به: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام بر دوست عزیز و گرامی...عجب داستانی شد این تاپیک....
اما در مورد رفتار آن آقا و همچنین شناخت شما از ایشان ....باید بگوییم ما اصولا نمی توانیم رفتار یک فرد را کاملا تشخیص دهیم حتی روان شناسان هم بعد از کلی مشاوره فقط"""پیشبینی"" می کنند و اگر پیشبینی های آنان درست از آب در آمد آن وقت درمان را شروع می کنند.....
پس زیاد در پی شناخت او و پی بردن به رفتارش نباشید......ما فقط می توانیم از ظاهر و سخنان و حالت چهره فردی (که البته همه می تواند خودساخته و فریب دهنده باشد) تا حدی رفتارش را پیشبینی یا تشخیص دهیم...
پس ما ابتدا از ظاهر پی به رفتار می بریم چون ظاهر تنها شی دیده شده و قابل تشخیص است...و بعد از آن باید با آن فرد زندگی کنیم تا به خصوصیات او پی ببریم..
در ضمن برخلاف دوستان هرگز پیشنهاد نمی کنم رضایت او را بدست آورید و از او عذرخواهی نمایید....چون رفتار شما کاملا طیعی بود....
من پیشبینی کردم که آن آقا در تصمیم گیری دچار مشکل است و حالت عاطفی پایداری ندارد(فعلا) و همین بی ثباتی او باعث مبهم بودن رفتارش است......و این گونه هست که او یک روز اصرار بر ادامه رابطه دارد و روز دیگر شک در رابطه و روز دیگر قطع رابطه...
بازهم متذکر می شوم برقراری ارتباط با هر بهانه ای و فشاری از سوی شما ...عاقبت بدی خواهد داشت...
تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..
موفق باشید
به: پر از ابهام از رفتار یک مرد
RSRS1380 عزيز
تمام تاپيک ونظرات دوستان رو خوندم، شما درخصوص اون عکس العملي که ظاهرا بهانه شده براي قطع رابطه هيچ توضيحي نداديد وگذرا از روي آن رد شديد، لطفا عکس العمل خودتونو با اون پرستار يه کم توضيح بديد شايد مطالبي برا يادگيري وجود داشته باشه.
بهرحال شروع اين رابطه با ترديدهائي هم همراهه ، چون شناخت به قدر کافي وجود نداره ، خود من ازبس توي مقطع خواستگاري ونامزدي قيافه جدي همسرمو ديده بودم ترديد داشتم که آيا اون اصلا بلده بخنده!!!!
درحاليکه بعد از ازدواج ديدم اتفاقا خيلي هم شاد هست.
بايد به هم فرصت بيشتري بديد واتفاقات مختلف رو تجربه کنيد ، عکسالعملها رو زير نظر بگيريد تابه شناخت بهتري از هم برسيد.
دربرخي رابطه ها سوء برداشتها در اين مقطع وبرهه ، خيلي زياد ميشه.
خوشبخت باشي
به: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:
برادر خوبم نقاب Baby
ممنون از نظرتون و من اون تاپیک بخشش ارتباطی با این تاپیک نداره......
باید خدمت دوست و برادر خوبم نقاب بگم که من امروز به حرف ایشون رسیدم و فهمیدم که ترس ایشان حالا از هرچیزی موجب این حادثه شده و در حال حاضر دقیقا دارم همون کاری رو می کنم که برادرم نقاب گفتن...
به هر حال باید حقیقت رو بپذیرم......
باز ممنونم نقاب جان......
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
دوستان سلام دوباره:
خواستم یک سوال از تمام دوستان که این تاپیک رو خوندن بپرسم؟
(البته الان نقاب حتما میگه از دست این rsrs1380 !!!!!)
ولی فقط یک مورد مهم.....
من این فرد رو فراموش کردم و دیگه حدود 1 ماهه همو ندیدیم....از حال و روزش خبر دارم ولی برام مهم نیست........
