RE: صبر،صبر،صبر.....بالاخره نتيجه گرفتم
دوست عزيزم من امروز اين تاپيك رو از اول خوندم
اولا از اينكه زندگيت داره روي چرخ خوشي ميچرخه خيلي خوشحالم....تبريك ميگم...شكر خدا رو يادت نره....
ثانيا از قديم گفتن در دروازه رو ميشه بست اما در دهن مردم رو نه!!!با همسرت حرف بزنين فكر كنين و تصميم بگيرين....بچه دار شدن كاري نيست كه به خاطر در و همسايه بهش اقدام كنين....
نازنينم هموني كه امروز با كنايه از بچه نداشتنت حرف ميزنه مثلا دو سال بعد ميشينه بهت ميگه اين بچه ات چرا تربيت نداره چرا اينجوري حرف ميزنه چرا دير به راه رفتن افتاده چرا....؟چرا....؟حرف مردم تمومي نداره
خودت واسه زندگيت تصميم بگير....
البته فكر كنم حالا تا 1 يا 2 سال ديگه هم ميتوني صبر كني...مشكل خاصي پيش نمياد....
راجع به سوال اخرت كه ميشه اصلا بچه دار نشي هم بايد بگم الان شايد بتوني خودتو با اطرافيانت و دوستات سرگرم كني اما 10 سال بعد كم كم جاي خالي بچه اي كه با خندش بخندي و به گريه اش گريه كني بيشتر خودشو نشون ميده....
عجله نكن
خوب فكر كن خوب تصميم بگير...
موفق باشي عزيزم:72:
RE: صبر،صبر،صبر.....بالاخره نتيجه گرفتم
سلام چكامه جان
من معني بعضي از حرفهايت را نمي توانم خوب درك كنم. نمي توانم درك كنم چون مثل تو فكر نمي كنم. چرا اينقدر اعتماد به نفس نداريد كه حس كنيد مي توانيد عهده دار يك انسان ديگر باشيد؟!
چرا فكر مي كنيد كه به وجود آمدن يك بچه شرايط بسيار زيادي را مي طلبد. بله من هم اعتقاد دارم كه بايد زمينه وجود يك انسان جديد فراهم باشد و مثل خيلي ها كه بي فكر و انديشه بچه به دنيا مي يارن و فردا روز توش مي مونند هم نبايد بود اما به نظر من هر چيزي را هر چقدر بيشتر سخت بگيري انجام دادنش برات مشكل تر ميشه.
چرا شوهر تو خودشون در حدي نمي بينه که بخواد یه انسان دیگه رو بوجود بیاره؟! يعني تربيت كردن و پرورش دادن يك كودك اينقدر سخت است كه شما دو نفر از آن عاجزيد؟!
تو را به خدا كمي افكارتان را تغيير دهيد . اينقدر زندگي ساده را نپيچانيد تا مشكل نشود.
اولاً الان با درمان هاي نوين پزشكي تقريباً درصد ناباروري خيلي خيلي كم شده و شما به خدا توكل كن و بچه دار خواهيد شد در ثاني شما و همسرت بايد اول روي افكار خود كار كنيد بعد به فكر تربيت كودك باشيد. اين پدر و مادر هستند كه يك كودك خام را پرورش مي دهند و در خوشبختي و يا بدبختي را سوقش مي دهند. شما به عنوان مادر و پدر فقط راهنماي يك انسان جديد خواهيد بود. اين انسان جديد از يك سني خودش براي خودش تصميم مي گيرد و خودش راه خودش را انتخاب خواهد كرد. شما نمي توانيد او را تا انتهاي زندگي همراهي كنيد و ممكن است نقش يك سنگ صبور يا حامي براي شما باقي بماند.
از لحظه اي كه اقدام مي كني براي بارداري تا زماني كه فرزندت خودش صاحب فرزند شود سخت خواهد بود و هر يك از مراحل زندگيش برايت مسئوليت خواهد داشت. چرا از اين مسئوليت شانه خالي مي كنيد.
شما نمي توانيد منكر وجود بچه در زندگي خود شويد. بايد باشد. چون خود شما هم خواهيد خواست. مراقب باشيد تا اين خواستنتان زماني نباشد كه براي بارداري و بچه دار شدن دير باشد.
به حرف مردم هم توجه نكن.
