RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام عزیزم. منظورم از ایجاد تغییر این بود که ایشون به خاطر علاقه و قلباً اون کار رو به خاطر شما انجام بده نه اجبار ،که بعد از ازدواج کنارش بگذاره. این کار امکان پذیره اما چون زمان زیاد می بره و احتیاج به این داره که قبلاً یک بار تجربش کرده باشید پس بهتره از این راه وارد نشیم.
فعلاً اون رو همون طور که هست ببینید . یک لیست بردارید و ویژگی های مرد ایده آلتون رو بنویسید از هر نظر، بعد ویژگی های این فرد رو بنویسید و در آخر یک بار دیگه ویژگی های فرد ایده آلتون رو بنویسید با این تفاوت که بعضی ویژگی های اون رو که خیلی هم به نظرتون ضروری نیست حذف کنید.( مثلاً ممکنه به این نتیجه برسید که اگر همسر آیندم خونسرد باشه خیلی هم باهاش مشکلی ندارم ولی اگر خیلی آروم و با ناز صحبت کنه حاضر نیستم یک لحظه هم باهاش زندگی کنم!) یعنی سعی کن بخش های غیر ضروری و رویا گونه و احساسی رو از بین ببری و مرد ایده آلت رو به حقیقت نزدیکترش کنی! بعد لیست آخر از فرد ایده آل رو با خواستگارتون مقایسه کنید. بعد ببینید ایشون چه خصوصیاتی دارن که شما اصلاً نمی پسندید .مطمئنم به نتایج خوبی خواهید رسید!
فقط توصیه ی من اینه که: عجلـــــــه نکن! امیدوارم کمکی کرده باشم
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام نادیا جون ممنون که بازم لطف و مهربونی کردید. از راهنمایی های شما استفاده می کنم خانم مهربونم.
چشم عزیزم هر چند دیگه داره دیر میشه (ازدواجم) اما تا حالا که عجله نکردم.
در مورد اینکه فرمودید خصوصیات + و سایر ویژگی هاشون را بنویسم آره این کار را هم خیلی وقت پیش کردم و باز اینکه تا تونستم تخفیف دادم و از خیلی معیارهایی که می شد، گذشتم. مثلا از نظر مالی واقعا مشکل داشتن با خودم دیدم می تونم کنار بیام و حتی کمک کنم، قد و هیکل واسم مهم بود، چشمم و بستم گفتم پسر خوبیه، با ایمان، خوش اخلاقه و ... پس گذشتم. اما مشکل اینه که با خیلی از این گذشتنا... من وقتی از نزدیک با ایشون روبرو می شم احساس بدی دارم و تمام سعیم را میکنم زودتری خداحافظی کنم برم... البته تا وقتی نگاهش نکنم و فقط صداش رو بشنوم خوبم اما وقتی ببینمش ... ظاهرشم بد نیست. اصلا نشستم با خودم کل ظاهرشو بررسی کردم دیدم هیچ عیبی نداره، میدونید باور کنید تا حالا به هیچ انسانی این احساس را نداشتم. این مشکل اساسیم بود.
یکی دیگه از مواردی که از ایشون دیدم نمی دونم اسمشو بی خیالی بگذارم، بی... نمی دونم اما مثلا: چندین مرتبه پیش اومده وقتی در تهران بودم ایشون از من دعوت کردند که با هم بیرون بریم معمولا نمایشگاهی،خریدی از این جور جاهام رفتیم. خب منم قبول کردم اما خیلی حساس بودم شب نشه و تا ساعت 8 برگشته باشم(منزل دوستان یا جایی که می موندم) که به قول خودش دلشون نمی اومده خداحافظی کنند. اما وقتی به شب کشیده شده منو تک و تنها ول کردن تو خیابون مثلا گفتن منم دیرم شده، دیگه برم که خانواده نگران می شن. و فوقش گفتن مسیر را که بلدین چطوری برگردین. (حالا من از شرق می خوام برم غرب) ساعت چنده نه و نیم... البته دختر دست و پاداریم و می تونم از پس اینا برآم. اما خیلی بهم برخورده... از این موارد زیاد پیش اومده و چون می خواستم کامل اخلاقش دستم بیاد چیزی نگفتم...
نمی دونم چرا واسم قابل تصور نیست که تغییر کنند و با شرایط مورد پسندم نمی تونم تصورشون کنم. فعلا که جوابم منفی و خودشون می دونند البته دلیل را نمی دونند. و چون قانع نشدن باز منتظرم نشستن. من گفتم تو این شرایط نمی خوام و دوست ندارم به ازدواج فکر کنم. دروغم نمی تونم بگم، و از طرفی هم دوست ندارم دل کسی رو بشکنم واسه همین دلیل واقعی را نگفتم، دوستانم می گن همه چی را به ایشون بگو تا دیگه بهت فکر نکنند... شما نظرتون چیه؟
نادیا جون قبلا پیش اومده به خواستگارم جواب رد دادم و سختم نبوده شاید چون از اول این کار را می کردم هیچ وابستگی نبود و مشکلی پیش نمی اومد اما با این آقا هربار که خواستم نه بگم نتونستم اطرافیان مسخرم می کنند میگن تو فقط حرفشو واسه ما می زنی جلو خودش کم میاری، آخه هربار می گفتم امروز همه چی رو تموم می کنم اما نمی شد. چون خیلی حساس بودن و خیلی هم امیدوار صحبت می کردند و از همون اول همیشه هر موقع از آینده می خواستن صحبت کنند می گفتند (ما) شاید اینا باعث شده دلم نیومده من نه قاطعانه بگم و خواستم یواش یواش بگم که اینجوری شده. و این باعث عذاب وجدان شده...
قربون شما دوست عزیز ممنون که وقت گذاشتید به خاطر من. امیدوارم موفق باشید و همیشه بهترین تصمیم های زندگی را بگیرید.
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
اون کارشون عجیب به نظر میاد، نمی دونم دلیلش چی بوده ولی حس خوبی بهش ندارم. خواستگار من وقتی بد حال بودم بدون توجه به این حالت با اصرار اومد خونه ی ما و البته باز هم نمونه های زیاد دیگه ای از این نوع رفتار ازش دیده شد . من اسم این رفتار رو مراعات نکردن و بی ملاحظگی می گذارم که معمولاً اینجور افراد با این رفتار عاشق نیستن و یه جورایی ادای علاقمند بودن رو در میارن ،در واقع فقط می خوان زود به نتیجه ی ازدواج برسن و راحت بشن و در اصل به فکر خودشونن تا طرف مقابل!!!
این سوالا رو جواب بده: آیا بی ملاحظه هست؟ بدون توجه به حال شما مدام حرف می زنه و مجال زیادی برای حرف زدن بهت نمی ده ؟ اگر بخوای صحبت کنی جواب درستی بهت نمی ده و موضوع رو عوض می کنه ؟ نظرت رو نمی پرسه ؟ سوال کردن از شما براش چندان مهم نیست و فقط کار رو خودش جلو می بره؟ عجله زیاد داره و مدام جواب می خواد؟ اگر جواب این سوالا با درصد بالایی مثبت باشه من می گم تمومش کن (البته در کار خیر علاقه ای ندارم همچین نظری بدم و به خصوص که من مشاور نیستم) اما اگر نه پس شاید مورد تو با من تفاوت داشته باشه !
دوست خوبم از این صحبت ها استفاده کن تا بتونی بهترین تصمیم رو بگیری.
موفق باشی عزیزم
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام قربونت برم مهربون. از اینکه هنوزم به خاطر من وقت می گذارید. ممنونم
چشم استفاده می کنم.
امافکر کنم تصمیم قطعیم را درست گرفتم با دلایل منطقی. (بازم نه)
فکر نکنم پشیمون شم از همه دوستان عزیزی که همراهی و راهنمایی کردن و خصوصا شما نادیای مهربون که کمک زیادی کردید. تشکر می کنم.
همه موفق باشید.
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام دوست باهوش و خوش قلبم به نظرمن شما انتخاب درستی کردید و اگر تاخیر بیشتر ی در جوابتون بدید واقعا در حق اون دوستمون اجحاف کردید.
و چیزی که با خوندن این متن بذهنم رسید،تفاوت فرهنگ هاست.
[[یکی دیگه از مواردی که از ایشون دیدم نمی دونم اسمشو بی خیالی بگذارم، بی... نمی دونم اما مثلا: چندین مرتبه پیش اومده وقتی در تهران بودم ایشون از من دعوت کردند که با هم بیرون بریم معمولا نمایشگاهی،خریدی از این جور جاهام رفتیم. خب منم قبول کردم اما خیلی حساس بودم شب نشه و تا ساعت 8 برگشته باشم(منزل دوستان یا جایی که می موندم) که به قول خودش دلشون نمی اومده خداحافظی کنند. اما وقتی به شب کشیده شده منو تک و تنها ول کردن تو خیابون مثلا گفتن منم دیرم شده، دیگه برم که خانواده نگران می شن. و فوقش گفتن مسیر را که بلدین چطوری برگردین. (حالا من از شرق می خوام برم غرب) ساعت چنده نه و نیم... البته دختر دست و پاداریم و می تونم از پس اینا برآم. اما خیلی بهم برخورده... از این موارد زیاد پیش اومده و چون می خواستم کامل اخلاقش دستم بیاد چیزی نگفتم...]
شاد و موفق باشید
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
استار عزيز سلام
من با دوستان خوبمان آرمان و همينطور نقاب كاملا موافقم ، پاي يك عمر زندگي است قرار ملاقات يك روزه نيست كه بگيد فردا تمام مي شه و خلاص ... اگر واقعا به زندگي خودتون و همينطور به ايشون اهميت مي ديد نبايد به اين فكر كنيد كه چون دلتون براش مي سوزه بهش نه نمي گيد اين يعني ظلم به هر دوتون ازدواجي كه از سر دلسوزي باشه نتيجه مثبتي نداره ... و يه مسئله ديگه اينكه شما با در نظر گرفتن همه شرايط روحي و اخلاقي بايد به نتيجه مثبت برسيد اينكه از نظر روحي ايشون و شما توي دو نقطه كاملا متفاوت قرار داريد يه شخص اروم با يك شخصي كه كاملا پر شور هست چطور مي تونن در كنار هم باشند و از رفتارهاي هم خسته نشوند ... انرژي بيش از حد شما ايشون را خسته و همينطور آرامش زياده از حد ايشون شما را كسل خواهد كرد و نتيجه كاملا مشخص هست اينكه قدش با چيزي كه در معيارتون هست مي خونه يا نه و يا اينكه چون با ايمانه كفايت نمي كنه و مطمئنا خودتون اينو بهتر از هر كسي مي دونيد
نتيجه با زندگي خودتون و ايشون بازي نكنيد و البته كه هر چه زودتر سبك و سنگينها را انجام بديد و جواب قاطعتون را بيان كنيد بهتره و مطمئن باشيد كه ايشون خودكشي نخواهد كرد و خيلي زود همه چيز به حالت عادي برخواهد گشت
موفق و پيروز باشيد :72:
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام estar عزيزم
پدرم هميشه به من مي گفت در نگاه اول آدم بايد جذب بشه و از طرفش خوشش بياد.
پدرم هميشه به من گفت عشق رو نبايد گدايي كرد
آدم ها مثل ماشين نيستند بگيم خوب بيايم نمره بديم:
1 .با اخلاق
2. مهربونه
3....... پس مساوي است با آره
كار كار دله .كار جذاب بودن و نبودنه
ممكنه يه نفر ديگه عاشقانه چنين مردي رو دوست داشته باشه و بگه اين همونيه كه من ميخواستم.موضوع موضوع پيچيدهترين موجود زمينه "انسان" با همه درونش و فكرهاش نميشه نسخ پيچيد
عزيزم يه واقعيت مي گم اميدوارم ناراحت نشي ... تو كه ديدي از اول چنين حسي بهش داري بايد همون اولش مي گفتي نه.
يه اصلي هست كه مي گه اگه در مورد موضوعي شك اشتي صبح كه از خواب پاشدي بدون اينكه به چيز ديگه اي فكر ني به اون موضوع فكر كن و ببين دلت چي مي گه چه احساسي نسبت بهش داري .
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
:72:سلام مهربونا
راستش این تاپیک را مختومه می دیدم، و نخواستم دیگه بهش سر بزنم، چون می خواستم کلا فراموش کنم از اول که تصمیم گرفتم این جا بگم شاید هم خواستم با من همدردی کنید و بفرمایید که کارم اشتباه نیست. و هم خواستم راهنماییم کنید و بفرمایید کارم اشتباه است. و مهمترین چیزی که باعث شد بگم عذاب وجدانم بود...من اصولا شخصیت احساساتی هستم اما بالاخره با عقل تصمیم می گیرم، اما اون احساسی بودنم باعث میشه در این جور موارد خیلی اذیت بشم، چون دوست ندارم دل شخصی را بشکنم. و اگه بتونم از خودم می گذرم (که نتونستم)، البته رک و راستم برخورد می کنم. این خصوصیتم در اخر کار پیداش می شه و اونجاست که ناخواسته کسی را می رنجونم.
در این مورد هم خدمت شما عزیزان عرض کردم خیلی سعی کرده بودم به شکل غیر مستقیم و جوری که این آقا غرورشون نشکنه، بهشون بفهمونم. اما حالا می دونم که باید مستقیما می گفتم. ولی بالاخره من تونستم نه قطعی را بگم، هر چند طول کشید. خداروشکر ایشون بهتر کنار اومدند و می دونم که این تجربه خیلی سختی بود براشون اما من باید کنار می رفتم تا جفت واقعیش را پیدا کنن، بهترین های را برای ایشون از خدا خواستم. و مطمئنم یکی به خوبی خودش پیدا می کند.
دوست عزیز و دقیق مهربونم(درخت سبز) چون به شک افتادم چرا که از اول که نیازمند این بودم به تنهایی فکر کنم به اصرار ایشون ما مشاوره رفتیم که از اقوام این آقا بودن و به این نتیجه هم رسیدند بدرد هم می خوریم . و چون از هم دور بودیم گاهی تردید در جواب برای من پیش می آمد چون از دور ایشان را می پسندیدم(حرف ها، افکار، نظرات، صدا و ...) و از نزدیک نه... و در نهایت این حس بدی که در وجود من بود رفع نشد.
قربون همه شما مهربونای نازنین برم که من را راهنمایی و همراهی می کنید.
خدا شماها رو حفظ کنه می دونید خیلی مهربونید به همتون افتخار می کنم.
:72:اجرتون با خود خود خدا جونی. :72:
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
باتشكر از شما استار عزيز
با خواندن تاپيك شما مي تونم بگم تجارب خوبي را بدست آوردم از اينكه اين مسئله را اينجا مطرح كرديد و دوستاني كه جوابهاي خوبي دادند تشكر مي كنم اميدوارم كه شماهم موفق و خوشبخت باشيد و خداوند هميشه و در تمام مراحل زندگي شما ياريگرتون باشه
ياحق :72:
RE: ممکنه من را راهنمایی کنید؟
سلام، خواهر عزیز شما وقتی در کنار او احساس ارامش نمی کنید، چه طور می خواید یک عمر کنارش سر کنین.....ضمنآ دوست نداشتن شما به معنی این نیست که باید این اقا حتمآ یک خصوصیت بدی داشت باشه...روانشناسا میگن وقتی یک فرد به خرید میره ممکنه سیب بخره ولی موز نخره ،ایا چیزی از ارزش موز کم میشه نه؟!!پس شما هم دنبال خصوصیت بد برای اون اقا نگردین،اگه دوسش ندارین ،ندارین دیگه!!!!!!بالا غیرتن دلتوون یرای اوون اقا پسر پسر نسوزه....دلتوون برای وقتی بسوزه که ایشون بعد از شروع زندگی با شما بفهمه دوسش ندارین..
یا علی