الان یک موضوع هست ..من فارغ التحصیل شدم و به علت اینکه جز شاگردهای ممتاز بودم همیشه مسئولین و اساتیدم ازم می خواستن که اگه بخوام کار کنم برم بیمارستان اونا و اونا ساپورتم می کنن....الان من نظام پزشکی ام رو گرفتم.....یکی از پسرای هم کلاسیم هم توی 2 تا بیمارستان برای 2 تامون کار پیدا کرده و گفته بیا با هم بریم اونجا کار کنیم....ولی من دوست دارم یک بیمارستان دیگه که نزدیک خونمون هست برم کار کنم چون برای درس خوندنم هم بهتره چون می خوام امسال امتحان تخصص بدم..رئیس اون بیمارستان هم دیروز ازم دعوت کرده و گفته تو فقط موافقت کن رو چشم من جا داری !!!!
.....ولی یک مسئله مهمی هست.......
اون اینه که من باید همون جایی کار کنم که اون آقای دکتر (خواستگارم)هم هست و ما ازش کلی خاطره داریم...اونم هنوز هست نمی دونم صحیحه اونجا کار کنم؟
چون حتما دوباره همو می بینیم و همه پرسنل اونجا قضیه خواستگاری اون از منم می دونم؟
من خودم موردی ندارم ولی مامانم میگه که این طور 2تاتون اذیت می شید....من موردی ندارم با این موضوع و آنقدر بودن تو این بیمارستان برام مزایا داره که حد نداره ولی اونو چکار کنم؟
کدوم پیشنهادو قبول کنم....
(در ضمن ازون 2تا بیمارستانم که همکلاسیم کار پیدا کرده هم دوباره تو یکیش اینم هست....)
چی صحیحه؟
آیا باید به خاطر این قضیه از این موقعیت بگذرم؟
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام
برات پیام خصوصی گذاشتم مثل اینکه هنوز نخوندی.
و اما این موضوع جدیدت یعنی کار در اون بیمارستان
از اونجا که نزدیک منزله و مزایا داره ازش نگذر ، مگه قراره چی بشه. نهایتش اینه که ممکنه پیش بیاد که باز هم با هم صحبتی داشته باشید ! این خیلی مشکل حادیه ؟
عزیزم مهم اینه که تو تو همین شرایط تجربه کنی و یاد بگیری چطور در موقعیتهای مختلف حتی سخت ، بهترین رفتار را داشته باشی ، آیا ما با دوری کردن از موقعیتهایی که برامون سخته رشد خواهیم کرد ؟
به این بیت از خواجه شیراز توجه کن که میگه :
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام بر دوست گرامی...
دوست عزیز از دست دادن یک موقعیت...شاید زمینه ای باشد برای فراموشی...
اما قطعا زمینه ای نخواهد شد برای.....دل آسودگی...
دوست عزیزم.....در این موقعیت اتفاقا می توانی او را بهتر از گذشته بشناسی و مورد ارزیابی قرار دهی و با خود بگویی آیا همان گونه که "نقاب" حدس می زد او دارای بی ثباتی عاطفی و عدم تصمیم گیرست یا خیر.....
این موقعیت یک موقعیت ارزشمند هم برای سنجش میزان تحمل است و هم برای سنجش میزان شناخت....
اگر او همان گونه که من گفتم دارای شخصیتی بی ثبات بود .....قطعا خود شما روز به روز و رفته به رفته متوجه وضعیت خواهید شد و قطعا سعی خواهی کرد او را از یاد برید.
اما اگر متوجه شدید ایشان همان گونه که ما پیش بینی کردیم نبود قطعا خواهید آمد و در این تاپیک دوباره خصوصیات او را بازگو و ما هم حداقل امکان راهنمایی می کنیم...
ولی در هر حال شما هیچ امیدی نداشته باشید و به کار در موقعیت جدید بدون هیچ ناراحتی مشغول شوید..
موفق باشید
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
شما بهتره تو همين بيمارستاني که مزاياي خوبي هم براتون داره مشغول بشيد. وبودن اون آقا دليلي برا عدم حضور شما نيست.
خودتونو برا موضوعاتي که ممکنه بعد از اين براتون در ارتباط با اين آقا بيفته آماده کنيد و رفتار سنجيده همراه با تامل وتفکر قبل از انجام فعل داشته باشيد.
