RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب جان ممنونم از همدردي شما ، گفته هاي شما رو درك ميكنم و باور دارم ...البته من هنوز به اون حس نرسيدم كه دلتنگي هام برام شيرين بشه !! چون هنوز با دلتنگي هام كنار نيومدم !! چه خوبه كه براي شما همچين اتفاقي افتاده!!!
mke عزيز ، چندان متوجه حرفهات نشدم ، ولي اينكه ميگي شايد فكر كنم اون مرد زندگي نيست ... جواب اينه كه نه اينكه فكر كنم اون مرد زندگي نيست ، علت اينكه ميخوام ازش جدا بشم ، همونجور كه گفتم ، اينه كه ميخوام اون به كارهاش برسه و مزاحمش نشم چون اينجوري ما بايد از خيلي از آرزوهامون بگذريم و بايد كلي مشكلات رو تحمل كنيم تا شايد ( تازه اونم شايد ) به هم برسيم و در ضمن شايد اگه هر كدام از ما با كس ديگه ازدواج كنيم ،خوشبخت تر بشيم ....
farane جان ، آره درسته شايد از يه لحاظ ما شبيه هم باشيم ، ولي ...
دوستان ، براي آخرين بار باهاش صحبت كردم ، يعني خيلي اصرار كرد كه برم و حرفهاشو گوش بدم ،منم رفتم تا آخرين فرصت رو بهش بدم تا حرفهاشو بزنه ، با توجه به حرفهايي كه اون زد ، قرار شد كه ما رابطه مون رو به شدت كم كنيم ومعيار هاي هميدگه رو بسنجيم و ببينيم كه آيا واقعا ميتونيم كه از يك سري خواسته هامون به خاطر طرف مقابلمون بگذريم يا نه ؟؟؟!!! قرار شد رابطه مون رو كم كنيم تا وابستگيمون تا حدود زيادي از بين بره !!!و قرار شد تا حد امكان احساسات رو از بين ببريم ... تا حد اكثر تا سال آينده تكليفمون رو براي ازدواج و رضايتمندي خانواده ها و.... روشن كنيم.
تنها تا 1 سال ديگه همه چيز مشخص ميشه ... در انتهاي سال يا به صورت كامل از هم جدا ميشيم يا اينكه به هم ميرسيم ان شا الله
خيلي خوشحالم !!! از اين خوشحالم كه بلاخره عرفان به اون چيزي كه من ميخواستم رسيد ... به اين تفكر كه لزومي نداره كه هميشه رابطه اي بينمون وجود داشته باشه ...
از اواسط دوستيمون من ازش خواستم كه از هم جدا شيم و رابطمون رو قطع كنيم تا شرايط ازدواجش مهيا بشه ، و اون موقع اگه قسمت هم بوديم با هم ازدوج كنيم و اگر مهيا نشد كه هركسي بره پي سرنوشت خودش، ولي اون قبول نكرد!!!
الان خوشحالم كه اون اين حرف رو زد و اين رو از من خواست ... گفت كه نميخواد نه من و نه اون از نظر روحي و عاطفي ضربه بخوريم ... ازم خواست كه رابطه رو كم كنيم و با دوري هم كنار بيايم
بهم گفت نميتونم اين رو بپذيرم كه تو چندين سال به خاطر من صبر كني و همه ي شانس هاي خوبت رو براي ازدواج از دست بدي ولي آخر سر هم ما نصيب هم نشيم ، اونجوري بيشترين ضرر رو تو متحمل ميشي هم از لحاظ روحي و هم از لحاظ هاي ديگه !!! اگه همچين اتفاقي بيوفته من واقعا نميتونم خودم رو ببخشم ، تو تا همين الانشم خيلي از كارهاي من ضرر روحي كشيدي ديگه نميخوام باعث شم كه زندگي آينده ات رو از دست بدي و تورو متحمل ضرر روحي بزرگتري بكنم ...
بهم گفت اگه الان اگه سعي كنيم وابستگيمون رو كم كنيم خيلي بهتر از اينه كه چندين سال ديگه (اگه قسمت هم نباشيم ) از هم جدابشيم....
حتي اگه هيچ موقع به عرفان نرسم ... همين كه اون اينقدر به فكر من و به فكر روحيات من بود كه نخواست بيشتر از اين متحمل عذاب روحي بشم برام يك دنيا ارزش داره ، واسه اينكه ديگه به من نگفت كه نه باهام بمون و اصرار و خواهش نكرد و حرفهاي اميدوار كننده نزد كه من رو پيش خودش نگه داره .... خوشحالم كه خيلي منطقي جوانب كار رو سنجيد و به نظرم راه حل خوبي رو انتخاب كرده كه تا حد زيادي به نفع منه !!
بهم گفت كه من تورو تا به حال خيلي اذيت كردم و مديونتم ، ولي ديگه دوست ندارم كه تو آسيب بيبيني و واسه اين ميخوام توي اين يك ساله تمام تلاشم رو واسه رسيدن به تو انجام بدم ، اگه شد كه هيچ ولي اگر هم نشد ، حد اقلش اينه كه ما سعي كرديم توي اين يك سال رابطه رو به شدت كم كنيم و وابستگي رو از بين ببريم و جدايي برامون ( مخصوصا تو) خيلي ساده تر از اين ميشه كه به هم دل ببنديم و بعد از چندين سال پي ببريم كه قسمت هم نميشيم ... اون موقع هر دومون به مرز جنون ميرسيم !!!
رابطه ام رو با اون خيلي خيلي كم ميكنم ، احساساتم رو كنترل ميكنم و بنا رو بر جدايي ميذارم ... اگه خدا خواست و به هم رسيديم كه بهترين هديه ي دنيارو به من داده ولي اگر هم قسمت هم نبوديم و به هم نرسيديم ، با اين رويه اي كه من پيش گرفتم فكر نميكنم كه ضرر كنم
الان آرومم خيلي آروم
بچه ها دعا كنين كه هرچي به صلاحه همون بشه !!!
نظراتتون رو بگين دوستان
خوشحال ميشم كه بشنوم
و در ضمن اگه راه حلي واسه كاهش وابستگي دارين ، بگين ، قطعا كمكم ميكنه
باز هم از همه ي شما دوستان عزيزم ممنونم كه تنهام نميذارين
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
بسوزه پدر عشق و عاشقی! نه تبش تبه نه سردیش سردیه!!!
من اون تاپیک هایی رو که قبلا دادی و خوندم اصلا از عرفان(که من بهش گفتم مرتضی) خوشم نیومد! راستش الانم خوشم نمیاد ولی باید بگم واقعا تغییر کرده و الان میشه تا حدی روش حساب کرد(خیلی کم) اما میشه! امیدوارم همینطور ادامه بده!
یاعلی:72:
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
مرسي از نظرت mke
واي امروز چقدر دلم گرفته ، چقدر دلم براش تنگ شده ...
خالي يعني بي تو ، بي تو يعني خالي ، خالي يعني بي تو ، بي تو يعني خالي ............
خدايا خودت كمكم كن
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
کاش می شد این دلو کندو بجاش یه سنگ کوچلو گذاشت........ اما من اطمینان دارم اگه دلمون از سنگ هم بود با این دلتنگی ها و عذاب هایی که ما عاشقا می کشیم آب می شد........
به امید روزی که همه عاشقا به معشوقاشون برسن. الهی آمین
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام همدرد عزیز من
امروز دلم گرفته .......
دستایم لرزان است و وجودم خالی شده....
همدردم بیا با خودمان کنار بیاییم بیا ...
می گویند باید عاشق خدا بود ...برای عاشق خدا شدن باید ایمان کامل به او داشت... وبرای ایمان کامل به خدا داشتن باید کاملا به خدا اعتماد داشت...
پس عشق از اعتماد می اید
و ما بدون اعتماد پایمان را در وادی گذاشتیم که...
حالا دردمند از اشتباهی که خود کردیم از اعتمادی که نباید میشد از ...
از زمانی که گذشت... و دلی که شکست....
اما شاید این فرصتی باشد که خدا در اختیارت گذاشته که خود را پیدا کنی
شاید خدا میخواهد به تو بگوید رویای عزیزم من تو را با هدفی خلق کردم تو را برای مسئولیتی افریدم
من از خلقت تو هدفی داشتم ولی تو تمام زندگیت را در انسان دیگری خلاصه کردی...
تو خود را فراموش کردی ...
رویا جان از حرفهایم ناراحت نشو...
از فرصتت استفاده کن...
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب و كاترين جان ممنون از نظراتتون
ميدونين ،با رفتن عرفان حس ميكنم يك بعد (bod) از زندگيم كم شده ، يه جورايي انگار زندگيم شده دو بعدي ، بعد سومي كه به زندگيم حجم ميداد ، بعد ديگه اي كه زندگي مو تغير ميداد ، ديگه نيست
حس ميكنم زندگيم محدود شده !!!
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب جان بدون فقط كساني كه مثل من و شما و بقيه ي عاشقها اين حس رو تجربه كردن ، ميتونن حرفهاتون رو درك كنن،اگه عاشقي رو تجربه نكرده باشن،نميتونن متوجه بشن كه يك عاشق دل سوخته چي ميكشه!!!نميفهن تاپ تاپ كردن قلب توي سينه يعني چي ؟ نميدونن دلتنگي يعني چي ؟ .....
كاترين جان از حرفهات ناراحت نشدم عزيزم ، من هم سعي ميكنم كه اين وابستگي رو در خودم از بين ببرم ،ولي خودت هم تجربه كردي و ميدوني كه چقدر سخته !!! گاهي دوست داشتم كه با يك هيپنوتيزم يا با يك دارو ، كل جريان عشقو عاشقيمو فراموش كنم و برگردم به زندگي عادي خودم ، ولي باز هم وقتي ياد عرفان ميوفتم ، دلم نمياد كه همچين آرزويي كنم !!!
فقط ميخوام از وابستگي رها بشم ، نميخوام عشقم رو از دست بدم ،ميخوام وابستگيمو از دست بدم ....
اگه وابستگيم از بين بره ،ديگه از نبود عرفان زجر نميكشم ، بلكه فقط به اين ميرسم كه عرفان هر جا كه هست ،با هركسي كه هست سالم و سلامت باشه !!!
اين الان واسه من وابستگيه ،كه وقتي فكر ميكنم عرفان بعد از من با يكي ديگه عشقش رو تقسيم كنه ، اشك توي چشمام حلقه ميزنه و واقعا از اعماق وجودم ميسوزم و آه ميكشم،باور كن همين الانشم كه دارم اين حرف رو ميزنم گلوم تير ميكشه و خشك ميشه ،چون پشت اين حرف يه بغض خيلي بزرگ توي گلوم جمع ميشه كه حتي با بارون اشك هامم اين بغض خالي نميشه !!!
ولي اگه وابستگيم از بين بره و عشقم خالص بشه !! خالصانه ترين آرزوم ميشه آرزوي خوشبختي عرفان و آرزوي سلامتي اون در هر جا كه هست و با هركسي كه هست ، حتي اگه تا آخر عمرم نبينمش و ديگه صداشم نشنوم ....
خدايا خودت سميع و بصيري ، هرچي به صلاح بندته بذار همون بشه ولي نذار كه من اينقدر زجر بكشم ، كاري كن كه زودتر از اين وابستگي لعنتي راحت بشم .
آمين
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوست گلم رویا جان
میفهممت از همه لحاظ.چون موقعیتی مثل تو داشتم.
دوست من ما قبل از اینکه با کسی آشنا بشیم چی بودیم کی بودیم.خودمون بودیم.ما از هیچ لحاظی کم نداریم.
این لحظات خیلی سخته.درکت میکنم.ولی بسپار به خدا.
آفرین همون که خودت گفتی: (خدايا خودت سميع و بصيري ، هرچي به صلاح بندته بذار همون بشه )
دوست من ما خودمون خودمونو آزار میدیم ولی هر چی منطقی تر باشی راحتتر میتونی فکر کنی.وکمتر زجر بکشی.
خودتو مشغول کن.
منم مثل تو درسته خیلی ضربه روحی خوردم ولی در ازای اون خیلی محکم شدم و بازم خودمو دارم محکم تر میکنم.
تو هم میتونی.کافیه بخوای.درسته طول میکشه.ولی تو محکمی دوست خوبم،من میدونم.
سلامت وموفق باشی.
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
ممنون نيلوفر جان
آره اينكه ميگي محكم ميشيم رو راست ميگي !!! آدم هميشه با بلاهاي و مصيبت هايي كه به سرش مياد و تحمل اونها ، هم تجربه كسب ميكنه و هم روحش مقاوم تر ميشه !!!
من عشقم سر جاشه و هنوزم عرفان رو خيلي دوست دارم ولي با كم كردن رابطه كم كم داره وابستگيم به مرور كم ميشه !!! ولي عشقم سرجاشه !!
نميدونم اين راه درسته يا نه !!! ولي از يك دفعه جدا شدن خيلي بهتره و در ضمن در نهايتش شايد يه كم نور اميدي وجود داشته باشه....
يك دفعه قطع كامل وابستگي واسم كشنده است !!! ديوونه ميشم
ولي اينجوري كاملا دارم حس ميكنم كه وابستگيم داره كمتر ميشه ، ميخوام به مرور به اين وابستگي غلبه كنم
ممنونم از تو نيلوفر جان و همه ي دوستاي عزيزي كه به فكرم هستن
موفق باشين
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام رویا جون ..من هم در همین شرایط دارم سر می کنم...مخصوصا که فصل امتحاناتم هم هست...دارم دیوانه می شم...اگه بتونی ادی یاهو رو بدی با هم حرف بزنیم...شاید بتونیم نگرانی و ناراحتی هامونو تقصیم کنیم...آدی من در یاهو moslas_fari@yahoo.com