RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
آرمان جان
درست است كه نمي خواستيد اين رابطه به اين شكل در بيايد ولي به هر روي يك بحثي وجود دارد به اسم كنترل شخصي . به هر روي شما با توجه به مسئله اي كه برايتان اتفاق افتاده و در مسير جديدي كه افتاده ايد بايد يك كمي كنترل احساس خود را به دست بياوريد .
به نوعي آرمان جان شما آنچنان مهربان هستيد كه مي خواهيد از احساس خودتان و اين خانم و رابطه دفاع كنيد . قابل تحسين هم هست . كسي به اين خانم خورده نمي گيرد و ايشان را زير سئوال نمي برد .شرايط شما به لحاظ زماني و احساسي درست نيست . به نظرم زماني كه به شما پيشنهاد دادم زمان درست و خوبي است تا شما كاملا بر روي احساسات خود كار كنيد.
شما فردي بسيار مهربان هستيد و در نتيجه بسيار هم آسيب پذير خواهيد بود . مي بخشيد ولي انسان براي مهرباني كردن به سايرين كاملا بايد دلائل محكم وقوي داشته باشد و دليلي ندارد ما هميشه از احساسات افسار گسيخته حتي اگر احساسات مثبت باشند كه اين دسته از احساسات هم مي تواند جنبه تخريبي داشته باشند چرا كه در شما اينگونه بوده و هست ،پيروي كنيم و در نتيجه آسيب ببينيم .
آرمان شما در تمام طول رابطه قبلي با آن خانم ( همسر سابقتان ) دائم در حال دلسوزي بوديد و در نتيجه آسيب درست و حسابي هم خورديد . و زماني هم كه پرده ها كنار رفت باز پاي احساسات ميان آمد و باز هم آسيب درست و حسابي خورديد . در نتيجه اين احساسات افسار گسيخته را بايد سروساماني بدهيد .
برادرم شما سعي مي كنيد انسان خوبي باشيد ولي اندازه خوبي هم بايد تعاريف خودش را داشته باشد تا تداوم داشته باشد و ضرب المثل از آنسوي بام افتادن معنا نيابد .
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام برادر بزگوارم آرمان عزیز:
ضمن تایید نظرات ارزنده بزرگان و خصوصا مدیریت عزیز فکر نکنم جایی برای پاسخ من باشد...
من هم خواهش می کنم فعلا صبر کنید و برای مدتی با خودتان خلوت کنید و تنها به نتیجه برسید. و حتما به دور از از ارتباطات تلفنی، اس ام اسی، اینترنتی با ایشان باشید( مطمئن باشید صد درصد اینگونه روابط باعث عجله در تصمیم گیری و بعضا اشتباه شناختی می شوند...) تا به بهترین وجه ممکن و بدور از احساسات به نتیجه برسید،... نه برادرم احساسات خوبه اما به وقتش، فعلا شما باید با عقل و منطق به نتیجه برسید.البته روان شناسا میگن آدم هایی احساساتی آسیب پذیرترین افراد هستند...
پس باز هم قدری تامل آرمان جان... اما ممکنه در این مدت نگران باشید که نکنه این خانم خواستگار دیگری براشون پیدا بشه، که شاید بهتر باشه از ایشون برای تصمیم گیری فرصت بگیرید تا با خیال راحت به نتیجه برسید.
راستی یه سوال هم داشتم آیا بودن این خانم هیچ عاملی در تصمیم شما برای جدای از خانم سابق نشد؟
می دونم که به امید خدا بهترین نتیجه و تصمیم را می گیرید...:72:
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
با سلام مجدد و تشكر از راهنماييهاي دوستان
در جواب خانم este7 نه خير جدايي از اون خانم ربطي به اين مورد نداشته چون تا قبل از جدايي بنده هيچگونه ارتباطي با اين خانم يا هيچ شخص ديگه اي نداشتم و خيلي هم به زندگي خود علاقه مند بودم ، جالبه بدونيد براي اينكه بيشتر در خدمت زندگي و خانوادم باشم در طول اون يكماه و خورده اي زندگي بالكل كامپيوتر رو جمع كردم و خواستم تا همه حواسم معطوف به خانوادم باشه همين الان هم بعد از ازدواج مطمئنا بيشتر وقت خود را با خانواده خواهم بود و دليلي نيست كه فكر و ذهنم معطوف به مورد جانبي باشه ! اما عدم داشتن صداقت و يكسري مسائل ديگه كه قبلا توضيح دادم باعث اين جدايي شد كه مسلما تصميم بر جدايي از روي احساس نبوده و راهي جز اين در پيش رو نداشم و لازم نمي دونم همه چيز رو در اين تالار توضيح بدهم .... اين رو نه تنها بنده بلكه تمام كساني كه از نزديك با بنده در ارتباط هستند مي دونن كه اون خانم نه لياقت بنده رو داشته و از هيچ لحاظي با بنده تناسبي نداشتند و مقصر اصلي رو خودم مي دونم كه بيخود و بيجهت براي كسي دلسوزي كردم كه لياقتش رو نداشت!!!
اما در مورد ترس از از دست دادن اين دختر ، بايد بگم كه من هنوز به ايشون آنچنان علاقه مند نشدم كه بخوام ترس داشته باشم كه خواستگاران قبل از بنده اقدام كنند ، با خودشون هم صحبت كردم كه نياز به فكر و استراحت دارم و بايد فرصت كافي براي سر و سامان دادن زندگي و همچنين فراموش كردن تجربه قبلي داشته باشم ....
اما متاسفانه اين دختر خانم از نوع رفتار بنده حس مي كنن كه بنده اصلا علاقه اي به ايشون ندارم يا يه جورايي مي خوام ايشون رو از سر خودم باز كنم ، و اصرار دارند كه بنده سريعتر تصميم بگيرم و با خانواده ايشان صحبت كنم ، اما بنده يك فرصت يكساله از ايشون خواستم و همين مطالب شما دوستان رو دارم رعايت مي كنم يعني گفتم كه تا اون مدت نبايد ارتباطي با هم داشته باشيم ، اما خواهشا كمك كنيد تا بتونم از اين حالت خارج بشم خب بالاخره من در مورد ازدواج با اين خانم از اول نه جواب مثبت دادم و نه منفي ؟!!
قبل از مطرح كردن هم به ايشون گفتم شما مي تونيد در طي اين يكسال اگر موقعيت مناسب و خواستگاراني هم داشتيد به اونا جواب مثبت بديد!!
اما اين خانم گفتن تو داري به من توهين مي كني ، من همون كسي رو كه مي خواستم و دنبالش بودم در وجود تو ديدم هرگز نمي تونم به كسي ديگه فكر كنم :302: تو تمام معيارهاي منو داري پس هر چقدر بخواي منتظر مي مونم :302:
در پاسخشون گفتم ببين زندگي و شرايط دست ما نيست و ممكنه شرايطي پيش بياد كه ما نتونيم ازدواج كنيم پس نبايد كاري كنيم كه به هم وابسته بشيم .......
در مورد مسائل كاري هم كه قبلا باهاشون صحبت كردم ايشو ن گفتند كه من از همون ابتدا زماني كه خانواده در مورد ازدواج صحبت مي كردن مي گفتم كه من دوست دارم بيشتر به زندگيم برسم و حتي تخصصم رو جوري انتخاب كنم كه بيشتر در محيط خونه باشم تا محل كار چون مي خوام از زندگيم لذت ببرم و در آرامش باشم نه اينكه زندگي من با كار عجين بشه !!
و از هر لحاظ كه من دارم بهانه ميارم ايشون با دلايلي سعي مي كنند پاسخ بدهند و من رو قانع كنند:302:
............ شما بوديد چيكار مي كرديد؟!!! چطوري برخورد كنم ؟!!!
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام به تمام دوستان و آرمان 26:
چقدر تاپیک شما زود جلو رفت!!!!
من دیروز نبودم میبینم الان چقدر جواب زدن...آقا آرمان این مزد زحماتتون تو تالاره:
ضمن تشکر از دوستان و مدیر همدردی و جواب های دوستان....
تمام دوستان نظرات خوبی دادن ولی من در یک مورد متعجبم؟
آقا آرمان هیچ دقت کردی که در مقابل نظرات گاردی دارید...؟مطمئنم الان جواب منو می زنید که اصلا و من فقط رابطمونو توضیح دادم....نه...من نمی پذیرم ..از نوع پاسخ شما معلومه..
یادمه 2 تا 3 هفته قبل در تاپیکی در جواب یکی از دوستان که از تهرانی بودن خود دفاع می کردن گفتین:نم دارم داماد تهرانی ها میشم....
میشه بگید
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
باز هم سلام
خانم
rsrs1380
باور كنيد من نمي خوام از اين خانم دفاع بكنم ،و هر چي كه اين مدت در مورد اين خانم مي دونستم نوشتم والله من تصميم قاطعي ندارم كه حتما با ايشون ازدواج كنم و به غير از اين مورد موارد ديگري هم پيشنهاد شده كه به هيچ كدومشون فكر نمي كنم !!! هر چي كه به جلوتر مي رم بيشتر و با منطق دارم به تمام جوانب قضيه مي نگرم تازه اگه ميخواستم حتما اينكار رو بكنم دليلي نبود كه بيام و تاپيك بزنم ، خب شما مواردي رو عرض مي كنيد و من در هم در قبالش وظيفه دارم توضيح بدم ، يعني اگه اين خانم دختر خوب با حجاب و متدينيه بايد ايشون رو جور ديگه جلوه بدم ؟!!
همانطور كه شما از راه مجازي و بدون داشتن شناخت از اون خانم و صرفا به خاطر صحبتهاي بنده و تجربه قبلي بنده داريد راهنمايي مي كنيد بنده هم چون لا اقل اندك شناختي از اون خانم دارم در مورد پاره اي از خصوصياتشون بايد توضيح بدم درسته ؟!
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام
آرمان گرامی دوست و برادر خوبم ؛ دوستان در و مخصوصا آقای مدیر راهنمایی های خوب و جامعی کردند . اما من هم نظر خودم را با توجه به شناختی که از شما دارم و با توجه به موردی که دربارش توضیح دادی میگم :
1) بنظرم بعد از اون نفر قبلی و مشکلاتی که برات بوجود اومده بود خیلی زوده که به یک رابطه جدید فکر کنی . اصلا از فکر ازدواج و ... بیرون بیا . برو کمی به خودت برس . میتونی به مسافرت و ورزش و ... بپردازی ، حداقل به مدت سه ماه .
2) این خانوم رفتارش بنظر من کمی مشکوکه ، بهتره از خیر این مورد بگذری .
موفق باشی .
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آرمان 26
مقصر اصلي رو خودم مي دونم كه بيخود و بيجهت براي كسي دلسوزي كردم كه لياقتش رو نداشت!!!
اما متاسفانه اين دختر خانم از نوع رفتار بنده حس مي كنن كه بنده اصلا علاقه اي به ايشون ندارم يا يه جورايي مي خوام ايشون رو از سر خودم باز كنم ، و اصرار دارند كه بنده سريعتر تصميم بگيرم و با خانواده ايشان صحبت كنم ،
اما اين خانم گفتن تو داري به من توهين مي كني ، من همون كسي رو كه مي خواستم و دنبالش بودم در وجود تو ديدم هرگز نمي تونم به كسي ديگه فكر كنم :302: تو تمام معيارهاي منو داري پس هر چقدر بخواي منتظر مي مونم :302:
در پاسخشون گفتم ببين زندگي و شرايط دست ما نيست و ممكنه شرايطي پيش بياد كه ما نتونيم ازدواج كنيم پس نبايد كاري كنيم كه به هم وابسته بشيم .......
در مورد مسائل كاري هم كه قبلا باهاشون صحبت كردم ايشو ن گفتند كه من از همون ابتدا زماني كه خانواده در مورد ازدواج صحبت مي كردن مي گفتم كه من دوست دارم بيشتر به زندگيم برسم و حتي تخصصم رو جوري انتخاب كنم كه بيشتر در محيط خونه باشم تا محل كار چون مي خوام از زندگيم لذت ببرم و در آرامش باشم نه اينكه زندگي من با كار عجين بشه !!
و از هر لحاظ كه من دارم بهانه ميارم ايشون با دلايلي سعي مي كنند پاسخ بدهند و من رو قانع كنند:302:
............ شما بوديد چيكار مي كرديد؟!!! چطوري برخورد كنم ؟!!!
آرمان جان با توجه به گفته های شمامن فکر میکنم شما دقیقا دارین اشتباه ازدواج اولتون رو تکرار میکنید . یعنی چون ایشون فکر میکنن که شما همون کسی هستین که دنبالش بوده شما باید خودتون و شرایط روحی که بعد از ازدواج اولتون بوجود اومده را ندید بگیرید و به خاطر حس دلسوزی با ایشون ازدواج کنین.من می دونم که شما هم این خانوم رو مناسب ازدواج میدونین و لی مهم زمان ازدواج شماست که به نظر من باید صبر کرد . بعد از مدتی اگه واقعا احساس کردین که این خانوم شرایط ازدواج با شما رو دارند اقدام کنید
نکته ی دومی که به نظرم رسید اینه که از صحبت های این خانوم مشخصه که ایشون از روی بالغشون صحبت نمیکنند. همش تحت تاثیر احساساتشون صحبت می کنند.خوب به نظر شما این خانوم هم زمان ازدواجشونه؟ درک درستی از ازدواج داره؟
مطمئن باشد که تصمیم قاطع شما در مورد قطع رابطه نه تنها به شما بلکه به این خانوم هم کمک بزرگی میکنه.
اگه این خانوم الان نتونن شما و شرایط شما رو درک کنند پس چه امیدی دارید به فردا . آیا ایشون همراه مناسبی برای شماست؟
پس محکم و قاطع تصمیم خودتون رو بگیرین و از ایشون هم یک بار دیگه خواهش کنید که شرایط شما رو درک کنند و با این جدایی که صد البته به نفع هر دوی شماست موافقت کنند.
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
یكم: جناب نقاب تصور كردند كه من آن خانم را می گویم احساساتی، در حالیكه من نظرم روی آرمان 26 هست.(گرچه آن خانم هم جای بحث بیشتر دارد
یكم: جناب نقاب تصور كردند كه من آن خانم را می گویم احساساتی، در حالیكه من نظرم روی آرمان 26 هست.(گرچه آن خانم هم جای بحث بیشتر دارد)
[/quote]
سلام جناب مدیر....
نخیر اگر دقت فرمایید بنده منظورم آرمان گرامی بود همان گونه که در سخنان خود اشاره کردم....
به هر حال ممنون از توضیحات مفید و ارزشمند شما...
ولی من معتقدم آرمان به گفته شما در ان حد هم احساساتی نیست فقط انعطاف پذیری بالایی دارد....تشکر..
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلام به تمام دوستان و آرمان 26:
چقدر تاپیک شما زود جلو رفت!!!!
من دیروز نبودم میبینم الان چقدر جواب زدن...آقا آرمان این مزد زحماتتون تو تالاره:
ضمن تشکر از دوستان و مدیر همدردی و جواب های دوستان....
تمام دوستان نظرات خوبی دادن ولی من در یک مورد متعجبم؟
آقا آرمان هیچ دقت کردی که در مقابل نظرات گاردی دارید...؟مطمئنم الان جواب منو می زنید که اصلا و من فقط رابطمونو توضیح دادم....نه...من نمی پذیرم ..از نوع پاسخ شما معلومه..
یادمه 2 تا 3 هفته قبل در تاپیکی در جواب یکی از دوستان که از تهرانی بودن خود دفاع می کردن گفتین: دارم داماد تهرانی ها میشم....
میشه بگید معنی این جمله چیه؟تفکر در رابطه اون با خودتون..می دونید چی می گم؟نه؟
پس دوست و همشهری من دقت کن...اینبار گوش کن ...ببین صحبت تمام دوستان در یک جهت ولی شما !!!!
در رابطه با صحبت هایی که در حیطه رشته خودم گفتم هم باید چند نکته رو اضافه کنم:
پزشکی حرفه بسیار مقدسی است و تمام افراد شاغل در اون پاک و خوش کردار هستند چون هیچ انسانی وقتی فردی خودش رو در اختیارش قرار می ده هیچ فکری جز نجات اون شخص نداره...این یک سخن...
اما دانشگاه شاهد...من اونجا رو دیدم...دانشگاه شاهد چیزی جدا از دانشگاههای دیگه است ..من چند بار اونجا رو دیدم ..دقیقا محیطشم می دونم. ولی چیزی که اونجاست تمام پزشکی نیست...اون دانشگاه به خاطر جو حاکم به افراد اجازه نمی ده اونچه هستن باشن..راستش اگر می گفتید در دانشگاه های عادی هستن من یکی خیالم راحت تر بود...چرا؟
چون در این دانشگاهها همه همونی هستن که واقعیت دارن..نمی خوام چیزی رو زیر سوال ببرم ولی این حقیقتی است که نگفتنش موجب نبودنش نمی شه...اونجا همه این طورن می تونید بپرسید چون جز اون امکان نداره...ولی در سایر دانشگاهها نه...هیچ کس و هیچ نهادی در دانشکده های پزشکی نمی تونه به هیچ چیز پزشکان تذکر بده حتی اگر بدترین ظاهر و رفتار رو داشته باشن چون اونجا پزشک بالاترین رتبه رو داره. پس نمی تونید قسم بخورید که 100 % شناخت دوستانشون قطعی است.پس دقت کنید...
من با تمام وجود آرزو می کنم که اون همون کسی باشه که فکر می کنید....ولی این آرزو ست....
چند نکته در رابطه کار که گفتم اضافه کنم:
چون فرموده بودید حرف های من شما رو نگران کرد...
باید بگم همه دختران پزشکی خوب بلدن رابطه مقابل رو کنترل کنند ولی آرمان عزیز یکی از اشکالات خود من در رابطه با خواستگارم همین بود...اون کار می کرد چون مجبور بود کار کنه و عاشق پزشکی بود ولی کم کم با اینکه من خودمم پزشک بودم داشتم اذیت می شدم چون شغل پر استرسی است..گاه زن و شوهر هردو پزشک همو درک نمی کنن چه برسه که مرد یک رشته دیگه باشه....من بالا و پایین رشته رو نمی گم چون به نظر من همه رشته هاغ مفیدن ولی نوع کار پزشکی متفاوته.ایشون وقتی اینترن میشه یک روز کامل کشیکه .فرداش اونقدر خسته است که همش خوابه و یک روز آزاد داره که اونم چون فرداش باید بره کشیکهمش به غصه میره این حقیقته...ولی همه این طور نیستن...شما باید با درک صحیح جلو بری...اینن نگرانی ها رو بپذیر..ایشون تو محیط کاری بسیار با مردان ارتباط داره ..حتی اگر سخت ترین آدم باشه مجبوره چون کارش پیش نمی ره..منم اگر از هرکس بپرسن همون طور که خواستگارم از همکلاسیام پرسیده بود میگن محکم محکم است ولی منی که محکمترینم وقتی یکی از همکلاسام یا رزیدنتام می اومد پهلوم خواستگارم سرخ میشد..بعدشم می گفت خوب من به تو اطمینان دارم...ببین آقا آرمان این جور درسته...اینا رو بپذیر..اون الان تو این دانشگاهه برای همیشه که ااونجا نیست..کاش دانشگاه دیگه ای بود من خیالم راحت تر بود....
بعد دوران طرح که 2 سال در جاهای محرومه..هرچه قدرم پارتی داشته باشه باید بره دهات اطراف..باید باهاش بری وگرنه از هم دور می شید..می تونی؟
بعد هم رزیدنتی..تو رزیدنتی که دیگه شاهد نیست ..هر جا ممکنه باشه...پس خوب فکر کن...
گفتی نمی دونم می تونم اینا رو بپذیرم یا نه ولی باید اگر می خوای شروع کنی بپذیری که اون مجبوره به مردها دست بزنه .....جاهای رو معاینه کنه که تو متنفر باشی.... ولی اینا حقیقت پزشکی و اون نمی تونه بگه من نمی کنم چون شوهرم دوست نداره....متوجهی؟
من و خواستگارم با اینکه هم رشته بودیم هروقت به این نقطه می رسیدیم اذیت بودی مولی هردو می دونستیم شغلمونه ...پس تو هم باید بدونی؟با شک جلو نرو...
ایشون خصوصیات خوب زیاد داره ..خانواده خوب و .. ولی طریقه آشنایی شما و اینکه در دوران ناراحتی شما وارد شده خطرناک هستش.....
یا بهتره بگم قابل ترسیدنه...نمی دونم چقدر به این جواب های بچه ها گوش میدی تو زندگیت ولی من که از نظرات خوب استفاده کردم و ضرر نکردم....پس تو هم ضرر نمی کنی....
گاهی در لحظه کسی رو از دست میدی ولی تو همون کلی خیر وجود داره...شما بهش گفتی به هم پیام بدیم..الان با پیام ارتباط دارین ولی شما جدی خواستگاری نکردی..میشه بگی اسم این خانم چی میشه؟
تو دنیای مجازی آشنا شدید..!خانواده مذهبی داره!خودش اظهار تمایل اولیه کرده!قبول کرده به شما پیام بده!عجیب نیست.....
فکر کن....دقیق فکر کن..برای فرار از غم نباید دنبال جایگزین بگردیم باید اول اون زخم التیم پیدا کنه بعد نفر بعد....
و یک سوال از کجا مطمئنی وقتی عشقتون فرو کش کرد مسئله قبلی تو براش مهم نمی شه....
من بازم میکم اون خانم با شناخت به شما علاقه مند نشده از احساس بوده شایدم دلسوزی ...زمان بده ...صبر کن...عجله نکن...اصلا ....حتی اددامه رابطه به بهونه انتقالی هم کار بدی است...این چطوره..یعنی انتظار داری اون چند مدت بمونه بعد تو بگی نه؟؟؟یا آره؟؟؟؟ هیچ فکر احساس اون دخترو کردی...تو این مدت اون به تو وابسته میشه و کارت سخت میشه....اشتباه نکن..
اگر سوالی بود در خدمتم...
فکر کن....
فکر کن....
فکر کن...
آنکه پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
RE: مـن ، تـرديـد ، ازدواج
سلامي دوباره
من كه كسي رو به انتظار ترغيب نكردم تمام تلاشم تو اين مدت اين بوده كه به ايشون بگم بايد بيشتر فكر كنيم و بهتره يه مدت از هم جدا باشيم اما ايشون خودشون مي گن با جدا بودن مشكل حل نميشه!!! و بازم ميگن كه چه اشكالي داره كه مثلا صبح با پيام صبح بخير هم بيدار بشيم و يا شب با پيام شب بخير هم به رختخواب بريم !!
چرا شما فكر مي كنيد كه اين ارتباط از طرف بنده است ؟!! من با توجه به مشكلات و شرايطم خيلي دوس دارم كه فقط و فقط با خودم باشم و يه مدت خلوت كنم ! بدون هيچ استرس و فشاري يه مدت رو بگذرونم و در آرامش تصميم بگيريم و در اين مورد هم با ايشون صحبت كردم اما مثلا شده كه يه روز اصلا پيام نمي ديم اما شب ايشون با يه شكلك گريه يا ناراحتي كه برام مي فرسته بنده رو تحت تاثير قرار مي ده و من هم مجبورم كه يه پيام بدم ، خب منم انسانم درسته بايد جلوي احساسم رو بگيرم!! اما شما راهكار بديد بگيد چطوري مثلا وقتي ايشون ميگه كه دارم از دلتنگي مي ميرم !! و يا پيامهايي با اين مضون مي دهند و بنده هم كه بي علاقه به اين دختر خانم نيستم چطوري مي تونم احساس خودم رو كنترل كنم ؟!!
البته اين بار ايشون قبول كردند كه چند ماه با هم هيچ ارتباطي نداشته باشيم !! هر چند كه قرار بود توي همين ماه ملاقاتي با هم داشته باشيم و بعد جريان خواستگاري رو به طور رسمي مطرح كنم و از اين بابت خوشحال بودن اما به يكباره نگرانيهاي من شروع شد و اين تاپيك رو باز كردم و بالطبع تصميم ملاقات هم كنسل شد و ايشون از اين بابت فعلا ناراحت هستند و اظهار دلتنگي مي كنند كه چند ماهه بنده رو نديدن و باز هم بايد صبر كنيم !!
حالا شما بگيد چطور مي تونم از احساسات ايشون و خودم بكاهم ؟!! و ايشون رو آروم كنم !!
تا بتونيم دور از هم بهتر تصميم بگيريم :302: