[align=justify]سلام دوستان
اقا کامران چرا اینقدر تند صحبت میکنید گاهی دل ادمو میشکونید:47:
elina جان شما در جریان مورد قبلی من هستید ؟ من نمیخوام دوباره از وقتم اعصابم و روحیه ام سرمایه گذاری کنم و بعد پشیمون یا سر خورده بشم [/align]
نمایش نسخه قابل چاپ
[align=justify]سلام دوستان
اقا کامران چرا اینقدر تند صحبت میکنید گاهی دل ادمو میشکونید:47:
elina جان شما در جریان مورد قبلی من هستید ؟ من نمیخوام دوباره از وقتم اعصابم و روحیه ام سرمایه گذاری کنم و بعد پشیمون یا سر خورده بشم [/align]
سلام النا جان......:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
من تند صحبت نکردم..شما جای خواهر بزرگ من هستین از هر نظر!......(هرچند توی دنیای واقعی خواهر ندارم...:(...)
حدس میزنم شما خیلی خیلی حساس و احساساتی باشین؟!....درسته؟.....این حرفتون مثل این هست که بگین میخام شنا کنم........ولی......نمیخام خیس بشم!!!.......
محکم باشین....شما قرار نیست برای هر کسی احساساتی بشین ......اول منطق.....گفتگو....بحث و بررسی و......
سلام آقا کامران
اول :عذر میخوام اگر جسارت کردم
دوم :کوچکتر از اینم خواهر و دلسوز کسی باشم
سوم :در دنیای مجازی این همه خواهر خوب دارید
چهارم :حق با شماست من این همه بدبین و حساس نبودم و خواستگاری قبلی با من چنین کرد
پنجم :کمکم کنید دراین موقعیت تصمیم درست بگیرم (چون میترسم به خاطر ضعف اعتماد به نفسم به شرایطی راضی بشم که بعد پشیمون بشم و یاا ینکه انقدر خودم را دست بالا بگیرم که بعد از مدتی حسرت فرصتهای از دست رفته را بخورم )
ششم :خواهش میکنم راهکار عملی نشون بدید
خواهش میکنم:72:.....چه جسارتی!......نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61
2 نکته مهم رو که من باید بهتون بگم;هرچند قبلا هم گفته بودم.....:
1-نمی دونم چرا نمیتونین یا نمی خواین! خاستگار قبلیتون رو فراموش کنین!!؟؟؟.........یعنی اینقدر نسبت بهش احساس پیدا کرده بودین!!؟....اینقدر نکات + داشته که....!!!........تا فراموش نکنی این موضوع قبلی رو همین حس رو داری........(بابا دوستتون که نبوده آخه!.......:D
خب هرکس که میاد خاستگاری......حتما که شوهر آینده نیست!.....)
2-ترس!.....بله ترس بدترین مورد منفی هست که در شما ایجاد شده!.......نمیدونم چرا میترسین!....باور کنین خیلی تعجب میکنم!!!......چرا فکر می کنین که حتما هرکی اومد خاستگاریتون باید همه چی اوکی باشه و.....بالاتر از سیاهی که رنگی نیست عزیزم!.....فقط به چشم یه خاستگاری ساده باید نگاه کنی به موضوع........من نمیدونم چرا اینجوری میترسی!!!؟....خودت بهتر میدونی یه نگاه به دخترهای دور و برت بنداز.....حتی روزی چند تا مراسم خاستگاری دارن و.....اگه قرار بود که اینجوری باشن که!.......
شما تا حالا چند تا خاستگار داشتین؟؟....قبلی اولین خاستگارتون بودن؟.....خواهر دارین؟....اون ها چطوری ازدواج کردن؟....خانواده شما در چه سطح دانش و تحصیل هستند؟!......من فکر میکنم شما و خانوادتون به رفتارها و مهارت های اجتماعی و تعامل با افراد آگاهی نداشته باشین!!؟....آیا اینطور نیست؟.....حس میکنم شما و افراد خانوادتون در مدرک تحصیلی نیز تفاوت بسیاری دارین؟...
درمورد تصمیم درست کمکتون کردیم با دوستان!.....شما مشکلتون همون ترس و ....هست.....
چرا به دلیل ضعف به شرایط بد راضی بشین؟!......مگه این همه نگفتیم که چه کاری انجام بدین و.....و همین طور به قول خودتون دست بالا گرفتن....در مورد دوسطر آخر همون طور که قبلا هم گفتم.....باید خودت رو خوب بشناسی......بعد چیزهایی رو که واقعا از زندگیت میخوای....معیارهات رو باید بدونی.....نه چیزهایی که دیگران بهت دیکته کنن....معیارهای که خودت داری و چیزایی که خودت میخای....فکر نمیکنم شما فرد مغروری باشین!....در مورد اینکه موقعیت هاتون رو از دست ندین و دست بالا نگیرین....باید بگم تمام ویژگی های مثبتی که خودت داری رو باید بدونی و همینطور ویژگی های منفی خودتون رو (همون شناخت خودت)........تا ببینی چه توقعاتی میتونی داشته باشی!.......
اینم راهکار عملی!......:cool:
دوست من انسانها از گذشته درس میگیرند وبرای اینده از انها استفاده میکنند مشکل من هم دست کمی از مشکل خواستگاری قبلی تو نداره اونها اومدند رفتند همینکه قرار انجام کار وازدواج شد طرف گفت الان موقعیتشو نداره میتونم درکت کنم خیلی سخته اما خوبی برنامه تو این بود که گفتند استخاره بد امده وتمام شد ورفت ای کاش به من هم همینو میگفتند که تا مدتها به امید اینکه شرایتش خوب بشه نمینشستم اما حالا تصمیم گرفتم اگر خواستگارخوبی امد قبول کنم توهم اگر طرفو میپسندی وبه دلت نشسته به فکر گذشته نباش اینده مهمه :72:
سلام به همه دوستان گلم
اقا کامران سوال کردند ((((شما تا حالا چند تا خاستگار داشتین؟؟....قبلی اولین خاستگارتون بودن؟.....خواهر دارین؟....اون ها چطوری ازدواج کردن؟....خانواده شما در چه سطح دانش و تحصیل هستند؟!......من فکر میکنم شما و خانوادتون به رفتارها و مهارت های اجتماعی و تعامل با افراد آگاهی نداشته باشین!!؟....آیا اینطور نیست؟.....حس میکنم شما و افراد خانوادتون در مدرک تحصیلی نیز تفاوت بسیاری دارین؟...))))
باید خدمتتون عرض کنم . من فقط شش ماه است که اجازه میدم کسی بیاد خونه مون و قضیه کمی جدی بشه و در این مدت 6 مورد به خونه مون امدند (چون دانشجو بودم و تازه یک ماهه که درسم تموم شده ). اگر بخوام کلا تعداد خواستگارهامو بگم تعدادشون دقیق یادم نیست. شاید 20-30 مورد دقیق یادم نیست .
خواهر ندارم و خودم اولین فرزند خانواده هستم پس بهمون حق بدید که هیچ تجربه ای نداشته باشیم. پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و خودم فوق لیسانس. حق با شماست شاید در این زمینه هم هیچ اگاهی و مهارتی نداشته باشیم .
امروز مادر خواستگارم قراره برای اشنایی بیان منزلمون . یک مسئله من رو خیلی مردد کرده . لطف میکنید اگر نظراتتون رو بدید و راهنماییم کنید.
اقای خواستگار در صحبت تلفنی وقتی ازشون سوال کردم چقدر به نماز مقید هستید گفتند گاهی که خسته باشم نمیخونم ( لطفا عصبانی نشید میدونم قبلا مطرح کردم)
آیا این جواب
1) رو از روی صداقت شون بوده و اهل نمازند و گاهی در انجام اون کوتاهی میکنن؟
2) یا اینکه امکانش هست اصلا اهل نماز نباشند و خواستند با این جواب تا حدی رضایت من رو جلب کنند؟
گفتند اهل روزه ماه رمضان و شرکت در مراسم ماه محرم هستم. من حس میکنم تنبلی باعث کوتاهی در انجام نمازشون میشه . و از نظراعتقاد اگر نسبت به این مسائل اعتقادی نداشتند اصلا سمت من نمی امدند . چون از اعتقادات خانواده مون اطلاع دارند .
راستی دوستان من و این خواستگارم همسن هستیم . این مسئله موجب مشکل دراینده نمیشه ؟
مثل همیشه منتظر محبت های دوستان خوبم هستم.
از ((خسته ام)) عزیز هم به خاطر اینکه تجربه شون رو بهم گفتند ممنونم:72:
حدس می زدم تنها دختر خونواده باشین.......اما مشکل اصلی شما و خانوادتون همون طرز رفتار هست....نقل قول:
خواهر ندارم و خودم اولین فرزند خانواده هستم پس بهمون حق بدید که هیچ تجربه ای نداشته باشیم. پدر و مادرم هر دو دیپلم هستند و خودم فوق لیسانس. حق با شماست شاید در این زمینه هم هیچ اگاهی و مهارتی نداشته باشیم .
به نظر من هر دو گزینه صحیح است!:D.......چون دیدم در بین افراد......خوب این موضوع بستگی به خودتون داره.....اگه این قدر با این موضوع مشکل دارین......خوب باید فرض رو بر این بذارین که اصلا نماز نمیخونه!.......دوست عزیز یه فرد به قول خودتون مذهبی الزاما یه انسان خوب و کامل و...نیست,حواست باشه...از ما گفتن........:cool:نقل قول:
اقای خواستگار در صحبت تلفنی وقتی ازشون سوال کردم چقدر به نماز مقید هستید گفتند گاهی که خسته باشم نمیخونم ( لطفا عصبانی نشید میدونم قبلا مطرح کردم)
آیا این جواب
1) رو از روی صداقت شون بوده و اهل نمازند و گاهی در انجام اون کوتاهی میکنن؟
2) یا اینکه امکانش هست اصلا اهل نماز نباشند و خواستند با این جواب تا حدی رضایت من رو جلب کنند؟
نمیدونم!:D...... من فکر میکنم شما چه کوچیک باشه فرد چه بزرگ...چه همسن......کلا هزاران معیار داشته باشین!!! و با شک و بدبینی به موضوع نگاه میکنین......و واسه هرکسی یه مشکلی می تراشین!.......این مورد رو یه مشاور میتونین برین بعدا....نقل قول:
راستی دوستان من و این خواستگارم همسن هستیم . این مسئله موجب مشکل دراینده نمیشه ؟
سلام النا خانوم لااقل بزارید بیاد خواستگاری دوکلوم باهم حرف بزنیدتازه همینکه صادقانه گفته گاهی پیش میاد نماز نخونم خودش خیلیه تواین دوروزمونه آدم راستگوکجاست؟؟؟؟؟؟؟ تازشم گذشته هاگذشته
[align=justify]سلام به روی ماه ماه تابان عزیز ، ممنون از اینکه توجه نشون دادید و راهنمایی کردید
از اقا کامران هم ممنونم که هر روز سعی در تخریب روحیه من دارند ( شوخی بود )
ماه تابان عزیز قرار شده فردا عصر به همراه خانواده بیان ، البته امروز مادر خانواده امد و خیلی صادقانه و صمیمی برخورد کرد . ولی چون زمان اندکی از خواستگاری قبلی میگذره و خاطره خیلی بدی در ذهن من نقش بسته ، به قول کامران بدبین شدم . هم من و هم خانواده ام.
برای همین میترسیم مبادا دوباره با روحیه ما بازی بشه . ولی به هر حال قرار شده فردا بیان و ما با هم صحبت کنیم . اصلا نمیدونم چی باید بگم . یعنی قبلا خواستگارانی بودند که با هم حرف زدیم ولی این بار استرس ناشی از همون گذشته های تلخ باعث میشه حس کنم ذهنم خالی شده .
دوست ندارم متوجه بدبینیم بشن چون مقطعیه . دوستان من تا فردا عصر سعی میکنم چندین مرتبه به سایت سر بزنم اگر کسی نظری داشته باشه ممنون میشم ازم دریغ نکنه:72:[/align]
باشه پس اینجوریاس!....:D....نقل قول:
نوشته اصلی توسط النا61