اگه نيازي به تصميم گيري داشتيد يه کم به خودتون زمان بديد. تو اين زمان مشورت کنين (که خب اهلش هم هستيد) وحالتهاي مختلف رو بسنجيد وتصميم بگيريد.
عجله نکنيد.
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
به نظر من هم در بیمارستانی که نزدیک منزلتون هست کار کن.
مرجان خانم:
یک سوال....
اگر این تاپیک رو می خونید می شه به من بگید چقدر صبور بودن کافی است ..........
من صبر را آموختم ولی خداوند جوابی به تلاشم نداد؟؟؟!!!!!!
به هر حال دنیا محل یادگیری است...................گویا صبر ایوب لازم است............
دختر جون خیلی عجولی من به تو چی بگم.با 1ماه صبر کردن جواب خدا رم میخوای من فکر میکنم بهتره بهت بگم صبر نکن .اصلا بهتره که فراموشش کنی.
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:
با تشکر از تمام دوستان خوبم که راهنمایی می کنن:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط marjanp
به نظر من هم در بیمارستانی که نزدیک منزلتون هست کار کن.
مرجان خانم:
یک سوال....
اگر این تاپیک رو می خونید می شه به من بگید چقدر صبور بودن کافی است ..........
من صبر را آموختم ولی خداوند جوابی به تلاشم نداد؟؟؟!!!!!!
به هر حال دنیا محل یادگیری است...................گویا صبر ایوب لازم است............
دختر جون خیلی عجولی من به تو چی بگم.با 1ماه صبر کردن جواب خدا رم میخوای من فکر میکنم بهتره بهت بگم صبر نکن .اصلا بهتره که فراموشش کنی.
راست می گی مرجان جون خیلی عجولم ....خودم وقتی برام اینو تایپ کردی صادقانه بگم خجالت کشیدم که عجولم......درسته دارم ولی حسابی رو این قضیه صبوری تمرین و مطالعه می کنم....می دونم با همکاری دوستان خوب موفق میشم....
دوستان من امروز درخواستم رو برای همین بیمارستان دادم و قراره از 15 اردیبهشت شیفتام شروع بشه...کمی دلهره دارم..البته تا اون موقع هر آن می تونم درخواستمو پس بگیرم و هنوزه اگر کسی نظری داشت استفاده می کنم....
می ترسم که حالا که انقدر تلاش کردم و به زندگی عادی برگشتم و صبور بودم !!! دوباره موجب دردسر هردومون بشم....
دوست ندارم فکر کنه به خاطر اون رفتم این بیمارستان...شما فکر می کنید اون این طور فکر نمی کنه؟
به هر حال منم به حرف شما دوستانم تو این سایت و دوستان نزدیک خودم گوش میدم و با توکل به خدا میرم جلو....
برام دعا کنید هرچی صلاحمه پیش بیاد....
هنوزم مشتاقانه منتظر نظر سایر دوستان هستم....
از همراهی همه شما ممنون......
به: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام .
تمامي پستهاي تايپک شما را خواندم؛دوستان نظرات مفيدي را بيان نموده اند بخصوص فرشته مهربان و طاهره.
به ياد داشته باشيد که اين نوشته ها فقط نظر من است.
دوره شناخت (اسمش روي خودش هست)دوره اي است که طرفين با سبک سنگين کردن اخلاقيات و خصوصيات رفتاري طرف مقابل و همچنين با در نظر گرفتن معيارهاي خود براي انتخاب همسر سعي در شناخت طرف مقابل دارند؛در اين رابطه من يک روش دارم شما يک روش و خواستگار شما يک روش؛طرز نگرش شما در مورد خودتان و خصوصيات اخلاقيتان نسبت به خواستگارتان متفاوت است ؛شما يک واکنش را طبيعي فرض ميکنيد در حالي که ايشان مخالف ان هستند و عکس اين قضيه نگرش شما نسبت به ايشان و ...
