RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط village
اصلا دیگه با من حرف نمیزنه. به من به نگاه نمیکنه. از یه جهت خوبه. از یه جهت خیلی سخته.
نمی دونم به نظر شما اگر باهاش صحبت کنم این دلتنگی کم کم عادی میشه یا نه؟ این نوع سردی رفتار بیشتر منو عصبی میکنه (نزدیکی همراه با عدم دسترسی).
داشتیم آقا village ؟!! :305:
دوست عزیز اگه شما فقط 1 گام دیگه در جهت این تمایلتون بردارید (تلاش برای نزدیک شدن) دیگه بحثتون وارد مقوله دیگه ای می شه!
ما امروز داریم با مردی صحبت می کنیم که شهامت مواجهه با حس تمایلش رو داشته و می خواد با مشاوره گرفتن حسش رو تحلیل و ریشه یابی، و در نهایت ریشه کن کنه و برای همیشه از شرش خلاص شه، اما اگه همین یک گام رو بردارید و برای برقرار کردن ارتباط (هرچند جزئی) با این خانم اقدام کنید، دیگه یک خائن مخاطب ما خواهد بود!!
>>> پذیرش یک احساس کاملا با حرکت در جهت اون حس متفاوته<<<
من در مقابل خودم یک "مرد" می بینم، و امیدوارم از خویشتن داری و خودشناسیش درس ها بگیرم.:72:
در مورد مشاور هم که پرسیده بودید، کسی رو مناسب تر از آقای سنگتراشان نمی شناسم (مدیر همدردی) و مطمئنم توانایی حل مسئله شما رو دارند.
صدای مشاور استان قم : ( تلفنی)
تلفن: 148 و 2902424-0251
ساعت تماس: شنبه ها ساعت 15 الی 19
کد 49
http://hamdardi.net/user-28.html
امیدوارم به اتفاق همسرتون سفر خاطره انگیزی داشته باشید.
و با توجه به جدیتی که در شما می بینم، فکر می کنم همین هوس کذایی باعث بشه مشکلی که در ارتباط شما با همسرتون هست هم برطرف بشه. و رابطه تون عاشقانه تر و زیبا تر از همیشه بشه. :43::16:
براتون آرزوی پاکی و خلوص می کنم.:72:
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
نقل قول:
من در مقابل خودم یک "مرد" می بینم، و امیدوارم از خویشتن داری و خودشناسیش درس ها بگیرم.
"مرد" .......... واژه قشنگی است. بهم نیرو میده. سعی می کنم مرد باشم. ولی این حس ضعف رمقی برام نگذاشته
بعدشم منظورم از صحبت، حرفهای عادی در چهارچوب روابط کاری بود نه .... استغفرالله.
کلا توی این تاپیک من زیاد تهدید شدم!! از عذاب الهی گرفته تا نامردی و ....
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
[align=justify]سلام :72:
دوست عزیز ما در مقام تهدید شما نیستیم. البته کاملا آگاهیم که یک خطر جدی زندگی شما رو تهدید می کنه. ما در همین تالار زوجی رو داشتیم که یکیشون در تالار گفتگویی مشابه اینجا، مشکلی مشابه مشکل شما رو مطرح کرده بود و طرفش بهش شک کرده و ایمیلش رو رمز گشایی کرده و تاپیکش رو خونده بود!
اینها از هم جدا شدند. و اون شخص دیگه نتونست طرفش رو به زندگی برگردونه.
حالا از این تالار و خطر دادن ایمیل و ... بگذریم، شما می دونید که اون خانمی که مد نظرتونه به این حالت شما پی برده، می دونید چقدر احتمال داره با دیگران در مورد شما صحبت کنه؟
پس شما در خطری جدی هستید که خودتون بواسطه ضعفی که گرفتارش شدید "ممکنه" کاملا حسش نکنید. یا حداقل ما بعنوان دوست هاتون نگران این هستیم که مبادا توجه کافی نداشته باشید و مشکلی براتون پیش بیاد که قابل جبران نباشه.
>>>پس این ما نیستیم که شما رو تهدید می کنیم، بلکه عمل خودتونه.<<<
تبصره:
یک سوال هم برام پیش اومده که "شاید" به نظر برسه ارتباط مستقیمی با موضوع تاپیکتون نداشته باشه.
اگر شما با این شخص بحث های کاری داشته باشید (که خودتون هم می دونید هدف اصلیتون از این صحبت ها هم کلام شدن با این خانمه!!) با بحث های دیگه فرقی داره؟
یعنی واقعا درک نمی کنید که این دو شاید در ظاهر با هم متفاوت باشند، اما در اصل یکی هستند؟
:72:[/align]
[align=justify]عذر می خوام که از کلمه "درک نمی کنید" استفاده کردم، منظورم "حواستون نیست" بود. البته برای خودم این کلمه غیر مودبانه ای نیست، اما می دونم که دیگران رو دچار سوءتفاهم می کنه. به هرحال عذرخواهی من رو بپذیرید. :72:[/align]
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
سلام
حرفهایی که زده بودم از باب مزاح بود. شوخی کردم.
امروز سر کار نرفتم. موندم خونه تا این دو سه روز با احتساب عید فطر بیشتر خونه باشم. شاید حال و هواش از سرم بیافته.
دیشب شب نسبتا خوبی بود. ولی خیلی سختمه که توی چشماش نگاه کنم. با کلی ذوق و شوق بعد چند روز از مسافرت برگشته بود. خیلی باهام حرف زد. ولی انگار نه انگار. یه چیزی توی سینه ام سنگینی میکنه. نمی تونم راحت باهاش حرف بزنم. وقتی دارم حرف می زنم یه بغضی توی صدام پیدا میشه. آدم نسبتا باهوشیه. من هم اصلا هنرپیشه خوبی نیستم. نمی دونم تا کی می تونم این موضوع رو ازش مخفی کنم.
امسال اصلا نفهمیدم ماه رمضان چه جوری تموم شد. بدترین ماهی بود که داشتم.
نقل قول:
شما می دونید که اون خانمی که مد نظرتونه به این حالت شما پی برده، می دونید چقدر احتمال داره با دیگران در مورد شما صحبت کنه؟
اینو خودم هم فهمیدم. احتمالا به یکی از همکارها گفته.
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
[align=justify]دوست عزیز،
هیچکس جز "خود شما" نمی تونه از این هوس خلاصتون کنه، و متاسفم که می بینم شما هم به جای جدیت در حرکت به سمت نور، دارید به تاریکی دامن می زنید.
متوجه نمی شم که چرا به جای درد دل کردن، به مشاور مراجعه نمی کنید. انتظار دارید ما چه کاری بتونیم برای نجات زندگی شما انجام بدیم؟ من که تا این حد نگران احساسات همسر شما هستم، چه کاری از دستم برمیاد که براش انجام بدم؟
فکر می کنم حداقل برای نجات خودم از این اندوه، لازمه که دیگه به تاپیک شما نیام.
:72: [/align]
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
احساس یک معتاد را درک می کنم. ذره ذره روحم مسمومه. زهر تمام فکرم رو پر کرده. تحملش مشکله. مثل معتاد خماری هستم که در تک تک سلول های بدنش دردی جانکاه را تحمل می کند.
فقط وقتی فکر می کنم که دارم با افیون گناه مبارزه می کنم آروم میشم. وقتی فکر می کنم پس از پشت سر گذاشتن این وضعیت به کجا می رسم نوری در دلم روشن میشه. ولی الان همش تاریکه.
امشب شاید بعد از افطار ورزش کنم. فکرم خیلی مشغوله. اینجوری یک کم از فکرش بیرون میام.
این از روز اول. فردا جمعه است. امیدوارم بهتر بشم
philosara عزیز
حرف زدم آرومم می کنه. به دل نگیر. من نمی تونم یک شبه از این وضعیت بیرون بیام. اگر تو هم به حرفم گوش نکنی که من از درون خرد میشم. هر چیزی رو که میگم به باد نصیحت نگیر.
مرسی
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
این حالاتی که گفتید طبیعیه ، یعنی واکنش طبیعی بدن در مقابل یک کشش روحی است .
برادر خوبم
حقیقت اینه که قدرت روح چنان است که جسم مسخر آن میشه ، حتماً قبول دارید که در کار مخلوقات خدا نظام علت و معلول حاکمه و حتی معجزات هم بنا به حساب و کتابها علی و معلولی است اگر چه ما از درک آن عاجز باشیم ، به قدرت طی الارض تا حالا فکر کرده ای ؟؟ اینجا جای بحث آن نیست ، اما به شما می گویم من مدتها فکر کردم و عصاره دریافتم از این قدرت اینه که قدرت گرفتن روح تا به آنجا می تواند برسد که جسم را در یک طرفة العین از نقطه ای در کره زمین به نقطه دیگر جابجا کند . کمی مطالعه در بعضی کارهای عجیب که ار مرتاضان هندی سر می زند ، (از جمله این که ، جسم خود را از زمین فاصله داده و بر جاذبه زمین غلبه می نمایند و.... ) همین را ثابت می کند .
الغرض >>> اینکه جسم شما چنین احوالی پیدا می کند ، ریشه در کشش روحی شدید شماست ، پس روی سرمنشاء کار کنید ، یعنی روح خود را قوی کنید و از مسمومیت برهانید ، با آنچه که با روح چنین می کند ، بعد خواهی دید که جسمتان نیز آرام گرفته .
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
در تاييد حرفاي دوستان عزيزم بايد بگم تا خودتون نخواين و عزمتون رو جزم نكنين اين مشكل (با حرف زدن و درد دل كردن)حل نميشه.....كليد اين مشكل دست خودتونه در واقع توي وجود خود شماست اما بايد بگردين و پيداش كنين...احساس ميكنم هنوز تصميم قطعي براي حل مشكلتون نگرفتين....احساس ميكنم دوست دارين همينطور به اين درددل كردن ها ادامه بدين و در واقع فقط ميخواين راجع بهش با كسي حرفي زده باشين كه از حس گناهتون كمتر بشه.....اما برادر خوبم اگه ذره اي از علاقه و توجه شما به همكارتون توي دلتون بمونه نميتونين براي هميشه مشكل رو حل كنيد......يه روز فراموش ميكنين روز بعد دوباره به يادش ميفتين
ديگه جايي براي ادامه اين بحث نميدن....بهتره ادامه راه رو بذاريم به عهده خودتون.....دوستان همدرد به حد كافي راهنماييتون كردن....
با توكل به خدا و عشق به همسر نازنينتون شروع كنين ....
اميدوارم چند وقت ديگه توي همين تاپيك بخونم كه براي هميشه از وسوسه شيطان رجيم خلاص شدين و به روال سابق برگشتين....
موفق باشيد
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
سلام. من این مشکل شما رو خوندم کم کم از زندگی ناامید می شم. آخه آدمی که می گه مومنه و نماز شب می خونه چرا باید این فکر به ذهنش خطور کنه آیا شما فکر نمی کنید که ایمانتنون از روی صفای قلب و ریا نیست؟ کمی ایمانتون رو قوی کنید اگه اون ذکری که دوستان بهتون پیشنهاد کردند رو از ته قلب و ایمان خالص بخونید خدا حتماً کمکتون خواهد کرد. اگه شما که اینطوری می گید ایمان دارید و این حس به شما دست داده وای به حال من که شوهرم نصفه ایمان شما رو هم نداره و تازه یکسال هم هست که ازدواج کردیم. پس فاتحه ما تا سال دیگه با این دخترهایی که تو کوچه و خیابون هست خونده شده. خدا به دادمون برسه.
اللهم عجل لولیک الفرج:203:
RE: خیانت: کمکم کنید از این هوسم خلاص شم
من فکر میکنم اگه به خودش و خانمش علاقه داره باید بره یک ماه مرخصی بدون حقوق بگیره هم از محل کارش و هم از خانمش به یک بهونه ای دور بشه
در ضمن این آقا اگه تست روانشناختی بده بد نیست چون مگه میشه مرد متاهل واقعا برا خودمون (مردها)متاسفیم مرد اینقدر بی اراده من که 2 سال از همسرم جدا بودم خم به ابروم نیومد سعی میکردم در ارتباطم با خانوما احتیاط کنم تا به خانمم خیانت نکنم با اینکه با خانومها تدریس داشتم متحیر می مونم وقتی شما اینقدر بی اراده اید و دم از ایمان هم میزنید سعی کنید عقایدتون رو تبدیل به باور وبصیرت کنید اخه به کسی که یه سری معلومات مذهبی داره که با ایمان نمی شه گفت
واقعا نمی دونم که یک سری به خودشون می کن ما مذهبی هستیم وقتی میرویم تو جمعشون یک سره حرف زن و صیغه و.... رو میزنن آخه این چه مذهبی بودنه اسلام اینقدر مباحث زیبای معرفت دینی داره که دیگه لازم نیست یکسره درباره صیغه و....حرف زد اشکال از فکر ماست که یک سره حول محور خواسته های جسمانی ما می پره در ضمن شنیدم با دکر لا حول ولا قوه بالله العلی العظیم این مشکل بر طرف میشه خصوصا بعذ از نماز صبح
ببخشید یکم تند صحبت کردم ولی عزیز این لازمه با چهار کلمه یاد گرفتن که ادم مومن و مذهبی نمی شه علم چون که بیشتر دانی ...چون عمل در تو نیست نادانی