RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
این مطلب متمركز بر تاثیرات منفی ترویج رفاه گرایی بر آرامش انسان هست، نه رد تكنولوژی و رشد علمی.
در واقع تكیه گاه اصلی سخنم روی عوارض بی توجهی به مسائل و دغدغه های روانی انسان هست و به جای آن صرفا پرداختن به رفاه و آسایش او.
بدیهی هست كه رشد علم و تكنولوژی و رفاه برای انسانها ضروری هست و نیاز است در رشد آن همت گمارد. لیكن نمی بایست در كنار پرداختن به نیازمندیهای جسمی این انسان، هدفمندی و آرامش او را بایگانی كرد، یا به عقب راند
سلام:
بعد از مدت ها تونستم کمی با دقت کار کنم و جرات کردم دوباره به این تاپیک سر بزنم..و مطلع این ارسال رو سخن مدیر از هدف این تاپیک قرار دادم تا صورت مسئله یاد اوری شود.
خوشحالم که این ارسال ها انقدر بامحتوا هستند و براستی که چقدر در تغییر دیدگاه من نقش داشتند..تمام پاسخ ها دنیایی از حرف ها بود که من هرچند تنها به چالش کشیدمشان ولی از پای ننشتم و خوشحالم که این روزها که به این تاپیک سر نزدم ولی هر روز پرینت ان را از اول تا اخر خواندم..نمی دونم ولی به قول دوستی همه ارسال ها برای نویسنده اون ارزشمند هستند و مطمئنا من هم مستثنی نخواهم بود..خوشحالم حرف های اندیشمند شما دوستان و مدیر محترم به من در این دغدغه کمک کرد و اکنون می توانم با جرات انگشتانم را بر روی کلیدهای کامپیوترم بچرخانم و بگویم به راستی اکنون دغدغه ذهن من پایان یافت...شما چطور ..
ایا پاسخی از این همه تلاش گرفتید؟
جالبه بدونید من سعی کردم شاه کلید هر ارسال رو یادداشت کنم البته از نظر خودم و مطمئنا از نظر بعضی ها کاستی هایی دارد :
و اما حلقه های گمشده در جامعه پاک روستایی:
1)رفتار کردن طبق توقعات و انتظارات
2)آرامش
3)عدم حرص ورزیدن به آینده
4)عدم انتظارات زیاد از اطرافیان
5)عدم تفکر در رابطه با نتیجه و تنهاا دقت به مسیر
6)اصلالت تلاش به جای لذت
7)رنج دلنشین
8)احساس مثمر ثمر بودن و بدون توقع از دنیا
9)نوع نگاه به زندگی
10)یاد آخرت
11)حرکت در مسیر طبیعی و خلاف باد نرفتن
12)امید
13)توجه به داشته ها و راضی بودن از آنها
14)انسان بودن و استفاده از ذات واقعی او
15) عمل به جای شعار
16)عشق خالص(خود بودن)
17)تسلیم و غفلت(ناآگاهی در درجه اول :فقر -بیکاری و ....)
18) عدم اگاهی از دنیای مدرن و فواید مدرنیت
براستی که تک تک این حلقه ها در کنار هم زنجیر طویلی درست می کنند که می تواند حصار میان این دو دنیا باشد..هیچ کدام قابل حذف از دیگری نیست چون انسانها تک بعدی نیستند..
امروز که می نویسم از زمانی که این تاپیک را باز کردم مدتی گذشته است..اکنون با روح و جسم خود زندگی سراسر فقر..ناآگاهی...تسلیم رو می بینم..
اگر اون روز به خیلی از پاکی ها غبطه می خوردم امروز هم برای خیلی از نداشته هایشان غبطه می خورم..
براستی چه کسی می تواند بگوید انان خوبند یا ما؟
این همان قضاوتی است که من را می ترساند...پس سکوت می کنم شاید روزی حلقه های گمشده ما و انان گره بخورد و ان روز هیچ تفاوتی میان انسان ها نباشد..
جایی که فقر و بدبختی انقدر گریبا مردم را گرفته است که مجالی برای خواندن مقاله و مهارت زندگی ندارند ولی با همان اندک شادند....
شاید این بزرگترین درس از زندگی اینان باشد...:
قناعت و سپاس