر خواهد گشت .
این خانم در حال حاضر بهترین فاکتور برای گرفتن انتقام از من محسوب می شود و اگر همسر من تصمیم بگیرد که مسائل را بدتر از این چیزی که هست ، بکند ، می تواند از این گزینه استفاده کند و می تواند خیال کند توسط این خانم می توانند از من انتقام بگیرند .
اما متاسفانه و یا خوشبختانه د ر آ ن صورت من ککم هم نخواهد گزید . چرا که در مقابل جایگاه خانوادگی و منش و تربیت و زیبایی و قد و هیکل و تحصیلات و خانه داری و کدبانوگری و توانایی وجایگاه اجتماعی من ، انگشت کوچک من هم حساب نمی شود . و در آن صورت برای همسرم خیلی متاسف خواهم شد که واقعا بد سلیقه است و همین را قطعا به او خواهم گفت.مضاف بر اینکه همسر من هم به لحاظ اجتماعی آدم کوچکی نیست که یک زن عامی را بتواند در کنار خود تاب بیاورد .
من اگر مرد بودم از وی صد متری فاصله می گرفتم تنها و تنها به یک دلیل و آن اینکه دندانهایش را سالی یکبار هم مسواک نمی زند .
ولی خود من هم چون تو به این قضیه فکر کرده ام اما دلائل این کار مسائل دیگری خواهد بود که می تواند سودی دو سویه را نسیب هر دو نفر کند ولی این هم خیالی است که آن خانم خواهد کرد و همسر من به وی لطمه جدی خواهد زد و او حریف قدری برای همسر من نیست و آسیب می خورد ان هم از نوع با خاک یکسان شدن
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
چرا همسر شما می خواهد از شما انتقام بگیرد؟!
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
من فک می کنم گام اول اینه که به شوهرت قاطع و خیلی محکم بگی که تحت هیچ شرایط دیگه با این خانم کوچکترین مراوده ای نداشته باشه
عزیزم همین طور هست که می گی این خانم اگه حال و روز مناسبی داشت و یا شرایط ش مناسب بود که دست به چنین کاری نمی زد این خانم توی یه باتلاق گیر کرده داره دست و پا می زنه و از دیگران کمک می خواهد هر کسی که دست این خانم رو بگیره با خود این خانم غرق می شه
برای همین من ازت می خوام که خیلی خیلی مواظب شوهرت باشی عزیزم این خانم می دونه که مردها رو می شه از چه راهی به طرف خودش بکشه ( تقریبا صد در صد مردها هم در چنین شرایطی مثل شوهر تو عمل می کنند ) پس تو نباید از شوهرت انتظار زیادی داشته باشی که مثلا یه کشیده در گوش اون خانم می زد البته این رو هم بگم که شرایط روحی تو رو کاملا درک می کنم ولی باید منطقی عمل کنی
عزیزم باید این دماغ این خانم رو به خاک بمالی
منتظر توضیحات بیشترت هستم :72:
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گفتار نیک
این خانم در حال حاضر بهترین فاکتور برای گرفتن انتقام از من محسوب می شود و اگر همسر من تصمیم بگیرد که مسائل را بدتر از این چیزی که هست ، بکند ، می تواند از این گزینه استفاده کند و می تواند خیال کند توسط این خانم می توانند از من انتقام بگیرند .
عزیزم حساب احتمالات است .
فعلا که خبری نیست و کسی چیزی اعلام نکرده ولی به لحاظ روحی همسر من فردی است عصبی و این افراد در بحران تصمیم گیری های آنی و بدون تفکر دارند و هیجاناتشان را با یک برخورد غلط بروز می دهند و خیلی زود پشیمان می شوند اما چون به مقدار زیادی لجباز و یکدنده است نمی خواهد اعتراف به اشتباه کند و بنشیند سر جای خودش . بلکه فاصله می گیرد و مدام کارهای بد را تکرار می کند و آیه یاس خواندن در شرایط بحرانی یکی از خصوصیات بارز اوست . همیشه من را یاد کارتون گالیو ر می اندازد . ( من می دونم ما موفق نمی شیم )
واو از مسائلی که پیش آمده ، بسیار عصبی و ناراحت است و احساس شکست میکند با این احوال اگر احساس خطر کند قطعا مثل هر آدم بی مهارت دیگر ی دست به کار می شود.
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
فک می کنی بجز مسائل جنسی همسرت دنبال چه می تواند باشد ؟ وضعیت مالی اون خانم ممکن ه شوهرت را وسوسه کرده باشه ؟ شرایط مالی همسرت چطوره ؟؟ و وضعیت مالی خودت؟ راستی چند ساله که ازدواج کردی و چند سالته عزیزم ؟
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
من فعلا با شوهرم زندگی نمی کنم که کنترلی بر اوضاع داشته باشم . آتنا زود رفتی سر اصل مطلب . دیگر به ایجاد پستهای دیگر نیاز نیست !
به واسطه اتفاقات دیگری که افتاد و تصمیم داشتم همه ی آنها را بازگو کنم او خانه را ترک کرد و در یک روز زیبای پاییزی تمام کت و شلوار و پیراهن و ... را در بهترین ملحفه آلمانی من انداخت و رفت:302: و بعد هم برگشت که ماشین را به من بدهد . که داد
و مجددا یک نطق کوتاه و مفید کرد که این زندگی ادامه اش فایده ندارد و خلاصه انداختن تقصیر ها به گردن من به جهت صبوری که از خود نشان داده و رفتارهای توام با بی محلی من را تحمل کرده و ....( خلاصه نگاه یکسویه به کل ماجرا ها و قائل نشدن هیچ سهم و حقی برای من و احساسات و باورها و شرایط من و آدم بده زندگی من بودم و آدم خوبه داستان همسر محترم من با تمام گندکاری هایش )
ولی آخر شب به وسیله ی ایمیل یک نامه بلند بالا داد که من زندگی را تمام شده دیده بودم که خانه را ترک کردم و حالا من عاشق تو هستم و تا آخر عمرم هم عاشق خواهم بود و....