پس نبايد در اين وضعيت بگوييم من که کاري نکردم,از نظر شما چيزي رخ نداده اما از نظر طرف مقابل چي؟ شايد توان تحمل اين رفتار را نداشته باشد ؛در اين موارد بايد خود را جاي همسر ,دوست ؛مادر و..گذاشت ؛تا بتوان به نتيجه رسيد,در دوره شناخت بدون هيچ قيد و بندي نياز به فکر کردن وفرصت هست،نبايد عجول باشيد.و قرار بر اين نيست که دو نفر به خاطر شناخت از هم يک مدت با هم باشند و بعد ازدواج کنند ؛اين دوره شناخت بوده و طرفين ميتوانند تصميم بر ازدواج بگيرند و يا تصميمي غير از اين داشته باشند.در پستهايتان نسبت به اين موارد که عرض کردم نوشته بوديد(در پاسخ به دوستان)که او هر روز ....پيام به اصطلاح عاشقانه برايم ميفرستاد و در صحبتهايمان دوستت دارم را به زبان مياورد؛بله شما را دوست داشته اما هر دوست داشتني به معناي عشق نيست به معناي ازدواج نيست، ابراز احساسات بوده شايد يک محبت دوستانه باشد.اين را هم طبيعي بدانيد که دو جنس مخالف خواه يا ناخواه ابراز احساسات را در قبال هم دارند هر چند که در اين دوران اشتباه است چون باعث ميشود از منطق دور شويم و اينکه تصميم بر خواسته از احساسات قابل اطمينان نميباشد.
شما نوشته بوديد که بايد صبر ميکردم تا يک دو ماه ديگر بگويد رابطه را تمام کنيم!،اين انتظار درستي نيست چون رابطه احساسی در میان بوده بخواهیم که طرف مقابل زود تصميمش را بگيرد آن هم تصميم به اين مهمي؛ هر چند که بدون ترديد چند روز بيشتر طول نميکشيد.در جاي ديگر نوشته ايد که بايد به من فرصت جبران ميداد آيا شما به ايشان فرصت فکر کردن را داديد که اين انتظار را داريد؟شما حتي به ايشان هيچ فرصتي براي شنيدن گفته هايشان نداده ايد(شايد بگويد که نه چيزي براي گفتن نداشته؛اما از کجا اين را ميدانيد؟) و با زود قضاوت کردن خواستار تمام کردن رابطه شده ايد.
شما آن شب به قول خودتان خواسته بوديد که ان پرستار را سر جاي خود بنشانيد ,فقط همين ؛اما برداشت خواستگارتان خلاف اين را ميگويد که صحيح است!از نظر ايشان شما بدبين هستيد؛زود قضاوت ميکنيد ؛و زود تصميم ميگيريد,آيا نبايد با شناختي که از ايشان داريد به اين موضوع نگاه کرد ؛آيا نبايد کمي قضاوت خود را به تأخير بيندازيم و همينطور تصميم ؟ناگفته نماند اين هم شامل حال خواستگارتان ميشود.
اما چيزي که به ذهن من ميرسد اين است که شما مطمئن هستيد که تصميم بر ختم رابطه يا سرد شدن ايشان نسبت به شما فقط برخواسته از حرکت ان شب و سخنان ان بوده؟شما از کجا ميدانيد که در اين مدت رفتارهاي مشابه آنچه در بالا نوشته ام(زود قضاوت کردن و تصميم گرفتن) از شما سر نزده باشد؟ که ايشان اينچنين برداشتي از شما دارند؟
در هر حال به قول خواستگارتان ؛توان تحمل چنين رفتاري را ندارند,اما نبايد شما به اين فکر کنيد که اين مشکل شما است و هيچکس با شما سر سازگاري ندارد نه همانطور که نوشته ام نظارت ديگران نسبت به ما متفاوت است ,اما حال که اين ضعف شما نمايان شده بهتر است در جهت رفع آن اقدام کنيد,از نوشتار شما متوجه شدم که شما علاوه بر غروري که خود نيز به آن اشاره داشته ايد زود رنج نيز ميباشيد!کنترل احساسات و عواطف خود را نداريد و گاه ناخواسته دست به کارهاي ميزنيد که موجب پشيماني شما ميشود(اگر چنين نيست در به بنده بگوييد).اين از نوشتار شما پيداست چون پستهاي اول شما با پستهاي آخرتان کاملا" متفاوت هست؛ناراحت نشويد هيچ انساني کامل نيست همه به نوعي ضعفهاي دارند.
از اصل قضيه دور شديم.....
شايد ايشان با اقوام و آشنايان خود (مونث)راحت باشند و از لحاظ رابطه دوستي تعارف زيادي نداشته باشند متوجه هستيد؟و اين فکر به ذهنشان خطور کرده باشد که اين رفتار شما ميتواند تا آخر عمر مايه زجرش باشد البته اين فقط يک فرضيه يا پيش بيني است تا اندکي ذهن شما را با چالش وا دارد.
در هر حال ايشان شما را به عنوان هسر برگزيده بودند اما با رفتاري که از شما سر داده در انتخاب خود دچار ترديد شده اند(بازهم عرض ميکنم که هر شخصي شخصيت مختص به خود را دارد و بر اين اساس تصميم ميگيرد)در اينجا بود که بايد فرصت ميداد.
دوست گرامي سعي کنيدبه جاي اظهار نظر با احساسات, واقعبين باشيد و منطقي ؛شما با ازدواج ميخواهيد مسئوليت زندگي مشترک (سهم خودتان)را بر عهده بگيريد,و هر آنچه که در اين ميان باشد ؛ترديد ندارم که اگر باز نتوانيد بر احساسات و عواطف خود غلبه کنيد ,آنها را کنترل و هدايت نماييد,زودرنجي و غرور خود را ادامه دهيد بازهم با مشکل مواجه خواهيد شد؛منظور از ؛از ميان بردن غرور خشکاندن تمام و کمال آن نيست بلکه به تعبيري ميشود گفت ,هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد.
در آخر :
اگر هر دوي شما يک فرصت ديگر به هم بدهيد خالي از لطف نيست؛بار ديگر پاي صحبت بنشينيد ؛و واقعيات خود را بيان کنيد نه اينکه به خاطر دل او اين مورد را بيخيال؛شما يا او تا بعد از ازدواج ميتوانيد بي خيال باشيد از آن پس مشکل ساز خواهد بود.همسر ؛مادر نيست؛پدر نيست؛برادر نيست,و يا....که اين انتظار را داشته باشيم تا به مانند انها با ما برخورد کند و درقبال اشتباهات هم مانند آنها باشد ؛انتخاب همسر و زندگي مشترک شيرين است اما بايد با احتياط پيش رفت؛
در جواب اين سوالات اگر پاسخي داريد ممنون ميشوم ؛فقط واضح پاسخ دهيد.
1-آيا قبل از به ميان آمدن صحبت با همکارتان(خانوم پرستار)مشکلياز اين قبيل يا مسائل ديگر پيش امده بود؟
2-در دوراني که با هم رابطه داشتيد حرکت مبهمي از سوي ايشان سر زده بود؟
3-ايا ايشان با شناخت چند ماهه براي تصميمهاي خود هميشه وقت زيادي صرف ميکردن؟
4-در دوران شناخت بيشتر حرف از شناخت بود يا بيان احساست طرفين بوده؟
5-به نظر شما ثبات فکري ؛رفتاري و احساسي را داشته اند؟
6-فقط منطق و طرز نگرش خود را قبول داشتند؟(شما هم)
7-از انعطاف پذيري لازمه برخوردار بوده اند؟يعني متعصب و خشک نبوده اند؟
8-براي اتمام رابطه اصراري از طرف ايشان سر زد؟
-----------------------------------------------------------
در رابطه با بيمارستان هم اگر طرفين تمالي به فرصت و شناخت دوباره تأکيد ميکنم شناخت دوباره
داريد اين فرصت را از دست ندهيد اما يک چيز را هم نبايد ناديده گرفت که اگر باز هم به نتيجه نرسيد فضاي آنجا به قول مادرتان باعث آزار هر دوي شما میشود.
موفق باشد72