نمایش نسخه قابل چاپ
نازنین الان عصبی و داری از روی عصبانیت حرف میزنی
داره به نامزدت بی احترامی می کنی نکن گلم مهربونم نکن
یکم قرآن بخون آروم بشی بعد جوکهاش بخون بخندی دلت شاد بشه
این چهارتا کلمه رو هم فعلا بیخیال شو میدونم خیلی داره بهت فشار میاد ولی آروم باشه این که میگن زن سنگ زیر آسیابه یعنی همین
خانم خوشگل یکم به خودت برس بشین جلوی میز توالتت خودت رو آرایش کن از دیدن قیافه جیگرت یکم دلت حال بیاد پاشو برو به خودت برس به هیچکسی هم غیر از خودت فکر نکن حداقلش برای امشب
روم رو زمین نداز و این کار رو بکن ok؟
وهم خوبم باور کن عصبانی نیستم. متاسفم.
الان چند روزه که فقط و فقط دارم به خودم فکر می کنم و کارهام. درسم. دوستانم. این 5 شنبه جمعه فقط می خوام با دوستام باشم. خیلی وقته همه با هم نبودیم.
این مدت اگه چکامه هم نبود که دیگه خدا می دونه چقدر تنهای تنها می بودم.
بازم خدا رو شکر او روز به روز بهتر می شه.
ولی چشم عزیزم بیشتر به ظاهر و جسمم می رسم.
نازنین تو که به لطف پروردگار همیشه قسط ها را پرداخت می کنی چرا به این نتیجه نمی رسی که خدا خیلی مهربان است و هوایت را دارد ؟! اگر امین در این مورد همراهی ات نمی کند خداکه می کند چرا از این بزرگی خوشحال نیستی و همکاری و همیاری خدار ا نمی بینی ؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین غ
تو که قسط ها را پرداخت می کنی چرا به وجود خودت افتخار نمی کنی تا حداقل از فشارهای روانی ات کم شود و اینقدر مثل پیر زنها غر غر نکنی ؟!
عزیز دلم خوب ، نیمه پر لیوان را ببین و کیف کن .
امین برایت اس ام اس داده ، پس ، حال یعنی همین اس ام اس ها ، خوب از همین ها لذت ببر و بخند .
مشکل بعدی تو این است که یا درگذشته سیر می کنی و یا در آینده .
دختر نازنینم امروز، این لحظه است ، پس دم را غنیمت. شاید تا عید هیچکدام زنده نباشیم .
تو باید یاد بگیری در لحظه زندگی کنی و از گذشته درس بگیری و برای آینده تا حدی آینده نگری داشته باشی . همین. . زندگی کردن خیلی سخت نیست . تو باید نوع نگاه خودت را عوض کنی .
تو نه با امین با هر کس دیگر هم که باشی با این طرز فکر وعملکرد به مشکل می خوری ..
تونمی توانی امین را عوض کنی اما خودت را که می توانی ! تو داری نقش یک souper woman را بازی می کنی در حالی که یک دختر جوان هستی که توان این همه فشار را ندارد . لازم نیست این همه بار را به دوش بکشی که نتیجه اش بشود غرغر و نارضایتی .
عزیزم تو باید سنگی را بلند کنی که در حد و حدود قد و قامت خودت باشد اگر این همه قسط خانه بهت فشار می آورد همین امروز به امین اعلام کن قصد داری خانه را بفروشی چرا که توان پرداخت اقساط آن از عهده تو خارج است و تو روی کمک و همکاری او حساب کرده بودی و امروز که می بینی اشتباه کرده ای و امین همکاری لازم را ندارد ، لزومی نمی بینی که خودت را از بین ببری و نیازی به خانه نداری و در حال حاضر تنها نیاز تو آرامشی است که با خرید این خانه از دست داده ای .
عزیزم مال دنیا عزیز است اما به چه قیمتی ؟! اگر خانه می خواهی که می شود هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد واگر هم نمی خواهی بفروش برود .
چرا به جای چاره جویی درست به دنبال پاک کردن صورت مسئله و فرارو طلاق و .. هستی .
تو از امین توقعاتی داری ، درست است ؟!
تو باید یاد بگیری که از هیچ کس نباید توقع داشته باشی اگر امین کاری کرد به تو لطف کرده و در غیر اینصورت هم خوب دلش نخواسته . به خدا به همین راحتی است . تو کار خودت را درست انجام بده و اگر تو درست باشی مگر امین می تواند در مقابل تو مقاومت کند ؟!
می دانم که از دستم خسته می شوی ولی نازنین زندگی کردن با بازی و شوخی های دوران کودکی خیلی فرق دارد . این یک بازی جدی است ، درست مثل شطرنج .
تو آمده ای که ببازی یا برنده باشی ؟! اگر برای برد آمده ای بازی را یاد بگیر . اینقدر انرژی ات را صرف دیدن وشنیدن چیزهای بد نکن . تو می توانی بهترین زندگی را داشته باشی ولی تنها به شرط اینکه بدانی کی و چه موقع کدام مهره را حرکت بدهی که منجر به کیش و مات شدن تو نشود .
حرف دوستمون كاملا درسته ي مدت جدا از هم باشين واسه هر دوتون خوبه!!!شايد به يه خلوت چند هفته اي نياز دارين
نازینین عزیزم فکر کردی اگه از امین جدا شی چی میشه
خوبه خودت شاهد بعضی از زندگی های عجیب در این تالار بودی
تو از اول راه را اشتباه اومدی که بار همه مسئولیت ها را به تنهایی به عهده کرفتی
امین از ابتدا همین بوده و تو با تمام این اوصاف انتخابش کردی
امین در بسیاری از موارد خیلی هم مرد خوبی است
عزیزم الان همه چی بهت فشار اورده و این تو هستی که تغییر کردی نه امین
فقط میتونم همین توصیه رو بهت بکنم که
در این فشار روحی که روت هست هیچ تصمیمی در خصوص رابطه ات با امین نگیر
امیدوارم از حرفام ناراحت نشی
آنی عزیز از حرف هات خسته نمی شوم ولی من از گوسفند می گم تو از شعبان .
بنده قسط هام بهم فشار نیاورده. همیشه هم به شکرانه اینکه خدا کمک می کنه هر ماه امام زاده صالح یک مرغ می کشم. خونم رو هم حاضر نیستم به هیچ قیمتی از دست بدهم. الان که فکر می کنم 100 برابر حاضرم سختی بکشم ولی خونم رو از دست ندم.
من از بی مسئولیتی و بی شعوری همسرم و خانوادش شاکی ام. از این همه تواضع خانوادم. از این همه توهین و لبخندهایی که من پدر و مادرم رو مجبور کردم به خاطر من بزنن.
از حرف نفهمیدن شوهرم.
نازنین نمیدونی من هم الآن چی دارم میکشم. پدر و مادرهایی که وظیفشونو نمیدونند . نمیدونند که باید پسرشونو واسه مستقل بودن آماده کنند . خیلی جالبه و لی انگار همه ما یه مشکل داریم. ولی اینو نمیتونیم منکر بشیم که مقصر اول شوهرمونه بعد خانوادش. چون واسه یه بار هم نمیتونه جلوی خانوادش بایسته و تصمیم بگیره که مستقل شه.
امروز انقدر زنگ زد و اس ام اس داد کلافخ شدم. کلی داد زدم و تمام وسایلشو دادم آژانس ببره. مامانم هم کاملا در جریانه.
وسایلشو که دادم به جای شکه شدن ، برای من اس ام اس تشکر می فرسته !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یا واقعا احمقه یا دوزاریش هنوز نیفته. خانواده بی مسئولیتشم که انگار واقعا نمی بینن.
خدا می دونه ته دلشون چیه ولی شاید واقعا دارند تو دلشون قند آب می کنن؟؟!!
فردا هم خطمو عوض می کنم. شماره تلفن محل کار جدیدمو خدا رو شکر نداره.
نمی دونم چرا به این لودگی و خونسردیش ادامه می ده. هر چه او بیشتر اینکار رو می کنه من جری تر و بدتر می شوم ولی متاسفانه هنوز بعد5/1 سال زنشو نمی شناسه. افسوس...
سلام نازنین جان
من احساس میکنم که شما داری کمی عجله میکنی،درسته که در برابر این بیتفاوت بودن شوهرت خیلی بهت سخت گذشته ولی عزیزم یادت باشه که شما این زندگی رو با سختی ساختی پس به این راحتی حرف از جدایی نزن!
مشکل شوهر شما عدم درکش هست،که بخشی از اون هم مربوط به سنش میشه
ولی خب حق با توست اون تعهد داده پس نباید تا این حد بی مسئولیت باشه
شما کمی دیگه صبر کن ببین چه کار میکنه،اگر هم میتونی بشین دوباره باهاش صحبت کن
موفق باشی
چه رفتار عجولانه و ناشی از بی تجربگی کردی عزیزم
یه کم صبور تر باش همیشه طوری رفتار کن که مطمین باشی ازش پشیمون نمیشی اینطوری ارزش کارات بیشتره.
عین اینه که بچتو خودت لوس بار بیاری بعدکه بزرگ شد بگی من اینو نمی خوام چون لوس شده !!!!!!!!!
عزیزم عامل آرامش خیال شوهرت و خانوادت قهرمان بازیا وکارای مردونه خودته فقطم خودت باید درستش کنی برای درست کردنش هم اصلا از دست دادن خونه و هر چیز دیگه نباید اهمیت داشته باشه امروز خونه زو می خری چندین سال دیگه ازت توقع ویلا تو فلان جا دارن بعد ماشین فلان مدل و........
خلاصه به اینکه داری بیشتر از توانت و توقع جامه ازت گام برمی داری زیادم افتخار نکن.
بذار شوهرت نگران اجاره خونه باشه نگران خرج زندگی عین همه یاد بگیره رو پای خودش باشه
نکن عزیزم با خودت بد نکن.