RE: عاقبت ارتباط كنترل نشده با پسر ....
:43:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط وهم
سلام
نمی خوام چیزی بگم چون معتقدم که نه حرفی مونده واسه گفتن که دیگرون نگفته باشن نه حرفی مونده برای شنیدن که شما نشنیده باشی یا ندونی!
الان هم مواخذه کردن و سرزنش کردن شما هم گره ای از مشکلی باز نمی کنه و تنها شما رو بیشتر آزده خاطر و ناراحت تر میکنه و فاصله بین ما و تو دوست خوب رو زیادتر از زیاد میکنه!
خیلی سخته خیلی بده میدونم اینکه یه عمری رو به بودن کسی دل گرم باشی با حضورش پشتت گرم باشه با دست گرفتنش تمام اطرافیانت حتی خودتم بشه اون و حالا چشم باز می کنی و می بینی کسی نیست هیچ کسی نیست کسی که یه روز توی چشماش تمام زیبایی های دنیا رو میدید توی اشکاش غم دنیا میشست تو دلت با یه تبسمش تو از ته دل قهقه می خندیدی کسی نیست که تو بغلش گریه کنی کسی نیست که توی این سرما دستت رو بگیره و ببوسه
عادت کردی به تنی که شاید اذیتت هم کرده باشه ولی حالا کنارت نیست تا لمست کنه مهم نیست پیش کی باشه مهم اینکه کنار تو نیست
ولی خانم خوشگل فراموش نکن تو این کار ها رو برای کسی کردی که فنا شدنی بود یه روزی از پیشت می رفت حالا امروز با دخالت بزرگترها و خواست شما یا با مرگ که هیچکسی توش سهمی نداشت بالاخره می رفت چرا نمیای این همه نیازت رو از کسی بخوای که نمیمیره فنا نمیشه از آدمها نخواه که به قول یکی از دوستان تالار اونها آه + دم هستن
وقتی خیلی دلت گرفت خواستی با یکی حرف بزنی یکی لمست کنه چه تنت چه روحت برو یه جای خلوت و دنج یه امامزاده یه پارک یا حمام خونتون زیر دوش یا شب لب پنجره اتاقت به ماه ذول بزن با خدا حرف بزن به خدات بگو که دوستش داری بهش بگو که بهش نیاز داری خیلی تنهایی حرف دلت رو بهش بگو پیشش گریه کن از هرکسی گله و شکایتی داری پیشش بگو حتی بهش اعتراض کن بگو چرا خودش رو نشون نمیده چرا دستت رو نمیگیره چشمات رو ببند فکر کن کنارته خدا رو میگم دستت رو آروم بکش روی تنت با ذره ذره تنت حسش کن نمی دونی چه کیفی داره با خدات حرف بزنی از خدات فقط یه چیز بخواه "صبر" از خدا بخواه که بهت صبر بده تا همه چیز رو تحمل کنی جفا روزگار و تقدیر و سرنوشت رو
دیروز خیلی دلم گرفته بود رفتم پارک چند تا محله بالاتر از خونمون جاییکه کسی رد نمیشه اگه هم بشه من رو نمیشناسن نشستم رو تاپ و به یاد بچگیام یه دل سیر تاپ بازی کردم به آسمون نگاه کردن با خدای خودم حرف زدم پیشش گریه کردم ازش حساب کتاب خواستم پیشش اعتراف به گناهام کردم خلاصه اش آروم شدم توی اونجا غیر از من یه دختر و پسری هم بودن که به من نگاه می کردن و فکر کردن من دیوونه ام یه آهنگی گذاشته بودن که هنوزم یه تیکه اش مدام توی ذهنم تکرار میشه می گفت: باید تو رو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست!
وقت کردی یه سر هم به بهشت زهرا هم قطعه های جدید هم قطعه های قدیم بزن ببین خونه آخر ما کجاست چی با خودمون می بریم یه سر به غسالخونه بزن ببین مرگ چیه چه جوری می میریم بهت کمک میکنه که با رفتارها و برخوردهای مردم راحتتر کنار بیای و تحملش برات آسون تر میشه من قبلا می رفتم بهشت زهرا ولی حالا با یه دید دیگه میرم میرم ببینم زندگی چیه برای چیه!
بیاید برای هم دعا کنیم تا بفهمیم زندگی برای چیه و چطوریه!
وهم عزیز ممنون از نوشته خوبت روی من که یه ادم شکست خورده هستم تاثیر خیلی زیادی داشت چقدر خوبه که اینقدر به خدا نزدیک هستید
RE: عاقبت ارتباط كنترل نشده با پسر ....
سلام به شما دوستان كه همه نظر داديد و دوست خوبمان كه نياز به همدلي داشت
مطمئن باش با توكل به خدا و احساس كردنش در خانه قلبت آرومتر مي شي ، فكر نكن كسي دردت را نمي فهمه يا كسي در شرايط تو نبوده و نيست باور كن كه اينطور نيست و كسايي هم هستند كه مشكلاتي مشابه تو دارند تازه تو جوان هستي اگر توبه كني و ديگه مرتكب اشتباه نشي مطمئن باش كه خدا خودش پشتيبانت خواهدبود گاهي هم دروغ مصلحت آميز از ارتكاب به گناه ديگه و يا بي اعتباري و بي اعتمادي ديگران نسبت به خودت جلوگيري مي كنه سعي كن تا اونجا كه مي توني خودت را مشغول كارهايي كني كه به ياد گذشته نيفتي ميگن اقرار به گناه مثل انجام دادنش هست و حتي فكر كردن به اون مي تونه تو را ترغيب كنه به انجام دوباره اش اميدوارم كه دلسرد از لطف خدا نباشي كه هيچوقت دلسردت نمي كنه
RE: عاقبت ارتباط كنترل نشده با پسر ....
سلام
این موضوع یکم رایج شده و جدیدا مد روز هم شده
نظرم نسبت به این مساله منفی هست و امیدوارم بقیه دخترا از تجربه شما عبرت بگیرن
از آقا پسرای عزیز هم خواهش دارم بی خیال دختر جماعت شن یا حداقل رابطه سالم باهم داشته باشید
خیلی ها دارن چوب این نوع دوستی ها رو میخورن
بیشتر از این چیزی به ذهنم نرسید
RE: عاقبت ارتباط كنترل نشده با پسر ....
سلام پانتا عزیز:72::72:
اصلا حسرت گذشته رو نخور یک ذره هم نمی خواد به اون موضوعات دردناک فکر کنی فقط و فقط می تونی به عنوان تجربه توی صندوقچه دلت نگه داری و دیگه به هیچ کس و ناکسی اجازه ندی با احساسات پاکت بازی کنند .
به خودت بیا و خودت رو با هر چیز که می دونی توانایی ش رو داری بکش بالا . انسان جایز خطا است همین طور که بقیه گفتند خدا رو فراموش نکن فقط به اون امید داشته باش و بخواه فرصت جبران دوباره رو بهت بده .
تو تواناییش رو داری پس به توانایی هات بها بده و عملی ش کن طوری که اگه اون فرصت طلب یه جایی تو رو دید حسرتت رو بخوره و فکر نکنه تو به آخر راه رسیدی .
از کارهایی که می کنی بی خبرمون نزار
:228::46: