RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
سلام
من هم با نظر فیلو سارای عزیز در این که بحث سکوت و نگفتن از مشکلات زنانه و مردانه نیست موافقم
بزارید من کمی حس درونی آنی عزیزم رو اگر درست تشخیص داده باشم ، بیان کنم .
آنی گاهی خسته است و مسائلی دارد که دلش می خواهد بتواند دهان باز کند و حداقل برای سبک شدن و در صورت امکان راه کار گرفتن بیان کند اما ....... سکوت می کند ، تصورش این است که این سکوت مردانه است .
اما به قول فیلو سارای عزیز این سکوت ربطی به مرد و زن ندارد ، بلکه یا به شرایط بر میگردد یا به تیپ شخصیت و خصلت .
مثلاً اساساً بعضیها درون گرا هستند و بیشتر از آن که مسائلشان را ابراز کنند در درون می ریزند که اگر مهارت و توان حل مسئله رو فاقد باشند که آسیبهای روحی زیادی رو متحمل می شوند ، از طرفی افرادی هم داریم که برون گرایند ، یعنی هر چه دارند بیرون می ریزند و این افراد هم اگر مهارت لازم رو نداشته باشند با مطرح کردن مسائلشان در هرجایی آسیب پذیرند .
اما این بین کسانی هستند که ترکیبی هستند و به نوعی می توانند متعادل عمل کنند ، اما شرایط آنها به گونه ای بوده که مهر سکوت بر لب زده اند .
بگذارید کمی با مثال بحث را روشنتر کنم .
در محیط کار و در میان دوستانم افراد موفقی را شاهدم ، که در یک برهه زمانی دیدم که با همه موفق بودنهای گستردشان ، وقتهایی خیلی آسیب پذیرند ، روی دو تاشون زوم کردم تا پاشنه آشیلهاشون رو بیابم ، و همینم باعث خلق مقاله ای شد به نام " آسیب شناسی افراد موفق " که قصد دارم در آینده وارد تالار کنم .
یکی از این دوستان وضعیتی داشت که فکر کنم اشاره به آن گره ذهنی آنی عزیز را حل کند .
ایشان در خانواده در شرایطی بود که اغلب کلید عقل و مورد مشورت بقیه بود ، در محیط کار و بین دوستان هم همینطور ، و بار زیادی روی دوشش بود که با عشق هم آنرا حمل می کرد ، خیلی کمک فکری و روحی .... دیگران بود . اما گاهی خیلی آزرده بود ، با من در مورد بعضی مسائل محیط کار حرف می زد ، اما می دیدم که خیلی چیزها را در درون دارد ، مثلاً از محیط خانواده که درد دل نا گفته وی است ، در محیط کار چیزی که باعث شد من روی اون و یافتن پاشنه آشیل این دوست موفق زوم کنم ، این بود که گاه توقعات و انتظارت درست و به حقی از مافوقها داشت که هرگز بیان نمی کرد و وقتی برآورده نمی شد به شدت آزرده می شد و اعتقاد داشت باید خودشان تشخیص دهند .فقط این مواقع کمی با من درد دل می کرد ( حتی توقع اون هم کاری و در رابطه با حل مشکلات کاری یا دیگران بود نه شخصی ) روی اون که دقت کردم ، دیدم از طرف خود او نگفتن و سکوت ، نیاز طبیعی اش به توجه و همکاری و کمک را پوشانده ، چرا ؟ چون چنان موفق و توانا جلوه کرده که اطرافیان به ذهنشان نمی رسید که او هم مثل بقیه نیازهایی دارد و تا او بیان نمی کرد کسی دقت نداشت . و خود او هم چنان همیشه منشاء خیر بوده و کار دیگران را راه انداخته و قوت روحی و سلامت روحی از خود نشان داده ، که احساس کرده دیگران قدرت درک یا یاری وی را وقتی دچار مسئله ، (حتی اگر نیاز به یک درد دل ساده باشد) را ندارند ، و در محیط خانواده هم احتمالاً ترس از این که اگر ناراحتی یا احساس نیاز از وی بروز کند ، بقیه که از وی روحیه می گیرند تضعیف می شوند و .... باعث سکوتش می شود .
و خلاصه از آنالیز شخصیتش ، هم سوژه آسیب شناسی افراد موفق را یافتم و به آن پرداختم ، هم درسی گرفتم که اگر چه قبلاً به کار بسته بودم اما فهمیدم باید حفظ بشه و تقویت .
و اون هم اینه " ما هر چقدر هم توانا باشیم و منشاء کمک و یاری رساندن به دیگران ، و بتوانیم خود را تأمین کنیم در هر زمینه ، باز هم زمانهایی نیاز به کمک دیگران داریم "، که اغلب نامحسوسه و تحقق می یابد ، چون موجودی اجتماعی هستیم و گاه و در مواقع حساس ،محسوس است و باید کمک را واضح بخواهیم ، و درست همین جا این گونه افراد از کمک خواستن پرهیز می کنند ، که یا اطرافیان را در اون حد که بتوانند درکشان کنند نمی بینند ، یا می ترسند اونها ضعف او قلمداد کنند ، و نمی خواهند چنین تصور کنند ، یا می ترسند که اطرافیان او را در ضعف و مشکل ببینند و آنها هم دچار ناراحتی از وضعیت وی شوند که این فرد دوست ندارد دیگران به خاطرش غمی پیدا کنند .....
نقش این گونه افراد به گونه ای است که اطرافیان هم فراموش می کنند که او نیازهایی دارد که عمده ترین آن " نیاز به توجه " است ، و حتی توقع ندارند که وی را جز در حالت توانمندی و سرحالی و خیر رسانی و.. ببینند و ممکنه حتی سیل توقعات به سوی اونها روانه باشد و او چون آنها را عادت داده که با او چنین باشند ، بار اضافی و طاقت فرسا بر دوش خود متحمل شود ......
همه ی اینها به نظر من ناشی از یک چیز است " خود فراموشی " که بیشتر اوقات منجر به غرق شدن در اطراف و دیگران و مسئولیتها می شود . و این هم باعث ساخته شدن " لانه سکوت " ، درست وقتی که فرد نیاز دارد بیان کند می شود .
من خود در برهه ای از زمان به خاطر مسئولیتهایی که به عهده داشتم دیدم اینگونه شدم ، به خودم آمدم و از آن وضعیت دوری کردم .
اول باید خود خودمان را باور کنیم ( نه فقط باور به توانمندی ، باور به این که ما هم انسانیم و نیازهایی داریم و باید به آن توجه داشته باشیم ) تا خود ما به خود توجه نکنیم ، نمی توان انتظار داشت دیگران به ما توجه داشته باشند .
امیدوارم تونسته باشم اونچه احساس کردم درد دل آنی عزیزه رو بیان کنم .
اما کار عملیاتی من برای این بحث ، باز کردن تاپیک من امروز نیاز دارم ... است .
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
مرسی فرشته جان تا حد زیادی درست اشاره کرده ای
من نه در مسیر زندگی که از کودکی یاد گرفته ام اگر زمین خوردم حتی اگر خونین و مالین هم بودم باید بی صدا و بی گریه بلند شوم و به دنبال پدر و مادرم نگردم تا چه رسد به خواهر و برادر و غیر
توجه چیست خواهر من ؟!
شعار من از بچگی این است
شر مرسان خیر طلبت و نخواستیم
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
با سلام خدمت شما دوستان و هم پیمانان تالار همدردی.. خسته نباشید.
عجب بحث جالب و پویایی است که جا دارد از "آنی" گرامی و تمام دوستان شرکت کننده یک تشکر ویژه داشته باشم..متشکرم :104:
اما همینک به این فکر می کردم که در این دنیای مجازی افراد چقدر ناشناس هستند ولی هستن.!
اگر در این تالار عضوی دچار مشکلی شد او را همیاری می نماییم...به او امید می دهیم و هزاران کار دیگر... حتی تا آنجایی که انی عزیز و شما دوستان آنقدر به فکر اعضا هستید که ""سکوت"" انان را نشانه ای می دانید برای ..........
کاش قدری در دنیای حقیقی نیز ...کاش در دل هر فرد حقیقی نیز سیستمی وجود داشت به نام :
تالار همدردی...می توانستیم افراد آنلاین دل خود را ببینم ...نظراتشان را بشنویم و درکشان کنیم
کاش همانند امروز که سکوت اعضا ما را نگران می سازد ..سکوت پدر مادر و همسر نیز ما را آشفته می کرد و در صدد راهی بودیم برای ......
ولی بسیار آسان است ...حال چه؟؟
تبدیل ""کاش ها"" به ""هست ها"".
.................................................. ...............
دوستان و اعضای محترم تالار همدردی..""آنی"" یک فرمول را پیدا نمود و شما تا آخر راه حل پیش رفتید. اما نه با ""فرمول"" ارائه شده توسط ""آنی""....بلکه هر کس با فرمول خاص خودش
و این صورت مسئله است نه سکوت و حرف زدن......!!!
صورت مسئله بسیار آسان بود.... آنی سوالی کرد ..ما هم جوابی دادیم. آنی تشکر کرد ما هم پذیرفتیم.
اما نمره رو به ""جواب"" نمی دهند به ""راه حل"" درست می دهند.
.................................................. .......
آشکار شد....چه آشکار شد؟؟؟
اولین خطا....او.لین خطا چیست؟؟؟؟ >>> راه حل غلط
راه حل ....؟؟!! آری راه حل ما با راه حل آنی یکسان نبود....راه حل تو هم با راه حل من یکسان نیست.
همه شما عزیزان در این تاپیک ""دردودل"" کردید...هر کس به روشی. ولی هیچ کدام آشکارا دردودلتان را مطرح ننمودید.
یکی در پوشش سوال دردودل کرد ...دیگری در پوشش جواب...دیگری در ارائه راه حل...دیگری در ارزیابی شخصیت...و دیگری در ....
چرا مگر ما صادق نیستیم یا ...... نه....نه
نه دوستان ما صداقت بسیار داریم .........اما راه هایمان یکی نیست چون پایه های این بزرگراه حقیقی نیست. هیچ فرد عاقلی ابتدا خانه نمی سازد سپس پایه هایش را بنا کند
......................................
چه تعدادی از شما بزرگوارن توانستید همان گونه که آنی قصد داشت منظورش را برساند... او را بفهمید؟؟؟!
دردودل کردن یعنی گوش دادن...گوش دادن یعنی پذیرفتن....پذیرفتن یعنی درک کردن... درک کردن یعنی شناختن....شناخت >>> شناختن یعنی تایید کردن؟؟؟
......
شما مرا تا چه حدی می شناسید؟؟ از راهنمایی هایم...از شیطنت هایم... از مدیریتم .. از چه؟
شاید بگویید از سخن گفتن .....آری سخن گفتن زمینه اولیه شناختن است ولی در زمینه پررنگ تر دیگر به نام دنیای حقیقی.
...........................................
ما نسبت به همنوع خود محبت داریم...از خوشحالی او شاد و از غمگینیش نالان می شویم...
ولی تعهدی به کسی نداریم. وظیفه شاید....
وظیفه نباید معطوف و برخاسته از تفکرات ذهنی باشد...زیرا ذهن علاوه بر اینکه دریافت می کند قادر به پردازش نیز است و همچنین توانایی بوجود آوردن موضوع جدید را دارد.
ذهن دریافت می کند و برحسب آن می سازد....ساخت جدید تعهد جدید می طلبد برای اینکه توانایی غلبه و حیاط داشته باشد.
بنابراین ما خود به خود می سازیم....چه را؟؟>>>> ""مسئولیت های خودساخته را"""
.......................................
برای ذهن فرقی ندارد دنیا مجازی باشد یا حقیقی...او دریافته ها را پردازش می نماید.
ذهن تنها آن چیزی را پردازش می نماید که توسط گیرنده ها قادر به ""دریافت"" باشد
پس ذهن می پذیرد تنها صورت قضیه را. ادراک و احساس چه جایگاهی دارند؟؟
.................................................. ...............................
گاهی برای بیان یک سخن....دشوارترین راه را برمی گزینیم>>> همانند راه خود بنده
یعنی ابتدا دادن توضیحاتی برای اثبات اینکه من نیازی به دردودل ندارم...آوردن هزار بهانه چه با درگیر ساختن ذهن خواننده ...چه با حاشیه کشاندن مطلب....چه با تحلیل و ارزیابی شخصیت دیگری ...و چه با گلایه.
زیرا غروری دارم...غرور من تبدیل به ""باور"" من شده....باور من در روح من رخنه کرده.
روح من تشنه محبت است ولو غیرمستقیم....ولو بدون نیاز به بیان کردن.... ولو
انتقال شادی ...دلیل و بهانه نمی خواد..... روی دیگر سکه در این "بی بهانگی"" خلاصه می شود.
دو روز پیش بی بهانه با ""راننده ی تاکسی"" دردودل کردم.
رادیو روشن بود ....و مجری می گفت>> فردا روز جهانی کودک است..<<< به یکباره "راننده" صدای رادیو را بلند کرد و صبر کرد تا گزارش تمام شود.
سر بحث را خود باز کردم....به شوخی گفتم ::"ببینیم بابای من چی میخره"". این شد که یک ربع تا رسیدن به مسیر و در ترافیک با یکدیگر هم سخن شدیم...
او می گفت کاش امروز خدا روزیم را برساند تا فردا برای نوه های خود هدیه مناسبی تهیه نمایم می گفت:: یک لحظه خنده آنان را با دنیایی عوض نمی کنم.
دردودل کردم...یک ربع تمام شد و به مقصد رسیدم در جواب آخری و دردودل آخری به او گفتم:: بابا جون خداحافظ.(من به پدربزرگ جون میگم بابا جون).
به همین آسودگی.....به همین روانی...به همین زیبایی.
انسان هنگامی که لبریز شد ....خودبه خود می گوید و طلب نیاز دارد تا ارضا شود.
.................................................. .....
هنوز لبریز نیستم. اگر هم لبریز باشم فکر نمی کنم از فاصله کوچه تا پای کامپیوترم ارضا نشوم...زیرا هنوز پیرمردان حقیقی بسیاری می شناسم که پذیرای سخنان مجازی من هستند.
..............................
نکته حاشیه ای::""بنده در همان ابتدای باز شدن تاپیک نظری دادم ولی چون هم زمان با ارسال خود انی بود و بنده متوجه نشده بودم در واقع جوابم را گرفتم و نظر خود را حذف کردم زیرا همانند سوال و به نوعی جواب بنده رادوست دیگری ارسال کرده بودند ......و اینکه در دانشگاه بودم و سرگرم و تنها به زدن دکمه تشکر اکتفا نمودم.""
......................
با سپاس از شما عزیزان :72: :72:
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
دوستان عزیز
این که افرادی که نام برده شده اینجا درد دلی بیان نکرده اند نباید لزوماً چنین پنداشته شود که سکوت است و نمی خواهند بیان کنند .
اولاً >> گاه روشها برای بیان حرف دل متفاوتاست ،
ثانیاً >> گاه ممکن است فردی دغدغه هایی که نتواند از پس آن برآید نداشته باشد ،
ثالثا >> یکی مثل خود من در اغلب کارهای حساسی که حتی یقین دارم که تصمیم مناسب را گرفته ام ، گاه برای اطمینان بیشتر ، یا برای دریافت نظر از زوایا و نگاههای دیگر با دوستانی مشورت می کنم ، البته در دنیای حقیقی .
