RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
میدونم همه اینارو دوستان
ولی من مشکلم اینکه چجوری بهش بگم که مشگلیم پیش نیاد
میگه چی شد یهو این فکر اومد تو سرت؟؟چرا تا الان بهم چیزی نمیگفتی؟؟؟؟
دوست ندارم فکر دیگه ای بکنه
الان فکر میکنه میخوام بهونه کنم با این حرفام دکش کنم
به خدا خودمم نمیدونم چه غلطی بکنم
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم جان
خیلی ناراحت شدم که اینطور التماس میکنید و کمک میخواهید اولا خیلی خودتان را ناراحت نکنید زیرا همه آدمها اشتباه میکنند.
تو خیلی خوب و عاقلانه فکر میکنی و علی رغم نظر دوستمون آقای محسن که فرمودند نمیشود براحتی حرف از جدایی زد باید بگویم اگر بخواهید اشتباهی را تکرار کنید یا به دلیل اینکه راهی دیگری ندارید ادامه بدهید مسلما اشتباه بزرگتری انجام داده اید پس آفرین به شجاعت شمیم که میخواهد هر چه زودتر جلوی هر ضرری را با توجه به راههای مسالمت آمیز و در عین صلح و دوستی بگیرد.
شمیم تصمیم خودش را گرفته و این یک ازدواج نبوده که طعم تلخ طلاق را بدنبال داشته باشد.
شمیم اینطور راحت است که" سنتی ازدواج کند" و این چیزی است که الان به آن نتیجه رسیده است .
شمیم هم مثل آن پسر عاشق بوده ولی نمیخواهد احساساتی فکر کند میخواهد راهی را برود که فردا علاوه بر خودش دیگری را هم بدبخت نمیکند .
شمیم جان شما باید کم کم هر برنامه ای دارید پیاده کنید به آن آقا بگویید
دوست دارم با مرد زندگیم از طریق دوستی ازدواج نکنم......مطمئنا ایشان درابتدای اظهار نظر شما سعی میکنند تصمیم شما را عوض کنند ولی شما سعی کنید قطع ارتباطتان را بتدریج انجام دهید و یکدفعه ارتباطتان را قطع نکنید!
مثلا این ارتباط را از هفته ای یکبار به دو هفته یکبار و یا ماهی یکبار .....تبدیل کنید، تا ایشان هم در خلوت جدایی به خواسته های شما فکر کنند و شما را درک کنند و برنامه جدیدی برای زندگی خود ترتیب بدهند.
موفق باشید
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
من در عجبم از پسری در این سن و سال و مادر و پدر او که به او نیاموخته است آیا احساسات یک دختر 18ساله قابل اتکا هست ؟!! این همه تجربه کافی نیست؟!!! شما مقصر نیستید و یقینا ایشون باید زودتر به پختگی و مردونگی لازم برای کنترل احساستشون برسند.
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیزم...:43::72:
من با نظر خیلی از دوستا موافقم غیر از دوست عزیز محسن...ببین عزیزم بعضی وقتها آدم فکر میکنه طرف مقابلش رو دوست داره ولی وقتی جدا بشند می فهمه که فقط یه عادت بوده(بر اساس تجربه ی خودم بهت میگم)دوست داشتن یا عاشق شدن الکی نیست...تو الان خیلی منطقی هستی که به فکر جدا شدنی...مطمئن باش پسری که ایمان واقعی داشته باشه به هیچ کدوم از این کارهایی که میگی فکر نمیکنه و انجام نمی ده...اگر هم نداشته باشه پس همون بهتر که بره...شایدم یه سری مسائل رو پیش تو بزرگ نشون داده تا تو رو بکشونه طرف خودش...(توی این زمونه آدم پسرخاله و... که از بچگی باهاش بزرگ شده نمی تونه خوب بشناسه چه برسه به یه غریبه)صداقت بهترین راهه عزیزم به فکر آینده ی خودت باش و اول هم از خدا کمک بگیر که بهترین کمک دست خداست عزیزم...:305:امیدوارم راه درست رو طی کنی...:72::shy::72
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم جان از تو میخواهم هر چه زودتر تصمیمی قاطع بگیری و خودت و اون بنده خدا را از بلاتکلیفی در بیاری
و میخواهم درست و کامل و عاقلانه تصمیم بگیری و این طور نباشد که پس فردا به خودت بگی ای وای این چه کاری بود کردم
و اینکه او پسر خوبی بود و...
الان طرف مقابل شما واقعا نباید معطل شود و این بدترین کار ممکن است
اگه تصمیمت قاطعه پس محکم باش و دلیلت همون مسائل اعتقادی باشه و بدون احساس با قاطعیت و منطقی بیان کن و بعد هم رابطه را قطع کن
و دیگه به هم کاری نداشته باشین و در پی کش دادن نباشین
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
بازم ممنونم از همه دوستان باتجربه و مهربونم
از آرزو جونم ممنونم که انقدر تعریف و تمجید ازم کرد
خدمت sorena _arman بگم که ایشون از اونجایی که خیلی دوسم داره به هیچ چیزی قانع نیست.....بعضی مشکلات داره که امیدش فقط منم
بانوی عشق ....
به قول محسن درسته همه چی به جدایی ختم نمیشه....ولی من چاره ای جز این ندارم
واسه خودمم خیلی سخته(واقعا همدیگرو دوست داریم)
فقط نمیدونم چجوری.....که داره عذابم میده
کاترین عزیز مشکلم اینکه با این همه علاقه دو طرفه چجوری بیان کنم حرفامو......
سختمه
کمکم کن چجوری باهاش حرف بزنم
مشکلم اینه
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم جان ببین این تاپیک به دردت میخوره:72:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1681&page=1
امیدوارم حالا که تصمیمت قاطعه بتونی به بهترین شکل ممکن ازش جدا شی
و هر دوتون خوشبخت شین:72:
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
ممنون کاترین جان .....تاپیکش به دردم میخوره
ولی آخه ...
شما فکر کنید من یکیو به خودم امیدوار کردم
به همه چی قول دادم...روم حساب باز کرده از هر لحاظی.....فکرش از بابته من راحته
داره کارشو گسترده تر میکنه که درآمد کاریشم ببره بالا ....
بعد یهو من جلوش دربیام بگم زدم زیر همه چی که بینمون بوده
به نظرتون کاره عاقلانه ای؟؟؟
خوردش نمیکنم با این کارم؟؟؟
نمیگه چی شده که این چیزا به سرت زده
من میخوام یه راهی بهم نشون بدین که قضیش بدون ناخوشایندی بینمون پیش بیاد تمومش کنم ....
به خدا موندم چیکار کنممممممم
:302:
کمکم کنیدددددددددددددددددددددد دددددددد:203::54::54:
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم جان:shy:
ماها یکی دوتا قدم می تونیم از مشکلت رو بر داریم...
به نظر من تنها خودمون هستیم که میتونیم کمک خودمون کنیم...تو خودت با این حرفایی که میگی یعنی اینکه میدونی چکار کنی فقط یا دو دلی یا فکرت وابسته به دیگرانه...یه کم بیشتر فکر کن....:shy:
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیز ، امیدوارم حالت خوب باشه
شمیم عزیز ، من چند بار صحبتای شما و تمامیه دوستانو خوندم
دوستانی که ازت میخوان جدا شی فقطو فقط قسمته منفیه قضیه رو میبینن ! یعنی = رابطه اینترنتی
شمیم عزیز من هم مثله همه دوستان با رابطه ی اینترنتی مخالفم . به شدت هم مخالفم
اما موضوع اینجاست که رابطه ی الانه شما رابطه ی اینترنتی نیست !!! شما الان با هم هستید ، از هم شناخت پیدا کردید ، از کارهای هم اطلاع دارید و...... پس رابطه ی شما رابطه ی اینترنتی نیست ، فقط شروع آن با اینترنت بوده ، رابطه ی شما هم اکنون یک دوستی است !
من با رابطه ی مخفیانه هم مخالفم ! رابطه ای که شما الان با هم دارید یک رابطه ی مخفیانه است و کاملا" اشتباه .
اما شمیم عزیز تنها راهه حلی که به ذهنه شما و تمامیه دوستان میرسه فقطو فقط جدایی است؟؟؟؟؟ !!!!!!
شمیم عزیز من --نمیگم-- شما زوجه رویاییه همدیگه هستید و حتما" و حتما" خوشبخت میشید و به هیچ مشکلی برنمیخورید ، من هیچ وقت اینو نمیگم ، چون شما اطلاعاته کاملی از رابطت به ما نگفتی
تنها حرفه من الان اینه که دلیله شما برای جدایی اصلا" قانع کننده نیست !!! هر چی به دنباله جواب بره خودم میگردم به هیچی نمیرسم . یعنی چون تجربه نشون داده اکثره روابطه اینترنتی به شکست ختم میشه ، ما باید هر رابطه ای که خواسته یا ناخواسته با اینترنت شروع شده رو شکست خورده بدونیم .
حتی رابطه ای که میتونه توش شناخت طرفین باشه ، عشق باشه ، تفاهم باشه ، با اطلاعه خانواده ها باشه و...
دوستان ما چنین رابطه ایو هم باید شکست خورده بدونیم ، که تنها حرفه دوستان جداییه ؟؟؟؟ !!!!!!
راهه حله من بر خلافه نظره برخی از دوستان رسمی کردنه رابطه است نه قطعه آن ، البته ، البته ، البته
البته اگه واقعا" شما ایشونو دوست داشته باشید ، که من کمی به این مساله شک کردم !!!
شمیم عزیز شما همش حرف از دلسوزی و احساسه ترحمتون نسبت به اون حرف میزنید
احساسه دلسوزی هیچگاه به معنای عشق نیست
شما یک بار نگفتید که چون همو دوست داریم نمیتونم حرف از جدایی بزنم ، در حالی که میگید دلم واسش میسوزه و نمیتونم بگم .
ولی در هر صورت اگه واقعا" دوسش دارید و دوستون داره به فکره ادامه ی دوستی نباشید ، به فکر قطع ارتباط هم نباشید ،
به فکر رسمی شدنه قضیه و مطلع کردنه خانواده ها باشید
(البته شمیم جان در صورتی که تنها مشکله شما دوستیه شما باشد به نظراته بنده فکر کنید ولی اگر مشکلاته دیگری هم نیز هست که آن خود جای بحث دارد)
شمیم عزیز به حرفهای من فکر کن بعد تصمیم بگیر
موفق باشی