-
RE: روزهای بی تکرار ...
فرشته مهربان عزیز، ما آدمها همیشه در مورد همه چیز طبق شرایط خودمون قضاوت می کنیم، حتی در مورد خودمون. به گذشته فکر می کنیم و میگیم اگه اینکار رو کرده بودم بهتر بود و .. در صورتی که اگه دوباره تو همون شرایط قرار بگیریم همون کارها رو خواهیم کرد.
اما من یک سوالی ازت داشتم، همون سوالی که از خودم هم پرسیدم، دلیل شما برای ترک کلاس خوشنویسی، ادامه تحصیل و نداشتن قصد ازدواج بود، یعنی قانون زندگیتون حداقل در اون زمان این بود، اگه این قانون و یا محدودیت و یا هر چیز دیگه رو نداشتین چی؟
:72:
-
RE: روزهای بی تکرار ...
شاد عزیز
اگر قصد ازدواج داشتم و آمادگی را در خود احساس می کردم، و ادامه تحصیل را حاضر بودم بعد از ازدواج دنبال کنم فکر می کنم این راه را در پیش می گرفتم .
اول به دلم مراجعه می کردم ببینم حس اولیه ام راجع به ایشون چیه ، و اگه حس مثبتی بود ، بعد به جستجو در اخلاقیات و روحیات می پرداختم ، البته احتمالش ضعیفه مستقیم این کار را در پیش می گرفتم به عبارتی ارتباط برقرار کنم ، چون با روحیه ای که اون زمان داشتم ، از ارتباط مستقیم ، با یک پسر پرهیز داشتم ، اما کسی را مأمور میکردم با او ارتباط برقرار کنه ( از پسرهای فامیل ، مثلاً دائیم ) و جویای روحیات و اخلاقیات بشه ، خانواده اش رو هم که شناخته شده بودند ، و یکی از برادراش همسایه خاله من بود ، و بعد از جستجو اگر با معیارام هماهنگی داشت ، بهش فرصت می دادم که خواسته اش را مطرح کنه ، و اگه ازدواج را مطرح می کرد اجازه می دادم بیان و با خانواده مطرح کنند .
اما اگر در بررسی اولیه می دیدم حسی نسبت بهش ندارم ، به عبارتی به دلم نمی نشست و احساس می کردم کسی که بتونم تو زندگی دوستش داشته باشم و عاشقانه باهاش زندگی کنم نیست یعنی اینطور نمی دیدمش ، باز هم همون روند را در پیش می گرفتم ، یعنی ترک کلاس وعدم ادامه آن .