و چون در دنیای حقیقی نیازم رفع می شود ، پیش نیامده که احتیاج به طرح مسئله ای در دنیای مجازی کنم ، البته در مواردی که حاصل یک تجربه را مفید به حال دوستان دیگر دیده ام آنرا با عناوینی در تالار آورده ام و خواهم آورد که همین نشانه ی عدم سکوت در وقت مناسبه ، مثل تاپیک تأثیر ابراز احساس
بنده حتی گاه در مورد مشکل یکی از دوستان تالار با دوستان حقیقیم مشورت داشته ام از جمله اهل فن آنها . و یا در موارد خاصی که نیاز به مشورت یا طرح مسئله پیدا می کنم ، به فراخور نوع مسئله یا مشورت دوست خاصی را به کمک می طلبم . و .....
پس ( با این تفاسیر ) عدم طرح مسئله به طور واضح بیانگر فرار از طرح آن نیست و می دانم حتماً برای بعضی از دوستان دیگر نیز چنین است .
و دوستان خوبم!
شنیده اید که گفته اند :
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ............... نه هر که سر بتراشد قلندری داند
می خواهم بگویم ، سکوت و عدم سکوت در جای خود مناسب است ، نه مطلقاً سکوت ، و نه همیشه داد سخن سردادن . بلکه هر وقت هر کدام تدبیر مناسب باشد ، عقل حکم می کند که به کار گرفته بشود . به نظر من این مهمه ، نه اصرار بر اینکه آنانی که راه سکوت را برگزیده اند لب به سخن بگشایند و یا آنان که همیشه در سخنند سکوت کنند . به اعتقادم بهتر اینه که کاربرد درست هر کدام از دو مهارت را مطرح کنیم .
بهتر آن است که احساس آن که در این زمینه سئول کرده را دریابیم ، تا به او کمک کنیم که پاسخ درست را بیابد .
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
[align=justify]آنی عزیزم :72:
شاید در دنیای حقیقی، اون شخصیتی که دیگران از شما در ذهن دارن، باعث بشه نتونید خیلی حرفها رو بزنید. اما اینجا اینطور نیست.
برای ما از واضحاته که شما هرقدر هم که محکم باشید، باز هم "دل" دارید، "درد دل" دارید ...
مهم نیست از کجا شروع می کنید، از اول، یا آخر ...
از درد زمین خوردناتون، یا از هر درد دیگه ای ...
فقط بنویس آنی ...
بنویس ...[/align]
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
حرفهایم از جنس تالار نبود و حل شد .
البته تجربه خیلی دردناکی بود ولی به هر روی گویی گاهی درد هم راه حلی است !
از سارا ی نازنین و خانم دکتر و r12و سایر دوستان تشکر می کنم .
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
سلام aniگرامی احساس میکنم که شما هم دارید به دلیل سکوت نزدیک میشوید البته از نوع تجربه کردن,که زیاد خوشایند نیست؛
در کنار مواردی که در ارسالهای قبلی خود نوشته ام نقل قول زیر را هم اضافه میکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
حرفهایم از جنس تالار نبود....
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
کیوان چه بگویم ؟!
که نگفتنم بهتر است.
RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
نگفتنم بهتر است.
آنی عزیزم سلام:72::
خوشحالم باز گشتی ....خیلی زیاد...
آخه من اصلا نمی فهمم چرا؟
کاش صحبت می کردید..نه ریز و درشت قضایا ..شما شروع کن گفتن ما قول می دیم سوال نپرسیم!!
چرا نگفتنتون بهتره؟
من حقیقتا نگران این موضوع هستم ..بابا من یک پیشنهاد دارم....
می خواین حرفاتونو بگید من بگم!!!!!!!!!!!!!!!!:228:
شوخی کردم....کمی برون گرایی هم انی عزیزم گاهی بد نیست ها...
من منتظرم...
:16: