-
RE: چرا من؟
رویای عزیز،
کم کم داری به درک وضعیت پسر داییت نزدیک می شی.
اون هم وقتی به در بسته خورد، همین واکنش رو نشون داده. دیگه طرفتون نیومده، نخواسته عشقش رو مرور کنه. سعی کرده فراموش کنه. بعد هم که رفته تو مد ازدواج با کس دیگه ای.
شما الان در مرحله ی فراموش کردن عشق سابق هستید. بعد از یک مدتی شما هم می رسی به مرحله ی عشق جدید و ازدواج.
آینده ی زیبایی در انتظارته دختر. خیلی خوبه که اجازه نمی دی گذشته دست و پاتو ببنده.
عشق زمینی یکتا و غیر قابل تکرار نیست.
چه بسا روزی اونقدر شخص دیگه ای رو دوست داشته باشی، و در کنارش خوشبخت باشی، که روزی صد بار خدا رو شکر کنی که این آقای پسر دایی رفت پی کارش!
به بهتر زیستن فکر کن. به اینکه هرچه بیشتر لایق اون زندگی ای که آرزوشو می کنی باشی.:72:
-
RE: چرا من؟
روياي كم رنگ
خيلي خوب است كه به آنچه اتفاق افتاده يك بازنگري داشته باشيد . در مطلبتان نوشته ايد وقتي ما به او جواب نه داديم ....
پس جواب نه شنيده ؟!اين براي شما چه معني مي دهد ؟! يك كمي مسائل را درست و منطقي مرور كنيد و واقعيات آن چيزي كه اتفاق افتاده را از ياد نبريد و تصوير سازي جديد در ذهن نكنيد . به سخنان دوستمان philosara هم دقت كنيد .