-
RE: بابام گیر الکی میده
دوست عزیز خانم النا
فرمایشات شما متین و صحیح
در مورد فرمایش اول شما باید عرض کنم که این مشکل حل شده است، چون من گفتم که بهیچ عنوان حاضر به زندگی در شهر اونها نیستم، هم به بابا و هم به خانم
در مورد فرهنگ هم درسته مسائل کوچیک ممکنه باعث ایجاد مشکلات بزرگتر بشه، اما حل شدنیه
جالب اینجاست که یکی از حرفهائی که میزنن و خیلی خنده داره اینه که میگن اگه تو با اون دختر ازدواج کنی اقوام و مردم میگن حتما تو رو با اون گرفتن که با اون ازدواج کردی، قابل توجه اینکه اینها توسط یکی از دوستای بابام 3بار کامل تحقیق کردن و هر سه دفعه هم نتیجه ی تحقیقشون عالی بوده
آیا این چنین دلایلی خنده دار و پوچ نیست؟
-
RE: بابام گیر الکی میده
سلام آقا امیر
امیدوارم جسارت من رو ببخشید.من قصد جسارت نداشتم و انچه را که به ذهنم رسید براتون نوشتم شاید کمکی کرده باشم. با تمام حرفهایی که از جانب شما و پدر محترم ( به طور غیر مستقیم ) شنیدم من باز فکر میکنم بیشتر تامل کنید .
دلیل پدرتون رو بابت اینکه ((میگن اگه تو با اون دختر ازدواج کنی اقوام و مردم میگن حتما تو رو با اون گرفتن)) قبول ندارم ولی حال و احساس و نگرانی شون رو به عنوان یک پدری که وابسته و دلسوز پسرشه میتونم درک کنم . برادر خوبم سعی کنید شیرینی و حلاوت اغاز زندگی مشترک و مستقلتون رو با جلب رضایت پدر صدبرابر کنید . چرا که همسر و فرزندان شما قطعا در اینده نیاز به محبت پدر شما دارند . سعی کنید پدر رو خاطر جمع کنید که تحت هیچ شرایطی حاضر به ترک شهرتون نیستید و به ایشون این اطمینان رو بدید که دختر منتخب شما تنها کسی است که میتونه فرزندش رو خوشبخت و شاد کنه . اگر پدر دید مثبت نسبت به مشاوران دارند سعی کنید حتما و حتما به اتفاق هم به نزد یک مشاور برین که بدون شک مشاور از طریق علمی و معتبر مشکل شما رو رفع خواهد کرد.
امیدوارم به زودی در همین تاپیک خبر رضایت پدرمحترمتون و مقدمات ازدواجتون رو بخونم
-
RE: بابام گیر الکی میده
سلام مجدد به دوستان خوبم
والا چند مدتی بود رفته بودم تهران واسه به پروژه نبودم، برای همین هم دعواها خوابیده بود و هم اینکه توپها همه پره اما جرات شلیکش نیست.
از جائی که با جاسوسهای خونه مشورت کردم ظاهرا بابا مامان روی حرفشون هستن اساسی،
قصد عوض کردن نظرشون رو هم ندارن، با هرکی از اقوام صحبت کردم(از قبل مامان بزرگ و پدر بزرگم، خاله، دائی، عمو) همشون گفتن حق با توئه اما وقتی بابا میگه نه چیکار میشه کرد، بخدا موندم دیگه از چه راهی وارد بشم، دوست عزیز النا61 وقتی بابا حرف اینها رو قبول نداره فکر میکنین حرف یه مشاور رو قبول کنه؟ معلومه که نه. کاره ما شده فقط فکر روی این موضوع :203:
زمان هم که همه چیو تغییر میده داره میگذره، الان 3سال میشه که درگیره این موضوع هستیم.
-
RE: بابام گیر الکی میده
امیر جان امیدت و از دست نده در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است :305:شاید صلاحی باشد وبه خدا امید داشته باش و خود شما هم درست فکر کن از روی احساس و سریع تصمیم گیری درست نیست و عاقبت خوشی ندارد پدر شما هم خیر و صلاح شما رو می خواد شاید در حال حاضر فاصله برای شما مهم نباشد ولی همین فاصله ودوری بعدا برایت مشکل ساز باشد موفق باشی :203: وبه خواستت برسی ما رو بی خبر نذار :72:
-
RE: بابام گیر الکی میده
با سلام مجدد به تمام دوستام که منون راهنمائی نمودن!
خاطره جان مرسی از راهنمائی و دلداریت، یه انتخاب برای ازدواج نمیتونه 3سال طول بکشه! یه انتخاب برای ازدواج نمیتونه 1سال تحقیق و شناخت داشته باشه.
برام دعا کنین، همتونو خبر میکنم
-
RE: بابام گیر الکی میده
امیر عزیز
یادت باشه که حتما با رضایت خونواده ازدواج کنی و هر طور شده اونا رو قانع کنی و اینکه
صبر و پا فشاری شما شاید تنها راه حل ممکن باشه.
بیشتر تحقیق کن شاید بابا دلیل دیگه ای داره به هر حال باید دلیل بابا رو از بین ببری.
موفق باشی.
-
RE: بابام گیر الکی میده
جاتون خالی الان بهشون زنگ زدم، آخه بابا مامان مکه تشریف دارن،
به مامان گفتم برامون دعا کن، میگه نه فقط واسه تو دعا میکنم و اونی که دلم میخواد تو باهاش ازدواج کنی،
فقط میخوان حرف خودشون بشه!
-
RE: بابام گیر الکی میده
صبر کن و همچنان رو تصمیمیت پافشاری کن
اگه خدا بخواد حتما درست میشه
-
RE: بابام گیر الکی میده
با سلام.
می دونم این تاپیک مال خیلی وقت پیش هست، اما با خوندنش یک سوال برام ایجاد شد.
آقای امیر (امیدوارم همچنان به اینجا سر بزنید) شما طی این سه سال، موضوع را مداوم مطرح کردید یا اینکه بعد از بحث و تلاش و شنیدن پاسخ غیر منطقی اما قطعی پدرتون؛ چند ماهی فرصت دادید (اصلا در بارش حرف نزدید) و بعد از سر گرفتید؟
کلا دوستانی که تجربه دارند و شنیده و دیده اند؛ به نظرتان زمان دادن و فرصت دادن (یعنی اصلا حرفش رو نزدن)چقدر می تونه موثر باشه؟