RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
از همتون متشکرم که جوابمو دادین.
تقریبا همه راهنماییشون یک کلمه بود طلاق
نمیتونم اخه.باورم نمیشه زندگیم به اینجا کشیده.میدونم اشتباه کردم.ولی خونه گرفتم. چیدم.مهمونا دعوت شدن.درسته هنوز 20 روزی وقت هست ولی نمیدونم چه بهانه ای برا این همه مهمون بیاریم؟حتی الان که تو اداره ام جلو همه نمیتونم جلوی گریه مو بگیرم.طلاق بگیرم؟؟خونه چی میشه؟لوازم و جهیزیه ای که اینهمه پول و زحمت پاش رفته؟مراسمو بزنیم بهم ابروریزی نمیشه؟دلم میخواد بزارم در برم.هیچکس رو نبینم.میدونم با اون زیر یک سقف رفتن غلطه میدونم حالا حالا ها چیزی عوض نمیشه ولی قدرتشو ندارم
تازه دوبار حرف طلاق رو اوردم،حتی قطع ارتباط کردم،نذاشته،نمیذاره،با خانوادم حرف زده هی اینو اونو مثال اورده که همه اول زندگیشون سخته چیزی ندارن فرصت بدین به من،اینا هم راضی شدن بعد از فردا روز از نو روزی از نو
نمیذاره برم پیش مشاور یعنی همه جا پیشمه چطوری برم که نفهمه؟میگه ما مشکلی نداریم بریم پیش مشاور
مشکل ما کاره پوله اونم صبر کنی حل میشه میگه یکم صبر داشته باش عوض همه اینارو در میارم همش میکه اروم باش
ولی هیچی عوض نمیشه تو این 13 ماه که عوض نشد
من حتی شماره تلفنمو بی اجازش به کسی بدم دعوامون میشه چه برسه بخوام برم پیش مشاور
ضمنا در جوابه یکی از دوستان اون 24 سالشه من 25.5 سالمه و درسته پیشم بوده همیشه و هر لحظه ولی به حریم هایی که قائل بودم و عرف هست احترام میذاشت و میذاره و تو این موارد همیشه اولویت من و باورها افکار و خواسته هام بوده و هست. و تو خلوتمون انقدر احترام ارزش قائله برام که یکی از دلایل تحملم تا این لحظه دقیقا همینه
ولی خودمم میدونم این کافی نیست.اصلا دلم نمیخواد مسئولیت زندگی همش رو دوش من تنها باشه.نه دلم میخواد نه توانشو دارم.طاقت طلاقم ندارم.اخرین راه حل طلاقه برام.یعنی هیچ کاری نمیتونم بکنم که مسئولیت پذیر بشه؟خرفایی که میزنه رو عمل کنه؟؟
خودم همیشه به زنایی که همه ایرادات یک مرد رو که مرد زندگی نبود رو تحمل میکرد زهرخند میزدم،رد میکردم،حتی تشویقشون میکردم کمک میکردم که تا حد تحقیر کوتاه نیان.حالا خودم شدم یکی از همونا....از خودم بدم میاد....دوسش دارم اخه....تنها راه حل طلاقه؟تمومش کنم؟به هر قیمتی؟
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام.نميدوني الان كه نوشته هاتو ديدم چه حالي شدم.دقيقا گذشته خودم تكرار شد.همون سوالها:چطوري اينكارو بكنم خدايا؟همه ميدونن،همه منتظر عروسي اند.به دوستام،به فاميل به آشنا چي بگم؟ولي وضعيت من خيلي اسفناكتر از شما بود.چرا؟چون ما تو يه اداره دولتي همكارهم بوديم!باورت ميشه همه فكر ميكردن ما رفتيم مرخصي عروسي،اونموقع دادگاه بوديم.ميتوني حدس بزني من چي كشيدم؟
من جهيزيه مو برده بودم،چيده بودم،باورت نميشه وقتي يك هفته بعد بابا وداداشام رفتن جهيزيمو پس آوردن چه عذابي بود.هم برا من هم برا بابا وداداشام.خيلي برام سخت بود اما دائم خودمو لعنت ميكردم كه چرا تا اونجا پيش رفتم؟كاش همون اول بهم ميزدم؟منم از حرف مردم و نگاه همكارام ترسيدم كه رفتم سر سفره عقد اما آخرش چي؟بازم جدا شدم.فقط خدا بهم رحم كرد دقيقا يكروز قبل از عروسي همه چيو بهم زدم وتوي اون خونه نرفتم.البته اينارو نميگم كه تو هم حتما كاريكه من كردم رو انجام بدي.مورد من درست بشو نبود.فقط ازت ميخام اگه يه ذره هم شك داري بخاطر حرف مردم اينكارو با خودت نكن.
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
منم خونه رو چیدم.حتی کارت دعوت ها پخش شده.تازه همکار هم هستیم تقریبا همه هر دومونو میشناسن تو اداره.فقط چند روزی مونده به عروسی.ولی هر روزمون دعواست .یعنی من دعوا راه میندازم.چون همش بی حالم اونم نگران میشه میگه چیزیت شده عزیزم و من تو جوابش باز همه مشکلاتمونو یاد اور میشم گاه داد میزنه گاها منو اروم میکنه گاها میره سراغ خانوادش شاید اونا کاری بکنن ولی اخرش هنمونه فرقی نمیکنه
دارم خفه میشم.با اطلاع اون که اجازه ندارم پیش کسی برم حتی مشاور بدون اطلاعش هم غیر ممکنه چون مرتب یا پیشمه یا پیگیره
الان 13 ماهه تمامه هر روز شاید 10 بار زنگ میزنه تو اداره حالمو میپرسه خسته نباشید میگه خودشم دنباله کارای بیخود پدرش یا اینو اونه که هیچ سودی برا ما نداشته ولی هر قدرم درگیر باشه پیگیرمه
واقعا دارم دیوانه میشم کمکم کنید
حرفه طلاق رو پیش بکشم؟پافشاری کنم؟تمومش کنم؟
همین الان مادرم داره اخرین کارای خونه مثلا مشترک مارو انجام میده که هیچ چیش مشترک نیس همش متعلق به منه.روزی هزاربار از من معذرت خواهی میکنه که به خاطر شرایطش نتونسته زندگی ای که لایق منه برام درست کنه منم اروم میگیرم ولی وقتی فرداش اون خونه پدرش می خوابه وو من میام سره کار باز قاطی میکنم
باز ارومم میکنه باز.....
چه بهانه یی واسه عقب انداختن مراسم بیارم که حداقل واسه خودمو خانواده خودم ابروریزی نشه بد نشه؟؟
من جز اینجا ، جز کمک شما کسی رو ندارم ...کمکم کنین
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
درسته که شما دوستش دارید ولی مطمئن باشید وقتی سر زندگیتون برید به طور طبیعی این علاقه معمولی تر می شه و دیگه به شدت الان نیست و اون موقع این مشکلات از الان هم براتون پر رنگ تر می شه .
این حرف خودتونه که نمی خوایید بار زندگی روی دوش شما باشه . شما وقتی احساس می کنید ، در کنار یک مرد زندگی می کنید ، که ویژگی های یک مرد رو در اون ببینید ، اینکه اقتدار داشته باشه ، اینکه مسئولیت پذیر باشه ، اینکه با مشکلات زندگی درگیر بشه به خاطر شما و زندگیش . تو همچین زندگی شما بیش تر نقش یک مادر رو دارید که تو همه چیز فرزندشو حمایت می کنه نه یک همسر .
تصمیم با شماست که می خواید چطور زندگی داشته باشید ؟
آیا تحمل این مشکلات رو دارید ؟
کسی به شما توصیه نمی کنه که با عجله طلاق بگیر ، اما خودتون چرا انقدر اصرار دارید که به این زودی برید سر زندگیتون؟
بهتره که با این عجله نرید سر زندگی به خودتون و ایشون فرصت بدید . سعی کنید به ایشون یک شوک وارد کنید . دیگه حمایت نکنید بگذارید یک مدت از هم دور باشید . اگه دوستش دارید محکم برخورد کنید . بگید اگه نتونه روی پای خودش بایسته ، اگه نتونه کار پیدا کنه حاضر نیستید وارد زندگی با ایشون بشید . حالا که دوستش دارید ولی از طرفی دوست ندارید زندگیتون به این شکل شروع بشه باید یک مقدار محکم باشید تا بلکه ایشون تغییر رفتار بدن .
از حرف اطرافیان نترس ، زندگی خودت مهم تره .
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام
خواهر من حالا چرا انقد زود کارت عروسی پخش کردین ؟ هنوز که 20 روز مونده معمولا" چند روز بمونه مردم کارت عروسی میدن .
اگه بخواین به حرف مردم زندگی کنین تا آخر عمر باید طبق فرمایش این و اون زندگی کنین و اختیار زندگی تون رو بدید دست دیگران .
انسان ازدواج میکنه که به آرامش برسه نه اینکه هنوز هیچی نشدده شما دارید داغون میشید . این چه جور زندگی مشترکیه که هنوز شروع نشده مشکلاتش تا این حد بغرنج شده ؟
به خودتون و آرامشی که نیاز دارید و اینده ای که میتونه بهتر از این باشه فکر کنید نه به حرف و حدیث مردم .هر کی بخوایدحرف مردم رو گوش کنه دور از جون شما سر از ناکجا آباد در میاره .
شما الان به قدری نگرانی و استرس دارید که نمی تونید درست تصمیم بگیرید که چی درسته و چی غلط ؟ چطور میخواید عروسی کنید ؟ کاری نکیند که پشیمانی در پی داشته باشه اونوقت دیگه کاری نمی تونید بکنید .خوبه الان مجرد هستید و فقط اسم اون توی شناسنامه تونه اما عروسی که بگیرید دیگه شما یه زن مطلقه هستید .
به نظر من با خونواده خودتون مشورت کنید و بگید حداقل یه مدت عروسی رو عقب بندازن تا بتونید با اعصاب راحت فکر کنید .
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام.كاش ميتونستي بري مشاور،آخه اونها بهتر ميتونن كمكت كنن.كاش يه جوري ميشد خصوصي با مشاور همين تالار صحبت ميكردي.من مطمئنم با اين اوضاع رفتنت درست نيست.من يه فكري دارم عنوانش ميكنم از همه دوستاييكه اينجا قبلا براي شما نظر دادن ميخام نظرشونو راجع به فكر من بگن.نزديك عروسي برادر يكي از همكارامون بود اونها بغير از كارت عروسي بليط هواپيما هم رزرو كرده بودن بنده خدا عروسشون افتاد دستش شكست.هم عروسي عقب افتاد هم بليطها كنسل شدن و هيچ حرف وحديثي هم پيش نيومد.من خودم وقتي ميخاستم به هم بزنم رفتم خيلي منطقي با پدر مادر وخواهر برادرام صحبت كردم بهشون گفتم اون اذيتم ميكنه خيلي كنترلم ميكنه بدبينه باهام بداخلاقي ميكنه برخورداي خونوادشم كه مشخص بود اونموقع خانوادم حمايتم كردن اصلا فكر اينكه مردم چي ميگن براشون مهم نبود فقط مهم اين بود كه از اون وضعيت نجاتم بدن البته سعي خودشونوكردن در درجه اول مشكلمو حل كنن اما وقتي ديدند هيچي درست نميشه واقعيتو به همه گفتن و كمكم كردن تا جدا بشم.منظورم اينه چون احتمال اينكه طرف شما اصلاح بشه هست،بهتره عروسي رو تا وقتيكه كاملا مطمئن نشدي عقب بندازي حالا ميخاد يكسال طول بكشه يا بيشتر مهم نيست.ميدوني بنظر من برا فاميلا طوري وانمود كن كه مثلا دستت يا پات شكسته وهمه چيو عقب بنداز اما به خودش وخانوادش بگو تا روزيكه خودشونو اصلاح نكنن برنميگردي.
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام
الان زمان برای شما حکم طلا رو داره بهتره وقت رو بیشتر از این از دست ندی حتما باید تو این 20 روز چند جلسه با مشاور صحبت کنی این کمترین کاریه که می تونی برایه زندگیت بکنی
روی پیشنهاد یاد آوران هم فکر کن
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام
به نطر من هم باید عاقلانه تر با این شرایط برخورد کنی. اینکه تو بعدعا بهت می گن یک زن مطلقه مهم تره یا یک عمر سوختن و ساختن. بهانهای منطقی جور کن (مثل چیزی که دوستان پیشنهاد دادند) و بعد هر طوری شده حتی با مادرت یا یک کسی ،پیش یه مشاور خوب (نه از اینها که تمام دقتشون به ساعته که نیم ساعت بشه و پول ویزیت رو بدی اما اخرش هیچی به هیچی) برو . اگه داد زد ،اعتراض کرد،عصبانی شد و ... مهم نیست بهر حال تو باید با یک مشاور خانواده امین و حاذق در این خصوص صحبت کنی. دیگه از این شرایط که وضعت بد تر نمیشه . اما خواهشا در برخورد با همسرت با عصبانیت و پرخاش صحبت نکن که انطوری حتی حق به جانب هم باشی بازنده ای
موفق باشی:72:
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
ايشون حق ندارن مانع رفتن شما براي مشاوره بشن!!!؟چرا انقدر سست برخورد ميكني؟؟حرف مردم فردا جواب زندگي شما رو ميده؟؟خاله و عمو و دايي و......تا جشن و شادي و خوشي باشما هستن بقيه راه رو بايد خودت بري ميفهمي؟
چرا براي رفتن پيش مشاور پافشاري نميكني؟بگو من همين يه كارو ازت ميخوام تا وقتي هم با من نياي پيش مشاور من توي هيچ جشني پامو نميزارم!!!!
توي اينترنت كه ديگه نميتونه مانع بشه از آقاي سنگتراشان كمك بگير حق مشاوره رو به حساب واريز كن و از ايشون مشورت بگير
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
عزیزم انقدر به فکر آبرو نباش . چیزی که زیاده بهانه واسه عقب انداختن . واسه خودتم بهانه بهتر از این که هنوز تو این زندگی نرفته این همه تردید و نگرانی داری ؟
بگید مشکلاتی هست . خود شما هم انگار دوست دارید زودتر سر زندگیتون برید . اگه نمی خواید به ایشون فرصت بدید که از این بی مسئولیتی بیرون بیان حداقل به خودتون فرصت بدید که به یک آرامش نسبی برسید و از این همه تردید دور شید . شما سر زندگی نرفته انقدر از این مساله ناراحتید وقتی سر زندگی برید که مشکلات بیش تره چطور می خواید کنار بیاید؟
کاملا مشخصه که همسر شما به شما وابسته هست . مثل وابستگی یک بچه به مادرش .اینکه همیشه کنار شماست همیشه بهتون زنگ میزنه و........
باز هم حرف من همون هست
دوستان اینجا به فریاد کمک شما جواب میدن اما چیزی که مهمه اینه که شما بخوای بشنوی . شما باید خودت تصمیم بگیری به خودت کمک کنی . اون موقع می تونی درست تصمیم بگیری . از نوشته های شما پیداست که احساس می کنید مجبور به این زندگی هستید . چرا ؟
نمی خوام بگم سریع طلاق بگیر . حر ف ما و همه ی دوستان اینه که به این زودی و با این همه تردید سر زندگی نرو .
عقب انداختن عروسی آبرو ریزی نیست . کاری نکنید که فردا حسرت بخورید که ای کاش یه خورده صبر به خرج می دادم ، یه خورده محکم برخورد می کردم . توصیه دوستان رو در رابطه با مشاور جدی بگیرید .
اما چیزی که مهمه اینه که شما خودت بخوای به خودت کمک کنی .