اما من از این ابراز عشق حالم به هم خورد .
من واقعا از مردی که قهر کند و از خانه بیرون برود و به نوعی از مشگلات فرار کند بیزارم و مخصوصا این بار که لباسهایش را هم جمع کرده بود و رفته بود. از دید من باید تنبیه اساسی می شد که دیگر تکرار نکند و در ضمن دروغ نگویم آنقدر از جریانات عصبانی بودم که این لباس جمع کردن و ... تیر خلاص بود ! :D
من اهل اعتراض به شیوه ی سکوت هستم اما تا به امروز یکبار خانه را ترک نکرده ام اما این آقای همش منتظر است یک جا یک گندی بالا بیاورد آن وقت به جای قبول مسئولیت اشتباه راه فرار را پیش می گیرد و از خانه می رود بیرون آن هم به مدت چند روز . حال یا از شمال سر در میاورد یا از جنوب و هر بار در این بازی قهرورفتن چه اتفاقاتی که نمی افتد
مثلا دفعه قبل گندی بالا آورده بود که می خواست من نفهمم و دست به همین بازی زد و از خانه رفت و چند روز بعد برای من وکالتنامه طلاق 50 ساله فرستاد و بعد که گرفتاری اش مشخص شد به من زنگ زد و از من کمک خواست و من هم به او کمک کردم تا مشگلاتش حل شود که شد اما عمل من در مقابل دستت دردنکند وکالتنامه طلاق بود !:302:
خلاصه هر بار من باید با تقصیر و بی تقصیر برای برگشت وی به خانه تلاش می کردم . تا از خر شیطان پیاده شود .
اما اینبار این کار را نکرده ام و به هیچ عنوان هم تصمیم ندارم برای برگشت وی تلاش کنم . کسی که اینگونه می رود باید به فکر راه برگشت هم باشد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط اتنا
فک می کنی بجز مسائل جنسی همسرت دنبال چه می تواند باشد ؟ وضعیت مالی اون خانم ممکن ه شوهرت را وسوسه کرده باشه ؟ شرایط مالی همسرت چطوره ؟؟ و وضعیت مالی خودت؟ راستی چند ساله که ازدواج کردی و چند سالته عزیزم ؟
گفتم که آن خانم بنا بر وصیت پدرم ارث خوبی دارد . پدرم به واسطه بی کسی و تنهایی و بی سرپرستی این خانم نزدیک به پانصدمیلیون برای این خانم ارث گذاشتند .
وضعیت مالی خودم هم بد نیست . خدا را شکر . پدرم در زمانی که زنده بودند حدود 20 سال پیش ثروتشان را بین من و برادرم و خودشان نصف کردند . یعنی نصف ثروت خودشان را به من و برادرم دادند و نصف دیگر را برای خودشان برداشتند و امروز هم که فوت کرده اند رقم قابل ملاحظه ای به من رسیده .
شوهر من از خودش چیزی ندارد و از من تغذیه می شود و سرپرستی امور مالی مرا به عهده دارد و گاهی خودش از کار کرد روی زمینها و...پولی به دست می آورد و ...
اتفاقا تنها چیزی که در رابطه با این خانم وجود دارد همین وسوسه پانصد میلیونی است دیگر . با یک تفاوت از او چنین پولی را در آوردن به مراتب راحت تر از زنی مثل من است :D
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
این خانم بعد از گرفتن 500 میلیون از پدر شما با شما چنین کرده ؟؟؟؟ :302:
عزیزم بهتر مسائلی رو که باعث شوهرت از خونه قهر کنه رو بگی
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
روزگاره عزیزم . دلیل نمی شود خوبی انسانها با خوبی پاسخ داده بشود .
متاسفم که این خانم با خیلی گنده تر از خودش در افتاد .
من اصلا به این موضوع فکر نمی کنم . از دید من این خانم خود ش را مفت به 500 میلیون فروخت چرا که اگر چنین کاری نکرده بود بیشتر از اینها هم گیرش می آمد و مهم تر از آن حمایت من که کم چیزی برای او نبود و او زود نشان داد که لیاقت محبت ندارد
ما خانواده با سیاستی هستیم و اهل شلوغ کاری نیستیم و به وقت نیاز واقعا منسجم هستیم و کافی است اراده کنیم آنوقت او نمی تواند از این 500 میلیون تا آخر عمر خودش و پسرش استفاده کند و.... و این خانم این را نفهمیده بود .
ولی فعلا من حرکتی نخواهم کرد تا ببینم شرایط آینده چگونه رقم می خورد .
RE: چرا بی اعتماد شدیم و ادامه زندگی ناممکن به نظر می رسد
پس اون خانم با توجه به اون پول می خواد شوهرت رو وسوسه کنه و زندگی تو رو به هم بریزه
عزیزم 500 میلیون برای این خانم کافی بوده وگرنه صبر می کرد بیشتر می گرفت بعد همچین کاری می کرد
حالا اون به دنبال یه همسر می گرده و مطمئنا یه چیزهایی از اختلاف بین تو و همسرت دانسته که شهامت همچین کاری رو پیدا کرده
ولی من دلیل قهر شوهرت را متوجه نشدم