RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
دوست خوبم من هم واقعا خوشحال شدم وقتی شنیدم و حس کردم که می خواید تغییر کنید، شاد باشید، روحیه داشته باشید، زندگی کنید و خودتون و همسرتون رو عاشق کنید.
از شما می خوام که با انجام دادن کارهای کوچیک و مستمر و مداوم عشق رو همیشه در قلب همسرتون نگه دارید.
امیدوارم که موفق باشید
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
بهتون تبریک میگم خانم...بی شک اگه بخواین میتونین به بهترین نحو جبران کنین....:104:...
موفق باشین
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
اذر عزیز
من هم خیلی خوشحال شدم که تصمیم گرفته اید تغییر کنید
به قول آنی گلم:72: مردها برقرار کننده ارتباط و ترمیم دهنده ارتباط خوبی نیستند
این شما هستید که می توانید ارتباط تان را ترمیم کنید
موفق باشید
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
خداراشكر . يادمان باشد جلوي ضرر را از هر جا بگيريم منفعت است . تولد دوباره ات مبارك
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
سلام
آذر جان مطمئنم که موفق می شی ، چون اولین قدم جسارت در پذیرش اشکاله ، که تو این رو
نشون دادی ، و بعد تصمیم به تغییره که اینم نشون دادی ، می مونه پی گیری و پشتکارو و
صبر و تداوم ، که با صداقتی که داری (با خودت و دیگران) مطمئنم اینها را هم سر لوحه حرکتت
قرار میدی و موفق میشی .
هر جا فکر کردی میخوای درد دل کنی یا راهنمایی بگیری ، باز هم
بیا همینجا سراغ دوستان دلسوز و مهربانی که پستای همراهانه اونا را خوندی ، بازهم
کنارت خواهیم بود .
یا علی بگو و آغاز کن ، از نکات کوچک و ریز هم می تونی شروع کنی ، فکر نکن باید کار پیچیده و
غامضی انجام بدی ، به قول حافظ :
گفت آسان گیر بر خود کارها ، کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش
*
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
سلامی دوباره به همه دوستای عزیزم
وقتی اینهمه پیغام رو که سرشار از محبته می بینم چشمام پر از اشک میشه.ممنونم که دارین قدم به قدم همراهیم میکنید. حالا حالا مزاحمتون هستم و می خوام با کمک همتون قدم به قدم جلو برم.....راستش تصمیم گرفتم اول خودمو اصلاح کنم.
قدم اول، اصلاح ظاهرم...شاد بودن...وغر نزدن...گرفتن احترامش جلوی خانوادم...و شخصیت بهش دادن
چهار شنبه رفتم خونه دیدم مامانم دکوراسیون خونه رو عوض کرده و شوهرم خوشش اومده بود...کمی استراحت کردم ..حموم رفتم و خودمو درست کرده....شوهرم اولش گفت کجا می خوای بری؟ گفتم هیج جا...گفت پس برای مامانت تیپ زدی.... گفتم نه.برای شما خودمو درست کردم..می بینی که لباسهایی که دوست داری پوشیدم....بنده خدا باورش نمیشد..و به مادرم گفت اگه بدونم شما اینهمه اثر مثبت روی خانومم میزارین یه خونه کنار خونمون براتون میگیرم....خدا خیرتون بده....وکلی حرف دیگه..........البته اینم بگم که شوهرم 35 سالشه اما به اندازه یه مرد 70 ساله میفهمه و گاهی اوقات عمل میکنه .....وقتی به خودم می رسم اصلا دست و دلش نمی لرزه و آب دهنش هم راه نمیگیره...البته نمیگم بدش میاد نه.. ولی مثل بعضی از مردهازود هول نمیشه و خیلی سنگین برخورد میکنه:47:
راستش این چند سال اخیر اصلا رفتار درستی باهاش نداشتم یعنی اصلا براش اهمیت قائل نبودم به همه چیز اهمیت میدادم بغیر از شوهرم.... اما از دیشب دارم بهش شخصیت میدم و بهش می فهمونم که تو برام مهمی....واون خیلی خیلی خوشحاله...سردردهای میگرنی داره ...دیروز بعدازظهر سردردش خوب شده بود و میدونم که همه اینها فقط از محبت و احترام نشات میگیره..........
امامشکل دومم.......در همین اولش بهم بگید وقتی موضوعی رو می شنوم که انتظارشو ندارم چطوری خودموکنترل کنم و عصبانی نشم و از کوره در نرم:97:....راستش نمی تونم خودمو کنترل کنم و زود عصبانی نشم.بارها این تصمیمو با خودم گرفتم ولی نتونستم جلوی زبونمو بگیرم و شوهرمو ناراحت کردم اما بعدش که آروم میشم به خودم میگم اگه فقط چند دقیقه دندون رو جیگر میزاشتی و در مورد اون موضوع کمی فکر میکردی و با آرامش جواب شوهرتو میدی چقدر بهتر بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟........ولی نمی تونم ..........بارها تلاش کردم و موفق نشدم ..گاهی اوقات میگم ایکاش در مواقع عصبانیت یه چسب بزرگ بچسبونم روی لبام:199: ............کمک کنید و از تجروبهاتون برام بگم......
سوگند عزیز ممنون از معرفی لینک.....2 هفته پیش شوهرم منو دکتر برد و برام کلی قرص آهن و شیردهی و ویتامین گرفت و گفت چون سرکار میری و بچه شیر میدی ضعیف شدی........ اگه تو کارها کمکم نکنه اصلا نمی تونم سرکار برم......در ساعت کاریم هم نمی تونم تغییری ایجاد کنم چون کارم دولتیه.......
دوستتون دارم و از همتون متشکرم:72:..............
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
نقل قول:
نوشته اصلی توسط azar58
امامشکل دومم.......در همین اولش بهم بگید وقتی موضوعی رو می شنوم که انتظارشو ندارم چطوری خودموکنترل کنم و عصبانی نشم و از کوره در نرم:97:....راستش نمی تونم خودمو کنترل کنم و زود عصبانی نشم.بارها این تصمیمو با خودم گرفتم ولی نتونستم جلوی زبونمو بگیرم و شوهرمو ناراحت کردم اما بعدش که آروم میشم به خودم میگم اگه فقط چند دقیقه دندون رو جیگر میزاشتی و در مورد اون موضوع کمی فکر میکردی و با آرامش جواب شوهرتو میدی چقدر بهتر بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟........ولی نمی تونم ..........بارها تلاش کردم و موفق نشدم ..گاهی اوقات میگم ایکاش در مواقع عصبانیت یه چسب بزرگ بچسبونم روی لبام:199: ............کمک کنید و از تجروبهاتون برام بگم......
سکوت و تر ک کردن محل برای مدتی کوتاه و خوردن آب سرد .
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
در مرحله اول كه خيلي خوب اقدام كرده اي آفرين :73:
وقتي هم حرف بي ربط شنيدي فوري برو فضاي ات را عوض كن حتي از خانه برو بيرون تا بتواني خشمت را كنترل كني و در موقع عصبانيت حرفي نزني كه اوضاع را خراب تر كني . چند بار امتحان كن .
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
به نظر من هم باید اول به خودت بگی که من چرا سر هر چیز کوچیکی عصبانی میشم و با این کارم همه چیز رو خراب می کنم؟ اول به خودت بگو: واقعا ارزش داره! من فکر می کنم ابتدا در روی موقعیت هایی که قبلا برات به وجود اومده(یعنی موقعیت های مشابه تکراری، که هر بار هم همون روش قدیمی خودت رو تکرار کردی) و شما خودت رو کنترل نکردی تمرکز کن و حتی شده برای خودت بنویس، و به خودت قول بده که اگر این بار یه همچین موقعیتی یا مشابه اون براتون پیش اومد، مثلا سکوت می کنید، یا می رید توی آشپزخونه و نشنیده میگیرید، یا مثلا خودتون رو با بچه سرگرم می کنید و سعی کنید که این بار یه برخورد مجزا با برخوردهای قبلی خودتون داشته باشید.
بعد می مونه موقعیت هایی که تازگی برای شما داره، به یکباره حرفی رو می شنوید و واقعا ناراحت میشید، به نظر من اگر این جوری فکر کنید که بعدا بهش میگم که چقدر این حرفش ناراحتم کرد و بگذارید برید، یا نه دقیقا این جمله رو بیان کنید که : مثلا فلانی این حرفت واقعا ناراحتم کرد، یا واقعا عصبانی میشم این حرفت رو می شنوم، میشه بعدا یه موقع دیگه در موردش حرف بزنیم!
حتما حتما بعدا در مورد اون حرفی که شما رو ناراحت کرده، یا می کنه، یعنی فقط احساسی که به شما در اون لحظه دست میده بنویسید برای خودتون و اگر فقط احساسات و خواسته های دلتون هست، به همسرتون هم خیلی کوتاه و مفید بگید و نگذارید که توی دلتون بمونه، و اصلا دنبال مقصر هم نباشید، و بسنجید که شما حساس هستید که سر هر مساله ای عصبانی میشید یا واقعا اون موضوع یا حرفی بود که باید در مقابلش عصبانی میشدید و به نظر من یکی از بهترین کارهای هم که می تونید انجام بدید اینه که با همسرتون در مورد اینکه میخواید تغییر کنید و رابطه تون رو با محبت تر کنید و دیگه کمتر عصبانی بشید صحبت کنید و بگید که به کمکشون احتیاج دارید و ازشون بخواید که ایشون هم یه کم مراعات حال شما رو کنند تا کمتر عصبانی بشید و اگر براتون شناخته شده هست، چند مورد از موقعیت هایی که باعث عصبانی شدن شما میشه رو برای همسرتون با زبون محبت بگید و ازشون بخواید که کمکتون کنن!
راستی در مورد تغییرات جدیدت به خودت و به همسرت تبریک میگم که همچین زن باهوش و به فکری دارند!
RE: زندگي با ظاهري زيبا ولي باطني سرشار از مشكلات و اختلافات
سلام
آذر گلم
نمی دونی چقدر خوشحالم که می بینم حرکت آغاز کرده ای .
ببین عزیزم برای غلبه بر عصبانیت نباید فقط به فکر لحظه ای باشی که این عصبانیت اتفاق می
افته تا بخوای جلوشو بگیری .
عصبانیت یه اتفاق هیجانیه ، تو اگه بتونی بر خودت با تغییر نگرش و تحول شناختی مسلط
بشی ، مطمئناً کنترل هیجان را هم می تونی داشته باشی ، بهتره برات مثال بیارم ،
مثلاً هر وقت شوهرت کاری رو که ازش خواستی تا انجام بده فراموش می کنه تو عصبانی
می شی و برخورد نامناسب داری ، اگه تو از قبل چنان رو خودت کار کرده باشی که شوهرت
رو دوست داشته باشی و عاشقش باشی و غم و ناراحتیش برات مهم باشه و در هیچ
شرایطی احترامش رو زیر پا نزاری ، و... همین باعث میشه وقتی رفتاری که قبلاً اگه میدیدی
ازش عصبانیت می کرد ، ببینی ، ناراحت بشی ولی عصبانی نشی ، و حتی وقتی ناراحت هم
میشی ، و می خوای نشون بدی که ناراحتی ، خود به خود دنبال این هستی که یه جوری
بگی که بد نباشه ، باعث تحقیرش نشه و.... با خودت اینجوری مشغول سبک سنگین کردن
میشی و .. کم کم می بینی بعضی جاها که موضوع بی اهمیت بوده ، همین به تعویق
انداختن و مزه مزه کردن موضوع تا ببینی چطور بهش بگی بهتره ، باعث بشه اصلاً بگذری ، و
جایی که ناراحتیت طوریه که در وجودت لونه می کنه و خود خوری پیش میاره (که بهتره بهش
بگی که ناراحتی ) ، بی گدار به آب نمی زنی و دنبال سنجیده عمل کردنی ، که یا عقلت بهت
کمک می کنه یا مشورت خواهی کرد ، و... این روندیه که تو با تغییراتی که در روحیه و نگرش
خواهی داشت پیش خواهد آمد .
آذر جان ، تو زمینه های مثبتی از قرار ذیل برای کنترل هیجان داری ( هیجانات منفی )
1 - شوهرت ویژگی های مثبت زیادی داره که برای تغییر نگرش و عاشق شدن کمک بسیار
می کنه
2 - پذیرشت بالاست ، و تواضعت باعث اقدام به عمل میشه ( و حتی سرعت عمل در جهت
مثبت )
3 - مادری دلسوز داری که اگر بخواهی کمک خیلی خوبیه برات ( از تجربه هاش استفاده کن و
راهکار ازش بخواه ) می بینی که حتی او عملاً برای کمک به زندگی تو دست به کار شده .
4 - ایمان به خدا داری ، که با توکل به او و امید و اطمینان به یاریش میتونی معجزه ببینی تو
زندگیت ( مطمئن باش ازش بخوای یاریت می کنه ) اصلاً فکر کن آیا جز به اراده او بوده که به
این تالار هدایت شدی و داری حرکتی تحول آفرین پیدا می کنی ؟
5 - و این تالار و دوستان دلسوز همدردی را داری که کمکت می کنند، و کمترین این کمکها
تشویق و دلگرمیست .
این زمینه ها را در نظر بگیر و زرنگ باش و بهترین استفاده را از آنها داشته باش ، دیری نخواهد
گذشت که خودت هم از تغییر خودت و به تبع آن زندگیت متعجب خواهی شد .
منتظر خبر ها و اقدامات خوش بعدیت هستیم
خدا یارو یاورت باد ( که هست )
***