روزي روزگاري من از بچه متنفر بودم اما الان دو سالي هست كه فوق العاده براي بچه غش و ضعف مي كنم. خدا را شكر همسرم آتيشش از من تندتر است به طوري كه يك وقتهايي مي زنم توي ذوقش كه نبايد عجله كنه. اما بعد از اينكه اطمينان پيدا كردم كه در زير يك سقف با او تفاهم كامل دارم حتماً اقدام خواهم كرد. مي دانم كه روز به روز كه سنم بالاتر مي رود حوصله ام را بيشتر از دست مي دهم. براي همين نمي خواهم زياد دست دست كنم. تنها موردي كه بايد از از آن مطمئن باشم همسرم و زندگيمان است كه حتماً بايد بادوام و روي اصول باشد تا بچه ام در محيطي امن و آرام بزرگ شود.
شما هم به دنبال ايده آلهايت براي فرزندت بگرد و سعي كن در منزلت آنها را فراهم كني و هر كاري كه لازم است انجام دهيد.
برات آرزوي موفقيت مي كنم مامان فردا.
RE: صبر،صبر،صبر.....بالاخره نتيجه گرفتم
چکامه عزیز، من هم کمی مثل شما فکر می کنم، راستش روی تربیت بچه خیلی حساس هستم و به نظرم سخت ترین کار ممکن هست، چون در قبالش مسئولیت داریم و احساس می کنم نباید به خاطر اینکه خودم دوست دارم مادر بشم، بچه دار بشم. همسرم هم تقریبا مثل منه، اون هم روی تربیت بچه خیلی حساسه. از طرفی هم دوست دارم وقتی بچه دار بشم که به یه ثبات کلی توی زندگیم رسیده باشم، هم از لحاظ روحی و عاطفی و هم از لحاظ مادی.
برای بچه دار شدن دو تاییتون با هم تصمیم بگیرید چون آمادگی هر دوتون لازمه، سن و سال آدمها ربطی به آمادگی داشتنشون نداره، شاید از لحاظ جسمی مربوط باشه، اما بیشترین تأثیر رو با روح و روانمون روی کودکمون خواهیم گذاشت..
:72:
RE: صبر،صبر،صبر.....بالاخره نتيجه گرفتم
سلام چکامه عزیز. خیلی خیلی بی نهایت خوشحال شدم وقتی دیدم که رابطه ات بهتر شده. متأسفانه بنا به دلایلی یه مدت طولانی دسترسی به اینترنت نداشتم. ولی به محض ورودم به همدردی به تایپیک تو سر زدم و واقعاً خوشحالم کردی. امیدوارم روز به روز زندگیت از اینی که هست بهتر و بهتر بشه. الهی امین. در مورد این مشکل اخیرت با نظر دانه موافقم تا جایی که یادم می آید بیشتر از دوسال از زندگی زناشویی شما می گذرد پس بهتره یه تصمیم عاقلانه بگیرید. یکی از دلایل ازدواج که در قرآن هم آمده است تولید نسل است. امیدوارم موفق باشید..:228:
RE: صبر،صبر،صبر.....بالاخره نتيجه گرفتم
سلام دوستای عزیزم.همراهای گلم.آخ که چقدر دلم براتون تنگ شده بود.مدتهای زیادی بود که به تالار سر نزده بودم یا اگر هم اومده بودم فقط خواننده مطالب بچه ها بودم.
امروز داشتم اولین پستی که توی تالار گذاشته بودم رو میخوندم.انگار همین دیروز بود.چه روزای سختی بود.خیلی سخت.
الان که نگاه میکنم میبینم تک تک ما در کنار مشکلاتمون بزرگ شدیم.ساخته شدیم.
دوستای گلم،
شادعزیز،الینا،دانه،ani، f-z و ............دوستای قدیمی و گل تالار که از خیلیهاتون هم خبر ندارم براتون بهترینهارو آرزو میکنم.امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشید.
منم خدارو شکر خوبم.همه چیز زندگیم دوباره برگشت به روال عادیش.باور کردنش سخت بود ولی شد.بهاش خیلی سنگین بود ولی اتفاق افتاد و من در کنار مشکلاتم ساخته شدم.
دوستای گلم دلم برای همتون یه ذره شده.امیدوارم روزی برسه که مشکل تمام بچه های تالار حل بشه.ایمان دارم که با صبوری تک تکمون این پستی و بلندیهارو به سلامت ازش عبور میکنیم و به هدفمون میرسیم.:72: