RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
سلامي دوباره
خدمت دوستانمون خانم هنرمند و مركا خانم سلام عرض مي كنم
بنده تو صحبتام در مورد انتخاب حرف نزدم و چون دغدغه اين خواهرمون رو خيلي فراتر از احساسات ديدم به ايشون پيشنهاد كردم در صورت امكان اون آقا رو به يه پزشك متخصص قلب ماهر معرفي كنند و مسلما بعد از كنكاشهاي پزشك و انجام آزمايشات متعدد مشخص خواهد شد كه بيماري ايشون تا چه اندازه حاد هستش و بعد از اون با فكر باز و با در نظر گرفتن تمام جوانب و مشاوره هاي پزشكي مسلما نتيجه بهتري خواهند گرفت. انشا ءالله كه اون آقا عمر طولاني و با عزت داشته باشند و خواهر عزيزمون هم با درايت و مشورت به نتيجه مطلوبشون برسند.
عشق به معنی ازدواج نیست... عشق فراتر از اینهاست
سلام دوستان
از همه شما تشکر می کنم به خاطر این که چنین دلسوزانه وقت گذاشتید و همه سعی خود را در روشن کردن مسیری که jahangard در پیش دارد، انجام می دهید.
عشق همیشه مقدس است. و ما نباید به راحتی آئین نامه ای بر خلاف آن صادر کنیم....
اما باید عشق هویتش را بر ما ثابت کند... . یعنی اگر عشق وجود داشت، آنگاه یک لحظه اش هم ارزش داره....
اگر چه عشق لزوما این نیست که به ازدواج و همبستری ختم شود... به خاطر همین است که من اصلا واژه شکست عشقی را قبول ندارم... عشق هیچ گاه شکست نمی خوره... عزیزانی که عشق را تجربه کرده اند ( عشق نه احساس را) ، حتما گواهی می دهند که عشق در وجودشان زنده است... و اگر به اشتباه خواسته اند فراموش کنند به مشکل افتاده اند.
ممکن است موانعی در مسیر ازدواج یا زندگی مشترک پیش بیاید و مانع تشکیل خانواده و آوردن فرزند و ....، بشود، اما آیا این به معنی از بین رفتن عشق است... عشق یعنی دیگری را بر خود رجحان دادن و با این حس غریب رشد کردن و زندگی را زیبا دیدن. اینست که عاشق رقص کنان زمزمه می کند که :
شب برام قشنگ شده
روز برام قشنگ شده
ابر سیاه آسمون خوشگل و رنگارنگ شده
حکایت از این دارد که عشق نگرش و دید ما را به زندگی عوض می کند...
اما مشکل وقتی ایجاد می شود که چیزی به اسم وابستگی، چیزی به اسم احساس، چیزی به اسم سود و زیان ، با عشق عوضی می شود....
یعنی اگر ما با فرد ازدواج نکردیم، پس عشق مشکل دار شد.... نه به هیچ وجه .... عشق از مقوله مسائل جنسی نیست.... هر کس که با این دید ( یکی بودن ازدواج و ارضاء نیاز با عشق)جلو برود، ممکن است در ارضاء این نیاز توسط شخصی خاص شکست بخورد،
اما اگر ما دیگری را یا بهتری را نسبت به خود ترجیح دادیم و حاضر شدیم خود را فدای او کنیم. این عشق است...
حالا در عین اینکه عشق را داریم می توانیم برای ازدواج یا عدم ازدواج برنامه ریزی کنیم....
( گرچه احساس و نیاز ما مرتب خودش را جلو می اندازد و می خواهد به جای عشق ما تصمیم بگیرد....، اما عشق آزاد است... عشق وابسته به وصل نیست....)
برای همین است حتی کسانی که امکان ازدواج با معشوقشان را نیافتند( در عامیانه می گویند در عشق شکست خوردند) ، ولی این طور نیست... تمام ترانه های سوزناکی که بر بی وفایی معشوق خوانده می شود.... مبین این موضوع محتوایی هست که «علیرغم همه اینها ای معشوق دلم برای تو می تپد.»
حالا با این مقدمه طولانی فکر کنم دوستمون بهتر بتوانند تصمیم بگیرند.
حالا چه عقب بکشی و صرفنظر کنی، چه بروی جلو و پیگیر باشی در هر دو صورت عشق شما زنده خواهد ماند...
اما اگر منطقی فکر نکنید ممکن است( به احتمال بسیار قوی) مشکلاتی در این زندگی داشته باشید که شیرینی عشق را در کامتان تحت الشعاع قرار دهد....
من هم مانند دوستان توصیه ام این است که در این زمینه منطقی فکر کنید. اما تجربه عشق را گرامی بدارید....
اما اگر با همه این روشنگری ها، خواستار ازدواج هستید باید علاوه بر آنچه دوستان گفتند به مسائل دیگری هم توجه داشته باشید.
مسئله بیماری این آقا برای شما و ایشان آنقدر بزرگ شده است که جلوی دیدتان را نسبت به سایر معیارهای ازدواج گرفته است.... من چندین بار سئوالتون را خواندم ، به جزء موارد مبهم و کلی چیزی در مورد معیارهای اساسی ازدواج و تناسبهایی که با آن آقا دارید نگفته اید.
یک بحث مهم دیگر هم هست، که اجازه دهید جسارتا نظرم را بگویم....
علاوه بر مسئله بیماری به نظرم می رسد که این آقا تا این حد اشتیاق شما را ندارند...
این فرضیه ای است که اگر شما روند خود را پیش بگیرید به آن می رسید....
یعنی شما پیگیر باشید... و او را تحت فشار قرار دهید که با شما ازدواج کند... متوجه می شوید علاوه بر بیماری ممکن است ایشون ملاحظات دیگری نیز داشته باشد.....
( این نکته ظریف را یکی از دوستان دیگر هم بیرون کشیده بود.... و آن این مسئله است: که او همان بدو ارتباط ، 2 سال پیش با توجه به مسائل عاطفی بین شما، می بایست رابطه را شروع نمی کرد....، اما اگر شروع کرد، یعنی اینکه دغدغه بیماری خود را به عنوان مانعی از ازدواج قلمداد نکرده بود..... اما بعدا از این مسئله به عنوان بهانه استفاده کرده است.= البته این یک فرضیه است که ممکن است درست باشد یا غلط)،
برای آزمون این فرضیه شما باید رک و شفاف با او صحبت کنید و بگوئید که به هر قیمت حاضرید که شناخت بیشتری از او به دست آورید و علیرغم بیماریش در صورتیکه معیارهای ازدواج را داشت با او ازدواج کنید. اگر با فشارهای بیشتر شما ایشون بیشتر عقب نشینی کرد، پس فرضیه ثابت می شود... ، اما اگر شناخت شما کامل شد و ایشون تن به ازدواج داد، که خواست شما محقق شده است.....
خلاصه:
- عشق لزوما به معنی ازدواج و بچه دار شدن نیست....
- علاوه بر بیماری این آقا سایر معیارهای ازدواج و تناسبشان باید چک شود.
- اگر آقایی تصمیم به ازدواج با خانمی را نداشته باشد، می تواند بهانه این کار را بیابد.
- برای خلاص شدن از این موقعیت باید رک با آن آقا، خانواده خود صحبت کنید و بگذارید کار عملیاتی شود....( نه در حد حرف و خیال بماند)
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
با تشكر از مدير محترم جناب سنگ تراشان
دوستان عزيز ما هر كدوممون نظرات خاص خودمون رو داديم ولي مي خوام بگم اينجاست كه فرق يه آدم كار كشته و متخصص از ما ها يي كه صرفا نظرات خودمون رو ميگيم و از سر دلسوزي جوابهايي مي ديم مشخص ميشه.
نظرات همه ما محترمه ولي واقعا سخنان جناب سنگ تراشان چيز ديگري است . دستتون درد نكنه آقاي سنگ تراشان واقعا كه جانا سخن از زبان ما مي گويي . مطمئنم تمام دوستان هم عقيده جناب سنگ تراشان هستند فقط مشكل ما اينه كه نمي دونيم چطور همين حرفها رو بيان كنيم كه اونم به دليل نداشتن تخصص كافيه. همين كه اينجا شاگردي خوبي باشيم و در جوار استادمون بتونيم درس پس بديم براي ما كافيه درسته دوستاي عزيزم؟!!!
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
سلام خدمت دوستان عزیز و مدیر همدردی جناب آقای سنگ تراشان
من خودم هم کم کم داشتم دیگه گیج می شدم چون واقعا نمی دونستم باید برم باهاش صحبت کنم یا نه نمی دونستم حرف زدن با اون توی این شرایطی که قرار دارم درسته یا نه از این می ترسیدم که نتونم و طاقت نیارم و جلو ش گریه کنم اخه من از اون دسته از آدما که خیلی زود اشکم در میاد
همیشه از این می ترسیدم که یه روزی بخوام از اون جدا شم
خوب اقای سنگتراشان به چند تا نکته اشاره کردن که فکر می کنم لازم باشه هیمن جا تصحیحش کنم
نکته اول اینکه من واین آقا با هم دوست نبودیم و نیستیم
نکته دوم اینکه من و اون اقا هر دومون خیلی ادمای مقید و مذهبی هستیم و هر گونه رابطه ای که به غیر از رابطه ازدواج باشه یا رابطه کاری باشه رو قبول نداریم
نکته سوم اینکه من و این آقا دو ساله که همدیگه رو می شناسیم ولی تا الان رابطه ما با هم یه جورایی رابطه کاری بوده و هیچ حرفی علاوه بر این بین ما رد و بدل نشده بود .
نکته چهارم اینکه من و این آقا دقیقا الان حدود 38 روزه که این رابطه رو شروع کردیم چون هردومون به قصد ازدواج این رابطه رو شروع کرده بودیم از نظر هیچکدممون هیچ گونه مشکلی وجود نداشت البته اولش من یکم راضی نبودم که اینجوری با هم رابطه داشته باشیم ولی به خاطر اون به این رابطه تن دادم و کل رابطه ما از اول تا آخرش حدود 15 روز طول کشید که توی این مدت هم چیزی به جز احترام به همدیگه هیچی بینمون نبود چون داشتیم از هم بیشتر شناخت پیدا می کردیم و در کمال اخترام با هم صحبت می کردیم هیچ وقت یادم نمیاد همدیگه رو با اسم کوچیک صدا کرده باشیم همیشه به من می گفت خانم ....... منم ایشون رو با اسم فامیل صدا می کردم .
نکته پنجم اینکه خانواده ها ما از این ماجرا هیچ خبری ندارن نه خانواده من نه خانواده ایشون به خاطر همین تا الان هم داریم مراعات خانواده ها رو می کنیم
نکته ششم اینکه شما گفته بودین ملاکهایی رو که واسه ازدواج داریم در نظر نگرفتیم ولی من تمام حوانب این ازدواح رو در نظر گرفتم اولین نکته ای که تونست من رو اینجوری به اون آقا وابسته کنه ایمانش بود چون واقعا دل پاکی داشت هیج وقت ندیدم بخواد با نگاهی که از روی هوس باشه یا همراه با حرفی که امروزه بهش می گن متلک با من رفتار کنه این متانت بیش از اندازه ای که داشت من روز به روز عاشقتر می کرد مسئله دیگه ای که من رو مجذوب خودش کرد ادب و نجابتی بود که داشت مخصوصا توی حرف زدنش
نکته هفتم اینکه من و دختر عموی این آقا با هم دوست هستیم و دوستای خوبی هستیم ولی خوب خیلی وقته که همدیکه رو ندیدیم من در مورد ناراحتی قلبی ایشو ن از دختر عموشون شنیدم همون موقع خواستم فراموشش کنم یعنی حدود 1.5 سال پیش اما نتونستم و گفتم عمر که دست خداست پس چرا باید به این حرفای پوچ توجهی بکنم تا اینکه فهمیدم ایشون سرطان هم دارند که خوشبختانه با عملی که انجام دادن تا حدودی این مشکل حل شد . ولی باز هم نتونستم فراموش کنم خودم مطمئنم که این حس من هوس نیست یه عشق واقعیه
نکته هشتم اینکه اون وقتی فهمید که ناراحتی قلبی اش تا چه اندازه پیش رفته از این ازدواح منصرف شد و گفت که زندگی من بازیچه دست اون نیست که بخواد یه دختری رو که تازه اول جونیشه و بهترین موقعیت ها واسه ازدواح رو داره ازش بگیره و جواب آزمایشش وقتی اومد که 15 روز از رابطه ما گذشته بود و همون روزی بود که از هم جدا شدیم
نکته نهم اینکه از نظر سطح خانوادگی تفاوت زیادی با هم نداریم یعنی می تونم بگم از نظر فرهنگی زیاد با هم تفاوت نداریم اون از یک خانواده تحصیلکرده اس و من هم تا حدودی از خانواده تحصیل کرده ای هستم البته اونها یکم از ما بالاترن
حالا می بینین که من همه حوانب رو در نظر گرفتم و حاضر شدم تن به این ازدواج بدم
پس فقط کمک کنید که بهش بفهمونم که من با این ازدواج مشکلی ندارم و حاضرم تا آخرش با هاش باشم /
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
شما دوست عزيز هم مثل اينكه جواب جناب سنگ تراشان رو درست نخونديد بابا خب كمك از اين بهتر خب بريد بهش بگيد كه آقا من شما رو با همه شرايط مي پذيرم اگه باز بهونه آورد بدونيد كه هيچ علاقه اي به شما نداره يا حرفاش منطقي نيست يا خداي ناكرده دكتر بهشون گفته چند روز ديگه شما فوت مي كنيد كه حاضر نيست قدم پيش بزاره . در ضمن حرفهايي كه من تو صحفه قبل زدم رو پيداست كه اصلا نخونديد .
من فكر مي كنم بيشتر دوستان مي يان اينجا فقط مشكلاتشون رو مطرح مي كنند ومي خوان خودشون رو حق به جانب نشون بدن و آخرش هم خودشون هر كاري دلشون خواست بدون توجه به راهنماييهاي جناب دكتر وديگر دوستان انجام مي دند واقعا دوستاني كه دارند سر خودشون رو به درد مي يارن به خاطر دوستاي ديگشون لا اقل جا داره كمي رو حرفاشون فكر و تأمل كنيم ........... الان نزديك به 20 پاسخ به مشكل شما داده شده در حالي كه شما هنوز داريد همون حرفاي قبلي خودتون رو هي آب و تابش رو بيشتر مي كنيد .......... شما ناراحت نشيد لطفا ولي دوستا ن قديمي مي دونن كه من آدم ركي هستم وبدون رو در وايسي حرف مي زنم .....بهتون توصيه مي كنم اگه مي خواييد مشكلتون حل بشه خوب به حرفاي جناب دكتر گوش بديد من اگه جاي شما بودم يكبار نه صد بار جواب جناب دكتر رو مي خوندم . بنده به شخصه نسبت به اين جوابي كه جناب دكتر به مشكل شما دادند بسيار خوشحال شدم چون پاسخ مدبرانه اصولي تخصصي و جامعي بود ولي نمي دونم شما باز مشكلتون چي هست كه هي مي گيد كمكم كنيد تا بهش بگم تا بهش بفهمونم ما كه ديگه نمي تونيم بگيم اول صبح دست و صورتتون رو بشوريد بعدش صبحانه بخوريد بعدش لباساتون رو بپوشيد بعدش كفشاتون رو بپوشيد و زنبيل بگيريد دستتون بريد دم مغازه اون آقا وشروع كنيد باهاش حرف بزنيد. خب اينا ديگه جنبه ابتكاري داره وبستگي به خودتون داره كه از كجا و چگونه شروع كنيد ....... يادتون باشه حرف زدن خيلي آسونه و اظهار عشق در حرف و شعار هم آسونه ولي شما در عمل هيچ كاري نكرديد كه اون آقا بفهمه شما عاشقش هستيد اگه عاشق هستيد پا پيش بزاريد و مستقيما بهش بگيد با تمام شرايط مي خوام باهاتون ازدواج كنم (در صورتي كه جوانب ديگر ايشون هم از نظر شما مثبت باشه كه ظاهرا اينجوره) و باز ببنيد حرف ايشون چي هست . حتي از ايشون بخواييد كه نزد پزشك هم بروند، و هر دوتون با پزشك هم مشورت كنيد و پرونده پزشكي ايشون رو بديد پزشك متخصص مطالعه كنه و با مشاوره پزشك مراحل بعدي رو طي كنيد ........... الكي همه چي رو سخت نگيريد و لقمه رو ...........
سرم درد گرفت .
موفق باشيد خدانگهدار
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
آقا عرفان گل؛با اندکی پوزش من به پرسش پایانی نوشتار 23 شما در این گفتار،پاسخ *خیر* را می دهم.
سرکار مرکا خانم؛شما با چه شواهد و دلایلی می گویید که جهانگرد:*نمي خواد واقعيت ها رو قبول كنه و دنبال بهانه است براي موجه كردن برخوردهاي بعدي*؟؟؟
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
سلام دوستان
من باید به آقا عرفان عرض کنم که من اصلا نمی خواستم به جناب سنگ تراشان توهین کنم و هم سعی خودم رو هم می کنم که به توصیه هاشون گوش کنم و برم وباهاش حرف بزنم
من به این دلیل اون مطالب رو نوشتم چون همه شما دوستان اشتباه برداشت کرده بودین در مورد من و مشکلم حتی خود آقای سنگ تراشان هم اشتباه برداشت کرده بودن من همه اون نکات رو گفتم تا شما ها بهتر بتونین به من کمک کنین
واقعا حوشحالم که تونستم همچین جایی رو پیدا کنم
واقعا سایت توپیه
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
با سلام به دوستان عزیز:
من یه چیزی می خواستم بگم و اون اینکه چرا باید فکر کنیم که دوست داشتن مستلزم اینه که ما به اونی که دوستش داریم برسیم. اصلاً چرا باید فکر کنیم که همه عشق اینه که به معشوق برسی. مگه مجنون به لیلی رسید. چه بسا اگه رسیده بود دیگه الان صحبتی از عشق لیلی و مجنون نبود. من اگه جای این خانم بودم «که البته باید بگم این شرایط رو تجربه کردم» سعی می کردم نوع رابطه ام رو با اون آقا عوض کنم. حالا که ایشون نمی خواد این خانم را در ازدواج شریک مشکلات خود کنه خوب لزومی به اصرار نیست. می تونید به ایشون به دیده برادری نگاه کنید. علاقه تون رو در دل زنده نگه دارید. نیازی به ابراز نیست. ایشون حتماً از علاقه شما خبر داره. در ثانی ایشون که تنها نیست که در دنیا کسی رو نداشته باشه. خانواده اش همین طور که تا حالا کنارش بودن از این به بعد هم خواهند بود. بنابراین اگر به خاطر علاقه وافر فکر می کنید باید حتماً شما کنارش باشین تا به او در تحمل این درد کمک کنید خیالتون راحت باشه. مورد بعد اینکه اگر ایشون بواسطه مشکل قلبیش با شما ازدواج نمی کنه مطمئن باشید با هیچ کس دیگر هم ازدواج نخواهد کرد و بنابراین شما نخواهید ماند که شادی کسی دیگر رو در کنار عشقتون ببینید. یک چیز دیگه اینکه با تمام اینهایی که گفتم شما چه دلیل دیگه ای دارین که اصرار بر ازدواج دارین. آیا گمان می کنید همه چیز در رسیدن و در کنار هم زندگی کردنه . اگر این طور تصور می کنید پس هنوز به مفهوم واقعی عشق واقف نیستید. به نظر من نباید بیش از این اونو در این ناراحتی موندگار کنید که باعث ناکامی و ناراحتی شما شده. براش آرزوی خوشبختی کنید و اونو در تصمیم گیری آزاد بگذارید. اگر صلاح و تقدیر خدا ازدواج شما دو تا باشه حتماً انجام خواهد شد و اگر نه اینقدر با خواست خدا، اون آقا و عقلتون نجنگید. ازش متنفر نباشید فقط دیگه لازم نیست که هی به او گوشزد کنید که عاشقش هستید و می خواید در کنارش باشین. موفق باشید.
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
با سلام خدمت شما عزیزان
آدم وقتی که واقعا یکی رو دوست داره هیچ قوت بدی هاشو نمی بینه
آنگاه که غرور کسي را له مي کني، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني، آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاري که ديگران نگزارده اند
RE: به خاطر ناراحتی قلبی اش ترکم کرده
اره با نظر اقا عرفان موافقم يعني هميشه به اين نتيجه مي رسم كه اقاي مدير چه زيركانه و بادرايت جمله بندي مي كنند طوري كه نه تنها بر روي فرد مشكل دار بلكه بر روي ما هم تاثير مي زاره واقعا كه عاليه