lucia
سلام عزیزم تازه چه خبر . اوضاع و احوال چطوره ؟! برگشت ؟! روابط تان بهتر شده یا نه ؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
lucia
سلام عزیزم تازه چه خبر . اوضاع و احوال چطوره ؟! برگشت ؟! روابط تان بهتر شده یا نه ؟!
[/size]سلام
اين همه محبت اين همه توجه...بچه ها من واقعا ممنونتونم.خانوم ها خواهر هاي عزيز ذره ذره صحبت هاي شما رو با اشك خوندم.خدا رو شكر ميكنم شما رو پيدا كردم.
بعد از 3 روز بالاخره اومد.از موقع اخرين دعوا كه اون رفت و من تو اينترنت شما رو پيدا كردم...تو گوگل سرچ كردم مشاجره شوهر مادرشوهر اختلاف دعوا طلاق...
و حالا شوهرم برگشته شام و ناهارو ميخوريم ولي حرف نمي زنيم...بهش سلام كه دادم گفت خفه شو!
گذاشتم كمي بگذره تا شايد زمان همه چيز رو درست كنه.تك تك مطالبتونو دو سه بار خوندم.خيلي تاثير گذار بودن.ممنون.به خواهرام سر زدم.به برادرم سر زدم.2 روز رفتم خونه بابام موندم(همون روزيهايي كه شوهرم نبود). فكر هامو كردم...
سوم امام حسين كه تموم شد رفتم آرايشگاه...كمي خوشگل كردم:46:روحيم بهتر شده.از ديروز شروع كردم تو خونه زبان انگليسي بخونم برم امتحان ielts بدم.شايد بعد از طلاق به دردم خورد تونستم از اينجا برم.فكر اينكه برگردم خونه پدرم ديونم ميكنه.اگه افشين شوهرم خودشو اصلاح نكنه ازش طلاق ميگيرم.ديگه طاقت ندارم.برام دعا كنيد.كامليا عزيز پري جون شيرين عزيزم و اني مهربونم الينا عزيز و وينترعزيزم و آرزوي دلسوزم از همتون ممنونم.:72::72::72:[/color]
سلام دوست عزیزم
از خوندن مطالبت واقعا متاثر و ناراحت شدم
افراط تو هر چیزی به درد نمیخوره حتی گذشت بیش از حد.
چون ممکنه دردسر های دیگری را به بار بیاره. شما هم جوون هستی و خیلی حسن های دیگه داری.
تا قبل از اینکه پای بچه ای در میان باشه به نظر من باید این زندگی را کات کنی چون فقط خودت را از بین میبری و خیلی ها از این از بین رفتن تو لذت میبرن و این زندگی هیچ فایده ای نداره .
امیدوارم هر چه به صلاحت هست اون اتفاق بیافته .
موفق باشی عزیزم .
سلام عزيزم :72:
خدا را شكر كه روحيت بهتره و خيلي خوبه كه زبان مي خوني .
عزيزم يه كم صبوري كن . ان شااله كه همه چيز درست شه .
این رو بخون شاید کمی آروم بشی
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5140
سلام لوسيا عزيز خوبي
مطالبتو خوندم قولم ميدم كه از اين به بعد به اين صورت باشم شايد اوضاع خوب شد خواستم بگم ديشب يك اتفاقايي واسم افتاد اگه دوست داري بيا بخون مطلبمو
.ببین عزیزم هر کسی یک عیبی داره و حتی من و شما هم پر از عیوبی هستیم که نمی خواییم قبولش کنیم.من شخصا اعتقتاد دارم آدم باید از خودش شروع کنه و ببینه چه نکات مثبتی داره که شوهرش خوشش یاد و چه نکات منفی داره که اون بدش میاد پس نکات مثبت رو تقویت و نکات منفی رو تضعیف کنه.شاید یکی از عیوبی که شما دارین مقایسه کردن هست. مردها از هیچ چیزی مثل مقایسه بدشون نمی یاد.من مطمئنم شوهر خواهرهات و اینکه چقدر مهریه کردند و به رخ شوهرت میکشی.اینجوری که من متوجه شدم به مسائل فوق العاده پیش پا افتاده اهمیت دادی و اونارو برای خودت کردی یک غول به عنوان مثال: اگر بری خونه مادرت شوهرت و جلوت کوکو سبزی بزارن آسمون به زمین میاد. کوکو سبزی به این خوشمزگی !!آیا حتما باید مرغ و بره کباب شده باشه. و باز هم یقین دارم که مشستی به شوهرت گفتی دیدی چه طوری ازمون پذیرایی کردن من چه می کنم وقتی میان و اونا چه می کنن!! و همین امر باعث سر شکستگی شوهرت شده.سعی کن کمی از ظواهر و مادیات چشم پوشی کنی. اگر جلوت نون خشک هم گذاشتن ازشون قدردانی کن.لابد بیشتر از این در توانشون نیست.ببخشید بهت بر نخوره اونا مثل شما بی فکر نیستند که اجاره یک ماهشون رو عقب بندازن و خرج مهمون کنن.مهمون حبیب خداست همونی که خودت میخوری میزاری جلوشون قرار نیست شقل القمر کنی.شما یک فرد تحصیل کرده هستید سعی کن از تحصیلاتت فقط برای پول در آوردن استفاده نکنی.فکر و افکارت و گسترش بده و فقط به دو تا مبلغ مهریه و شام و کادو و عید دیدنی کفایت نکن.بزرگترین هدیه شما به شوهرت و خانوادش محبتت هست. پس به هیچ عنوان مقایسه نکن و به زبون بگو به وجودش افتخار می کنی وبهش عشق بورز.اصلا هم فکر تلاق نکن که عواقب خوبی نداره.یه امتحان کن و دیگه شوهرت رو با کسی مقایسه نکن.من مطمئنم نتیجه میگیری. وتا می تونی در مورد مردها و خصوصیاتشون مطالعه کن که مردها رازهایی دارن که حتی فکرشم نمی کنی.موفق باشی عزیزم
البته من در اين موارد يكم خشن برخورد ميكنم.مثلا اگه من جاي شما بودم و سلام ميكردم و شوهرم ميگفت خفه شو به خدا همچين ميزدم لت و پارش ميكردم بعد هم تمام خونه رو رو سرش خرد ميكردم ميگفتم پاشو با 2 متر قدت برو ور دل مادرت بشين ادم گنده ي كله پوك.البته اين روش منه.ولي شما لوسيا خانوم اصلا ما نميگيم خودت قضاوت كن شما اين همه درس خوندي فوق ليسانس گرفتي پدرت كه خدا سلامتش كنه اينهمه زحمت كشيده كه عزت و شخصيتت تو جامعه بالا بره اونوقت نشستي تو خونه ي مردي كه يك ذره واست احترام قائل نيست دوست نداره خرجت نميده خانوادش تحقيرت ميكنن؟اخه اين درسته؟ارزش شما و زندگي در خوره شان و شخصيت شما اينه؟اخه ادم واسه چي ازدواج ميكنه؟واسه اينكه دوست داشته بشه و دوست بداره واسه اينكه كامل بشه واسه اينكه در كنار همسرش ارام بگيره واسه اينكه دوتايي زندگي رو بسازن و از با هم بودن لذت ببرن .ايا شما به اينها رسيدي؟زن اگه خودش هم كار كنه پول در بياره باز هم وظيفه ي مرد هست كه تامينش كنه حالا بماند كه الان زن هم از رو مرامش و عشقش كمك خرج شده.اخه تو قرن 21 كه زنان همه جاي دنيا دارن واسه تساوي حقوقشون ميجنگن شما خانوم فوق ليسانس نشستي خونه از يه ادم كال و بي منطق داري زجر ميكشي؟3سال شما خواري كشيدي به چه قيمتي به چه اميدي؟كه يروز درست ميشه؟ادم به اون گندگي اخه 100 سال از تربيتش گذشته چيش ميخاد درست بشه ؟ادم تو خونه باباش بشينه نون پنير بخوره عزت داشته باشه بهتره يا تو خونه شوهر هر تحقيريو تحمل كنه؟شما ارزش خودتو ميدوني؟شما ميدوني رفتار با زن چقدر حساسه؟رفتار حضرت علي با حضرت فاطمه رفتار حضرت محمد با حضرت خديجه رو حتما ميدوني چطور بوده.وقتي پيامبر خدا با زن اين رفتارو ميكنه و زن رو گرامي ميداره اونوقت شما 3ساله اجازه دادي يه مرد اينجور ازارت بده؟به نظرم اول بايد شمارو تنبيه كرد كه اينهمه تحمل كردي بعدشم خيلي سريع طلاق بگيري و رو پاي خودت بايستي تا فرصتش پيش بياد با عزت و احترام ازدواج كني.پدر مادرت رو تكيه گاه بدون و زودتر بيا از اون زندگي بيرون.زمان جاهليت كه نيست با زن اينجور برخورد كنن.اون شوهر نه چندان اقاتم بنداز ور دل مادرو خواهراش.انگار كه تحفه است.به قول سردار طلايي :مردي كه دست رو زن بلند كنه مرد نيست.نامرده.اگه باز تحمل كني مقصر اون اقا نيست لوسيا خانوم.اون موقع مقصر خودتي .يه جمله اي بالاي همين تالار هميشه ميبينم كه ميگه تنها كساني تحقير ميشوند كه اجازه ميدهند تحقيرشان كنند.والسلام.
capable
البته من در اين موارد يكم خشن برخورد ميكنم.مثلا اگه من جاي شما بودم و سلام ميكردم و شوهرم ميگفت خفه شو به خدا همچين ميزدم لت و پارش ميكردم بعد هم تمام خونه رو رو سرش خرد ميكردم ميگفتم پاشو با 2 متر قدت برو ور دل مادرت بشين ادم گنده ي كله پوك.البته اين روش منه
رزمی کار هستید ؟! موفق هر دو جهان شمایی !
بهترین بنده ی خدا بودن هم سخته دیگه؟صبر پیشه کن و بهترین راه رو برگزین .به حرفای این واون هم گوش نده همه ی ما که داریم راهنماییت میکنیم همه از دید خودمون داریم حرف می زنیم و هیچ کدوممون جای تو نیستیم .تو خودت بهترین قضاوت کننده هستی عزیزم اگر فکر میکنی واقعا نمی تونی تحمل کنی یا علی طلاق بگیر و همه حرفارو به جون بخر .من اولا ارزو داشتم با عشق ازدواج کنم ولی بدون هیچ دوست داشتنی ازدواج کردم ولی الن میبینم پسر خوبیه و حالا که ماجرای تو رو خوندم دیدم عاشقی هم همچنین خوب نیست