RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
سلام
من تازه واردم و جسارتا شناخت زیادی ازشما ندارم ...اما اگه میشه در مورد هدفتون از ایجاد این تاپیک یه حدسی بزنم ....البته احتمال داره کاملا غلط باشه !:58:
من فکر میکنم شما از طرف یکی از اطرافیانتون مورد انتقاد قرار گرفتید ...واین یه کمی براتون گرون تموم شده ....چون اون شخصیت براتون مهمه ...ویا اینکه انتقادش به نظرتون تند اومده ...وحالا از این طریق میخواهید ببینید آیا همه در مورد شما اینطور فکر می کنن ...این برداشت شخص من بود ...:305:
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
سلام بر هم تالاری و پیشکسوت ارجمند:72::
شرمنده هستم که زودتر نتوانستم در پاسخ شما جوابی ارسال کنم.
هرچند دوستان پیشکسوت و با تجربه تالار بسیار زیباتر شما را نقد خواهند کرد متاسفانه من نیز مثل سایر دوستان سعادت این را نداشتم تا در تعامل با شما هم تالاری محترم در تاپیک ها قرار بگیرم و متاسفانه نقد ها در دنیای مجازی همان طور که خود شما می دانید چندان صحیح نمی باشند و بر پایه حقایق شخص نخواهند بود به خصوص اگر در تعامل با افراد هم نبوده باشیم...
من در حد همین چند مدت کوتاه نظر خودم را بیان می کنم ولی پیشاپیش بیان می کنم که چندان ممکن است مبنی بر حقایق شخص شما نباشد و معذرت می خواهم:
من در این مدت که در خدمت اعضا تالار بودم شاهد فعالیت مستمر از شما نبودم و تنها چند بار تاپیک هایی شامل مقالات علمی و اموزشی در قسمت های مختلف تالار بودم که در برهه ای از زمانی فعال بوده اند و در برهه دیگر در سکوتی سرد و بی پاسخ باقی ماندند. و نمی توانم قضاوت درستی داشته باشم که ان فعالیت یکباره و سپس قطع طولانی مدت ان فعالیت ها ناشی از چیست.
مورد بعدی که در ذهن من هست در مطالعه تاپیک های گذشته شما متوجه شدم که درآن زمان شما نقش بسیار مثبتی در تاپیک های ارسالی دوستان داشتید و در بحث ها شرکت می کردید ولی اکنون یا در تالار دچار یکنواختی اطلاعات شده اید و یا مورد خاصی که در ذهن اندیشمند شما حاکم است..
تاپیک های ارسالی شما مثل:دوست مجازی احساس مجازی:بسیار اندیشمندانه و حاصل فکر پویا و سوال برانگیزاننده شما هم تالاری گرامی بود..و چند تاپیک دیگر در ان زمان که من چقدر جای خالی ان بحث ها را در تالار امروز خالی می بینم...پس خوب بود اگر شما پیشکسوتان ان بحث های زیبا و مفهومی را امروز هم ادامه می دادید تا تفکر دوستان جدید هم در این رابطه سنجیده شود....
به هر حال از حق نباید گذشت که شما دوستان پیشکسوت به دلیل مدت طولانی عضویت در تالار و با توجه به بحث های مختلف که گاها تکراری است ممکن است در دوره ای نیاز به استراحت داشته باشید و این فراز و فرود ها در شما دوستان گاها طبیعی است و نمی تواند جای ایراد مستقیم باشد.
به هر حال برادر گرامی من با توجه به شناخت بسیار بسیار اندک از شما دوست خوبم به درخواست شما مبنی بر نقد پاسخ دادم و امیدوارم اگر خطایی رخ داد حمل بر حق ناشناسی از پیشکسوتان محترم نباشد که اینجانب همواره حتی نام این دوستان را زینت بخش و روح تالار می دانم حتی اگر فعالیتی نداشته باشند.
موفق و موید باشید.:203:
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
سلام
ابتدا تشکر ویژه ای از آقایان و خانم ها : setareh - digitalman - نقاب - کنجکاو - m.mouod - elina -صبا_2009 - گل مریم - shad - BABY - niloofar 25 - فرشته مهربان - omed - sayehhaye_mah - مسلمان - eferia - مدیرهمدردی - چشم بارانی - rsrs1380 ، به خاطر پاسخگویی به موضوع بنده ، که به واقع با کم و بیش بون اطلاعات خود با تمامی وجود سعی داشتند که بهترین و مفید ترین داشته ها و داده های خود را انتقال دهند .
حتی برخی از شما دوستان به مطالب و ارسالی های بنده ، رجوع فرموده بودید که از این بابت هم ، متشکر و سپاسگزارم .:72::72::72::72:
__________________________________________________ _____________
حالا فکر کنم نوبت حرف های من باشه !!!!
لرد.حامد می نویسد :
- چند وقتی هست که در تالار ، فعالیت کمتری دارم ، برخی بر این باور هستند که دچار افسردگی شده ام و یا سرخورده گردیده ام .
و برخی دیگر بر عقاید فکری دیگری به سر می برند ؛
اما اگر از خود لرد.حامد پرسیده شود که ای جوان ، چرا به چنین مرحله ی رسیده ای ، او در جوابش حتما خواهد گفت :
- اوایل وقتی به تالار اومدم ، حال و هموای خوبی داشتم و فعالیت هایم از وقتی اوج گرفتم که از کابر عادی تغییر وضعیت پیدا کردم و یواش یواش ارسالی هام از مرز 80 گذشت .
اون زمان ها ، وقت آزاد بیشتری داشتم ،و یه زمانی بود که مداوم آنلاین بودم .....
به مرور زمان ، نوع فعالیتم عوض شد.
توی دنیای واقعی ، علاقم به کار زیاد و همیشه عاشق کشف کردن مناطق دست نیافته هستم ، تا دیگران بخواهند که به اون برسند من رفتم یک منطقه دیگه !
به خاطر همین، کار ، دغدغه های من رو زیاد کرد و دل مشغولی هایم بیشتر شد .
کار کردن به صورت خستگی ناپذیر ، همیشه موردی بود که موجب رضایت پدرم می شد و من همیشه از این که خانواده در استراحت و آرامش باشند ، بیشتر لذت می بردم و می برم .
پیشنهاد امور مالی کارخانه ، تنها بخشی از کارهایی بود که با استقبال پدرم رو به رو شد و خوب تقریبا میشه گفت : نیمه ی کامل مغزی من رو به خودش اختصاص داد .
منظم کردن خرج ها ، دریافتی های به موقع ، صورت حساب هایی که باید با حساب دارها چک می شد و مرور می شد ، واریز کردن پول برای چک ها ، چک های برگشتی مشتری ها و .ووووو....
سر همین موضوع یک بار با مدیر هم صحبت داشتم که کارمندانم ، گاهی بیش از حد خنگ هستند و من هیچ وقت از خنگ ها ، راضی نیستم !
رکود اقتصادی و فشارهایی که در بخش های مختلف ، باید سرازیر می شد بخشی دیگری بود که باید تدابیری برایش اندیشیده می شد .
تنها موردی که اولویت داشت ، به موقع حاضر شدن در محل کار و آخرین نفر ، خارج شدن از محل کار بود که موجب نگرانی در بین کارمندان و کارگران نشود .
زودتر از همه و آخر از همه !!
دیدن روز کمی سخت بود مگر روزهای جمعه ! چون وقتی برای رفتن بیرون می آمدم هوا تاریک بود و موقع برگشت به خانه هم همین طور !
حالا با داشتن این افکار که تنها بخش کوچکی را برایتان بازگو کردم ، باید به درس و مشق های دانشگاه هم می رسیدم .
دانشگاهی با اساتید سخت گیر و سطح بالا ، و داشتن انتظارات در سطح ماکروسافت ، بخش دیگری است که بهانه ی خوبی باشد برای کمتر شدن فعالیت های من در تالار .
موقع امتحان پایان ترم ، که چند هفته پیش تموم شد ، واقعا باید جزو سخت ترین ها نامید .
با آقای سنگ تراشان که درد و دل می کردم برای امتحاناتم ، عرض کردم خدمتشون :
یک هفته هست که نخوابیدم و فقط کل تایم خواب من 4 ساعت بیشتر نبود .
برای اینکه فرصت رو از دست ندم ، فقط یک رانی می خوردم اونم 5 دقیقه مونده بود به امتحان ، اونم در حال دویدن به سر جلسه :D
_و .... که اجازه دهید دیگر ادامه ندهم که چون از شنیدنش شما نیز خسته خواهید شد، چه برسد به انجام دادنش :203:
______
برخی از دوستان ، سخن هایی مبنی بر دو دلی و خداحافظی های بدون تاریخ انقضاء و بلا تکلیفی ، و ..... بیان فرمودند :
حقیقت ، وقتی من دیدم با این حجم کاری مواجه هستم و خوب از شما چه پنهان از مدیریت هم کمی دلخور بودم ، از تالار هم انتظارات بیشتری داشتم = شد با ترک گفتن !
اول از مدیر خواستم که گروه کاربری من رو تغییر بدهند و خوب به دلایلی این موضوع منتفی شد .
دوم ، انتظاراتی که داشتم با تعامل با مدیر ، رو به پیشرفت داشت و ایشان قول های مثبتی به من می دادند که در تصمیم گیری ها ، جهت را تغییر می داد .
ایشان به من گفتند ، در شرایطی که کم کار هستید ، جواب نامه ها و پیغام های خصوصی رو بدهید که بنده اطاعت امر کردم .
_______
شاد عزیز ، که روزی براش گفتم که در سیستم مغزی من چیزی به عنوان ناراحت شدن نیست رو به صورت عمومی برای همه شما عزیزان ، عرض میکنم .
هر کدام شما از بابت حرف هایی که بیان کردید ، من رو خوشحال تر از قبل می کردید .
من بیشتر از همه به دنبال افکار شما همدردان عزیز ، نسبت به خودم بود .
می خواستم بدونم شما در مورد من چه تصوراتی دارید .
مسلمان ، ازشما به خاطر احترام به حریم خصوصی من ، تشکر ویژه ای دارم .
من همیشه دوستان زیادی داشتم اما دوستانی که دوای درد هم باشیم .
خوش خنده هستم و شوخی کردنم بد نیست اما در رابطه با خانم های اطرافم بسیار خشک هستم .
داشتن دیوارهای بلند ، مشکلی است که اکثرا با من دارند اما خوب من این رو مشکل نمی دونم .
خیلی ها دوست دارند با من باشند و ..... ، اما خوب یک جورایی یک حسی در وجودم هست که هیچ جوره نمی تونم نه بیانش کنم و عوضش کنم .
البته دیوارهای بلند مخصوص اشخاصی است که نیومده پسر خاله یا دختر خاله می شوند و خلاصه .....
فراز ها و فرود ها ، رو هم میشه گذاشت به پای بی علاقه شدن !
بعضی اوقا ، احساس میکنم ، چیزی که وجود داشته دیگه مثل سابق نیست به خاط همین ازش رد می شم .
به قول نقاب ، همیشه دنبال نوآوری و تازه ها هستم .
درست میگه ، اما کهنه ها رو دوست دارم
مثل کوچه هایی با درب های قدیمی ، با گچ بری های کهنه ......
از جنوب شهر ، لذت می برم ، از شور و هیجانی که توی بازارهاشون هست کیف میکنم .
از رفت و آمدها ، از باری بچه ها توی کوچه ها و .....
از پیرمرد هایی که کنار هم می شینن ، حرف می زنند و خاطره میگن .
از سادگی هاشون .....
شاید اگر در طول یک سال تمامی رفت و آمد کوچه های ما رو حساب کنی ، یه اندازه یک روز محله های جنوب شهر نشه !
این جنوب و شمال و غرب و شرق همش یک نوع منطقه جغرافیای است که ما خودمون برایش خوب و یا عالی مشخص میکنیم .....
گاهی اوقات ، مادر بزرگم میگه تو با این اخلاقت باید 300 سال پیش به دنیا میومدی :305:
_______
راستی این داستان فوری::فوری رو همین طوری نوشتم و اصلا منظور و عجله خاصی نسبت بهش نداشتم .
______
از نزدیکانم مورد انتقاد قرار نگرفتم ، چون همیشه سعی میکنم اول در هر موضوعی فکر کنم ، دوم با خانواده مشورت کنم ، سوم دوباره برای خودم تجزیه و تحلیل کنم و دوباره وارد بحث خانوادگی کنم و بعد تصمیم بگیرم ...
به خاط همین یک کم هم سطح انتظارم بالاست و هم سخت-سخت انتخابم ...
به هر چیزی راضی نمیشم و شاید این هم یک عیب باشد و شاید هم یک مزیت !
________
نمی دونم چقدر تونستم حرف هایی رو که باید بزنم رو انتقال بدم ، فقط خواستم بگم که شما دوستان من همیشه قابل احترام و اطمینان هستید و اینقدر دوست داشتنی که وقتی کمترین زمانی رو پیدا میکنم حتی به عنوان مهمان به تاپیک های شما سر می زنم و همیشه برایتان از راه دور ، بهترین ها را آرزوی میکنم .
این موضوع هیچ وقت تعطیلی نمی شود ، منتظرم برای شنیدن حرف هایتان ....
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
سلام آقا حامد
شايد براي پاسخ دادن خيلي دير باشد اما حالا كه بعد از مدتي طولاني پا به تالار گذاشته ام و اين اولين تاپيكي بود كه خواندم و متأسف شدم از اينكه نتوانستم در اين بحث شركت كنم مي خواهم از شما بخواهم كه از تمامي نوشته هاي ارسالي آخرتان در اين تاپيك يك پرينت گرفته و آن را در گوشه اي مانند لاي يك كتاب نگهداري كنيد و سعي كنيد كه فراموش كنيد كه چنين كاري كرده ايد. 4 يا 5 سال ديگر كه به صورت اتفاقي با اين نوشته ها برخورد كنيد و آن را بخوانيد به نظرتان در ذهنتان چه فكري خواهد رسيد و با خود چه خواهيد گفت؟!
خيلي از چيزهايي كه الان براي شما مهم هستند در آن زمان احتمالاً خنده آور خواهند بود؟!
خيلي از دل مشغولي هايتان در آن زمان مسخره خواهند بود؟!
در آن زمان به اين فكر مي كنيد كه چرا در گذشته تصور مي كرديد كه هر كاري كه مي كنيد خيلي مهم است؟!
در آن زمان به اين نتيجه مي رسيد كه ديگر جون و توان اين را نداريد كه مثل گذشته جد و جهد و تلاش و تكاپو داشته باشد و به قول معروف اي كجايي جووني كه يادت به خير؟!
و خيلي فكرهاي ديگر خواهيد كرد.
تمامي اكنونهايي كه داريد و تمام فعاليتها و مشغله هايتان سازنده آينده شماست كه نقش شما را در آينده رقم مي زند كه البته برخي از آنها به ناچار و جبر زمانه به دور ريخته خواهد شد و فيلترهاي زندگي راههاي بسيار شما را محدود خواهد كرد.
اميدوارم روز به روز موفق تر باشيد.
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
سلام
برای پاسخ در مورد من هیچ وقت دیر نیست .
آلان که به چند سال پیش نگاه میکنم ، افکار جالبی داشتم و اهداف جالبی !
اما آلان تمامی آنها قابل اجرا نیستند .
همیشه میگفتم چرا بزرگ تر ها ، خیلی کارها را انجام نمی دهند .....
حرفت را می پذیرم دانه عزیز ، اما خوب می خواستم بدانم کهدوستانم در مورد من چه فکری دارند .
اگر موضوع رو کاملا خوانده باشی ، بعضی سعی در کپی کردن حرف های همدیگر داشتند . بعضی ها هم کناره گیری کردند و بعضی هم صادقانه گفتند .
من از هیچ کدامشان دلگیر نیستم و برعکس بسیار خوشحالم .
این مرزهایی که ماداریم درست است که فیلتر شده اند و یا نمیه باز هستند اما برای من یک ذره نور ضعیف هم کافی است .
کجایی جوانی که یادت بخیر رو بعضی وقت ها به خودم میگم ....
جالب تر اینکه احساس کوچک بودنش بعضی اوقات برایم جالب است که ، حامد با افکار دو سال پیش چقدر خردسال بوده .....
گاهی وقت ها دلم برایم خودم می سوزد که ای کاش در فلان موضوع ، فلان کار را نمیکردم ....
اما به قول شما ، این جبر زمانه ، تمامی معادلات از پیش ساخته ام را با بی جوابی رها میکند .
این روزها ، فشارها زیاد شده است ..... اما یک سال پیش همین را تجربه کردم و آموختم که باید مبارزه کنم ....
در برخی شرایط بازنده ی شجاع بهتر از برنده ترسو است و در برخی شرایط برعکس ....
میدونم جسته و گریخته حرف میزنم ببخش که افکارم تاب خورده است ...
در آخر میگویم ، متشکرم که به موضوع من بهاء دادی و افکارت را برایم بازگو کردی .
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
گاهي اوقات آن داستان لاك پشت و خرگوش در مورد زندگي صدق مي كند چرا كه گاهي اوقات تخت گاز رفتن در زندگي باعث مي شود در آخر كم بياوريم و يا اينكه از خيلي چيزهايي كه نبايد بگذريم ناديده گرفته مي شوند ولي اگر پيوسته و آهسته در دل زندگي پيش برويم نتيجه مطلوب تري خواهيم گرفت البته با توجه به اين نكته كه انجام خيلي از كارها زمان خاصي مي خواهد براي انجام برخي از كارها در بعضي از سنين دير خواهد شد.
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
همیشه زودتر از سنم همه چیز را داشتم ...
نمی دونم دلیلش چی می تونه باشه ...
با تمام وجودم همیشه سعی میکردم نگهشون دارم اما خیلی لیز تز از ماهی بودند و از دستم لیز می خوردند .
این لیز خوزدن ها من رو بزرگ تر کرد و حالا می فهمم که قطعا باید لیز می خورد تا در آبی های آزاد رشد کند و تبدیل به ماهی بزرگ تری شود .
این ماهی بزرگ رو امروز در بازار همه می شناسند اما ای کاش ماهی می دانست و آن وقت این همه قصه نمی خورد .
می دونم که باید بهتر از خودم حرف بزنم ولی می ترسم ... خیلی می ترسم ....
مدیر تو که بهتر می دونی ...
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
دوست عزيز، اگر به خودت اعتماد داري و اگر توانايي هاي خود را شناخته اي و به نحو احسنت آن را به كار گرفته اي نگراني براي چه؟!؟!
تكبر آدمي را از قله هاي بلند به پائين مي اندازد اما نيازي هم نيست كه خود را اينچنين مورد نقد قرار دهي . قوي باش و افسوس هيچ چيز را نخور كه همه اتفاقات تو الزاماً بايد در زندگيت باشند و تو نمي تواني آنها را حذف كني. نقصي ها و قوت ها بايد در زندگيت باشند و اجتناب ناپذيرند.
اگر اكنون فكر مي كني كه بايد در فلان موقع فلان كار را نمي كردي، خوب ممكن بود اتفاق مشابهي بعداً برايت اتفاق مي افتاد.
باز هم مي گويم كه تمامي اكنون تو سازنده آينده توست و همگي بايد باشند.
خودت خوب قصه زندگي من را مي داني، بسياري از سالهاي عمرم صرف كارهايي شد كه اكنون نه مي توانم بگويم كه همه اشتباه بود يا همه صحيح بود.تصورم از گذشته اين بود كه خيلي از آن اتفاقها لازم بودند كه در زندگيم باشند و شايد همه آنها رقم زده آينده من است و همه عوامل دست به دست هم داد تا من به اينجايي كه هستم برسم. با تصوراتم زمين تا آسمان فرق مي كند اما وقتي خوب نگاه مي كنم مي بينم كه برايم راضي كننده است. پس بابت هيچ چيز خودم را سرزنش نمي كنم.
من هم روزي پر تلاش و ساعي بودم و تخت گاز به سوي پيشرفتها مي رفتم و با چنگ و دندان آنها را بدست مي آوردم و البته باغرور به خودم افتخار مي كردم كه آپولو هوا كرده ام اما همه اينها دوره اي دارد. الان به سرازيري نيفتاده ام اما به سربالايي هم نمي روم و يك زندگي يكنواخت را در پيش گرفته ام يا شاد بهتر بگويم زندگي يكنواخت مرا در خود گرفته.
شايد گفتن تجربيات خودم، نقدي بر تو باشد آقاي حامد.
RE: فوری :: میشه من رو نقد کنید :: فوری
این رو می دونم که باید خودسازی کنم . خودم را نمی دونم چه کسی با خودش بده و یا کجا جا گذاشتمش اما می دانم که باید بسازمش .
باید در مقابلش برخی و بعضی بی تفاوت باشم تا راه خودم مثل گذشته ناهموار نشود .
باید از اما و اگرها بپرهیزم و به سراغ حتما و قطعا ها بروم .
حال در میان این همه باید و نباید ها کدام به من مجال راحتی و ناراحتی میدهد آن هم داستانی دارد .....
دانه عزیز ، خیلی پخته از قبل شدی ، و این از گردش ایام است که خود نیز گفتی.
حرف ها دارم که فعلا اجازه تنفس می خواهم ....