RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
ضرب المثل های به روز شده
اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل
ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب
المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:
بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی
(AS Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
http://www.hamdardi.net/imgup/16936/...7a5821c6c5.gif
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
مقایسه دانشگاه با فیلم ها
دوران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
مسئولین دانشگاه = گرگها
اساتید = این گروه خشن
آشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم می میرند
محوطه چمن دانشگاه = حریم مهرورزی
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات اساتید = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصحیح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6 میلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورایی ها
رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
رئیس آموزش = هزاردستان
معاون آموزش = دزد دریایی
برخورد مسئولین = کمیسر متهم می کند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه )
مادر داماد : ببخشين، كبريت دارين؟
خانواده عروس : كبريت ؟! كبريت براي چي!؟؟؟؟؟؟؟؟
...مادر داماد : والا پسرم مي خواست سيگار بكشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خانواده عروس : پس داماد سيگاريه....!؟
..مادرداماد : سيگاري كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه!!!!!!!
خانوادهعروس : پس الكلي هم هست..!؟
مادر داماد : الكلي كه نه... والا قمار بازي كرده وباخته ! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازي ميكنه...!؟
...مادر داماد : آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
...مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنشيه كمي بازداشتش كردن!!
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
...مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد......
خانواده عروس : زنش :158:!!!؟؟؟!!!!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
نتیجه اخلاقی : هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين:72:.....
:227::73::58:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
مرگ !
:302::54::302:
دكتر گفت :
"متاسفانه ديگر برای شما نمی توانم كاری انجام بدهم ، برو خارج از كشور شايد اميدی باشد!"
با اين بيماری لا علاج هر لحظه مرگ را به چشم می ديدم . بليت و ويزا آماده شد ، سوار هواپيما شدم .. در آسمان موتور های هواپيما از كار افتاد ! .. خلبان گفت : "فقط يك معجزه می تواند ما را نجات دهد" ..
هواپيما با كله سقوط كرد در اقيانوس آرام!!.. اما از شانس خوب من زنده ماندم و يك قايق موتوری به دادم رسيد ! .. اما باز هم به دليل سرعت زياد قايق چپه شد ! .. گفتم : "اينجا ديگه آخر خطه!" .. که ناگهان دستم به يک تکه تخته خورد ! .. آن را چسبيدم و هفت شبانه روز گشنه و تشنه ميان اقيانوس روی آن لميده بودم تا روز هشتم يك كوسه ی از من گرسنه تر متوجه من شد ! ، آرام آرام آمد تا من را يك لقمه ی چپ كند .. كه از آسمان هلی كوپتری (همان بالگرد خودمان!) سر رسيد و خدمه ی آن يك گلوله توی مغز كوسه زد و مرا نجات داد ! .. نفس عميقی كشيدم و خدا را شكر كردم..
وقتی هلی كوپتر به شهر رسيد مستقيم رفت تا روی سقف بيمارستان بنشيند .. تا آمد بنشيند پره های آن گير كرد به سيم های برق و همه را خشك كرد به غير من !.. چون من پتو دور خودم پيچيده بودم و زنده ماندم !
پزشك های خارجی شروع كردند به آزمايشات گوناگون و بعد هم گفتند: "شما خيلی خوش شانسی !، چون ديگر نشانه ای از بيماری نداری ! " .. و من خوشحال و مسرور جفتك زنان به خيابان پريدم .. كه ناگهان زمين و زمان شروع كرد به لرزيدن !.. خلاصه اين كه زلزله آمد و سقف بيمارستان به كف زمين چسبيد ! .. اما من بيرون بودم و زنده ماندم ! تنها نيش تيز يك پشه پشت گردنم را سوزاند! .. داشتم پشت گردنم را می خاراندم كهع عزرائيل آمد و گفت : "مرد حسابی! ، ببين چه الم شنگه ای راه انداختی ! .. مردن كه اين همه قرتی بازی نداره ! .. حتی در افسانه ها هم اين قدر قهرمانان جان سخت نيستند ..! اما بهت مژده بدم ! .. پشه ای كه پشت گردنت رو زد از نوع تسه تسه بود و فقط سه ثانيه زنده ای !! ..
سه ثانيه گذشت و من انگار هنوز نمرده ام !! .. بله درسته ! .. نمرده ام !
شــــــتــــرق ! .. ببخشيد !، پس گردنی عزرائيل بود ! .. يعني بايد می مردم ! ...حالا شما فرض كنيد مردم! ... فعلا فرض كنيد تا بعد ! ... پيام اخلاقی : عمر فقط دست خداسـت !
پيام من به خوانندگان : بامزه بود نه ؟! .. هر هر هر بخنديم !
پيام خوانندگان به م ! : وا ! ....... تو هوز زنده ای ؟!
:58::58::58:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
"قيمت مغز"
تو بيمارستان، جايي كه يكي از افراد فاميل كه به طرز مرگباري مريض بود، بستري شده بود، همه قوم و خويشها تو اتاق انتظار جمع شده بودن.
بالاخره دكتر وارد شد، با نگاهي خسته، ناراحت و جدي. دكتر در حالي كه قيافه نگراني به خودش گرفته بود گفت:
"متاسفم كه بايد حامل خبر بدي براتون باشم, تنها اميدي كه در حال حاضر براي عزيزتون باقي مونده، پيوند مغزه .اين عمل، كاملا در مرحله أزمايش، ريسكي و خطرناكه، ولي در عين حال راه ديگه اي هم وجود نداره, بيمه كل هزينه عمل را پرداخت ميكنه ولي هزينه مغز رو خودتون بايد پرداخت كنين."
اعضا خانواده در سكوت مطلق به گفته هاي دكتر گوش مي كردن, بعد از مدتي بالاخره يكيشون پرسيد: "خب, قيمت يه مغز چنده؟"
دكتر بلافاصله جواب داد: "5000$ براي مغز يك مرد و 200$ براي مغز يك زن."
موقعيت نا جوري بود, أقايون داخل اتاق سعي مي كردن نخندن :Dو نگاهشون با خانم هاي داخل اتاق تلاقي نكنه, بعضي ها هم با خودشون پوزخند مي زدن!:P
بالاخره يكي طاقت نياورد و سوالي كه پرسيدنش آرزوي همه بود از دهنش پريد كه: "چرا مغز آقايون
گرونتره؟":300:
دكتر با معصوميت بچگانه اي براي حضار داخل اتاق توضيح داد كه: "اين قيمت استاندارد عمله! بايد يادآوري كنم كه مغز خانم ها چون استفاده ميشه، خب دست دومه و طبيعتا ارزون تر !!!!!!!!!!!! !!:227::227:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
***طرز پول گرفتن دخترها و پسرها از عابر بانک***
پسرها
با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن
دخترها
با ماشين ميرن دم بانک
در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن
۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن
دوباره کد رمز رو ميزنن
کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو ميزنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن
برميگردن به ماشين
آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن
توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن
پنجاه متر ميرن جلو
ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوی بانک
از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمیذاره برای آدم )
سوار ماشين ميشن
کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده
آرايششون رو توی آينه چک ميکنن
احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن
مندازن توی خيابون اشتباه
برميگردن
ميندازن توی خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو
ترمز دستی رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره)
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
راههایی برای سادیسمی کردن شوهر !!!
بانوان بخوانند !!!
. دائما به شوهرتان بگوييد :
ولي خودمونيم ها ، تو بيريخت ترين خواستگارم بودي !:305:
. غذاي شور و سوخته جلوي شوهرتان بگذاريد
و قبل از اينکه به غذا لب بزند بگوييد :
اينقدر بدم مياد از مردايي که از غذاي زنشون ايراد مي گيرن !:302:
. هروقت شوهرتان براي شما دسته گل خريد ، بگوييد :
اِ ، باغچه همسايه چه گلهاي قشنگي داره ! چرا کنديشون ؟!:P
. هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ،
به او محل نگذاريد و برويد توي اتاقتان روزنامه بخوانيد !:D
هر وقت ديديد شوهرتان مشغول تماشاي مسابقه فوتبال مي باشد ،
به بهانه تماشاي عمو پورنگ ، سريع کانال را عوض نماييد !
دائماً در حضور شوهرتان ،
از عرضه و توانايي هاي مردان ديگر تعريف کنيد !:160:
اگه شوهرتان با کلي قرض و قوله و وام گرفتن ،
براي کادوي تولدتان يک عدد پژو 206 آلبالويي خريد ،
با دلخوري بگوييد :
اگه با خواستگار قبليم ازدواج مي کردم
حتما برام يه ماکسيما مي خريد !
هر وقت ديديد که شوهرتان با خيال راحت خوابيده است ،
براي ضد حال زدن به او بگوييد :
عزيزم ميدوني اگه الان مهريم رو مطالبه کنم
بايد بري گوشه زندان بخوابي ؟!:58:
هر 5 دقيقه يکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنيد و بگوييد :
عزيزم فقط مي خواستم مطمئن بشم که تلفنت
مشغول نيست و حواست جمع کارته !
هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگوييد :
عزيزم ، انگار همين چند سال پيش بود که
در يک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !
از همسرتان معناي عشق را بپرسيد
و بعد از اينکه 2 ساعت عشق را تفسير کرد
و برايتان داستان هاي عشقي تعريف کرد ، به او بگوييد :
عشق يه چيزي مثل کشک و دوغه ، دروغه ، دروغه !:shy:
هر وقت ، شوهرتان رازي را برايتان گفت
و از شما خواست که پيش خودتان بماند و به کسي نگوييد ،
سعي کنيد ، کسي از دوستان ، فاميل و همسايه ها نماند
که اين راز به گوشش نرسد !:54:
و هر وقت به دليل عمل به توصيه هاي بالا ،
شوهرتان تصميم به طلاق دادن شما گرفت ،
با توجه به قحطي شوهر در جامعه ،
با چشماني پر از اشک به او بگوييد :
منو ببخش عزيزم.
و بعد از اينکه کاملا قانع شد ،
عمل به توصيه هاي بالا را از نو تکرار نماييد !!! :227:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.
پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:
لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم
و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!!
ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم.
من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست
باعشق : روبرت
:47::47:
دخترجوان رنجيـده خاطر از رفتار مرد،
از همه همکاران و دوستانش مي خواهد که عکسي از نامزد،
برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند
و همه آن عکسها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بي وفايش،
در يک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي کند،
به اين مضمون:
روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم،
لطفاً عکس خودت را از ميان عکسهاي توي پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان .....
:58::58:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
از سقراط پرسيدند، ازدواج خوب است يا بد؟
جواب داد: در هر دو حالت موجب پشيماني است !
اين فيلسوف به مردان مي گويد: ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد.
اگر زن خوبي گيرتان آمد، بسيار خوشبخت خواهيد شد
و اگرگرفتار يك همسر بد شويد، فيلسوف از آب درخواهيد آمد و اين براي هر مردي خوبست . :D
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... )
یک زوج در اوایل ۶۰ سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.
پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی …. دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:
خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری ۳۰ سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه !!!
پری چوب جادوییش و چرخوند و………
اجی مجی لا ترجی
و آقا ۹۲ ساله شد!
پیام اخلاقی این داستان:
مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن ، ولی پریهاhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...f9bd339fad.gif……………. مونث هستند !!!!!!!
نتیجه اخلاقی برای اقایونhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...04ab601449.gif:
:اگه یه پری جلوتون حاضر شد مواظب ارزوهاتون باشین!
:D:227::D