همه دوستان میگند باید خودتو پیدا کنی. این یعنی چی ؟ یعنی من می تونم خودمو پیدا کنم؟ چه جوری ؟
نمایش نسخه قابل چاپ
همه دوستان میگند باید خودتو پیدا کنی. این یعنی چی ؟ یعنی من می تونم خودمو پیدا کنم؟ چه جوری ؟
دوست عزيز :
هيچيك از اتفاقات آدمي درزندگي چه خوب چه بد هيچگاه فراموش نميشن حتي اگر سعي در فراموش كردن آنها داشته باشيم
بخصوص عشق اول :43:
. به نظر من خاطرات عشق اول هيچگاه از ذهن انسانها بيرون نميره مخصوصا اگر برخلاف ميلمون جدائي اتفاق افتاده باشه :54: ولي با شريط بهتري كه پس از آن برامون پيش مياد خاطرات در ذهنمون كمرنگ ميشه
ممكنه در سالهاي دور با كوچكتري اشاره اي دوباره ياد گذشته بيوفتيم ولي زياد اذيت نخواهيم شد
شما با شرايط بهتري كه براتون پيش آمده و علاقه شديد همسرتون به شما ، سعي كنيد خصوصيات مثبت ايشون رو تو ذهنتون پررنگ تر كنيد :43:
با توجه به اينكه بزرگترهاي فاميل اينده تون رو خوب پيش بيني ميكنن قطعا همينطور خواهد بود
همونطور كه دوستان ديگر هم اشاره كردن ازدواج مجدد شما با فاصله كمي صورت گرفته و اين مسئله كار شمار رو مشكل تر ميكنه و پشتكار بيشترتون را ميطلبد .
در ضمن يادمون باشه زندگي موفق زندگي هست كه با علاقه دو طرف شكل بگيره و ادامه پيدا كنه وقتي همسراول شما رغبتي به ادامه زندگي نداشته تلاش شما نتيجه اي نميتونست داشته باشه .
در هرصورت گذشته ها گذشته ، تلاش كنيد آينده موفق تري بسازيد :72:
موفق باشيد و سربلند
مراقب باش همسر جديدت را از دست ندهي. با اين كارها احتمال دارد كه او هم خسته شود. بالاخره كاسه صب آدمي لبريز مي شود. او هم براي خود ناراحتي هاي دارد و مانند همه خانمها داراي حساسيتهاي زنانه است. او شما را دوست دارد كه دارد شرايط شما را تحمل مي كند.
من هم تلاش مي كنم تا شوهرم را ناراحت نكنم اما احساس مي كنم نمي تواند تواقعات مرا برآورده كند و زندگي قبلي من اينقدر كامل و خوب بود كه ديگر نتوانم مثل آن را درست كنم. اما نااميد نيستم و دارم تلاش مي كنم. گاهي خسته و افسرده هستم. همه فكر مي كنند با همسرم مشكل دارم اما واقعيت اينست كه او مشكلي ندارد فكر مي كنم اين من هستم كه مشكل دارم.
تاپيك من را مي توانيد بخوانيد.شرايطي مشابه شرايط شما دارم و اعتراف مي كنم با همه تلاشهايي كه مي كنم هنوز صد در صد موفق نيستم. اما نا اميد نيستم و سعي مي كنم براي همسرم بهترين باشم.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1346&page=last
خانم دانه عزيز من اصلا متوجه حرفاتون نميشم
يه جا از عشقي صحبت كردين كه ازدواج كرده و زن و بچه داره و حالا شما عاشق اون هستين
حالا اينجا هم نوشتيد:
من هم تلاش مي كنم تا شوهرم را ناراحت نكنم اما احساس مي كنم نمي تواند تواقعات مرا برآورده كند و زندگي قبلي من اينقدر كامل و خوب بود كه ديگر نتوانم مثل آن را درست كنم. اما نااميد نيستم و دارم تلاش مي كنم. گاهي خسته و افسرده هستم. همه فكر مي كنند با همسرم مشكل دارم اما واقعيت اينست كه او مشكلي ندارد فكر مي كنم اين من هستم كه مشكل دارم.
سلام
دوست عزیز به نظر من برای فراموش کردن عشق گذشته ات دقیقا به این آدرس برو
به نظرم خیلی میتونه کمکت کنه و راهکارهای خوبی ارائه داده
اینم لینکش : http://thewitch150.blogfa.com/cat-83.aspx
البته هایده جان این سایت رو معرفی کردن ولی به نظر من این قسمتش بیشتر از جاهای دیگه به دردتون میخوره ، مخصوصا وقتی وقت ندارین که کلیه ی موضوع هاشو مطالعه کنین
موفق باشین
پس عشق ( عشخ ) هم مثل شلوار اول و دوم و سوم داره ؟!؟!؟! البته من اولین شلوارم یادم نیست !نقل قول:
دوست عزيز :
هيچيك از اتفاقات آدمي درزندگي چه خوب چه بد هيچگاه فراموش نميشن حتي اگر سعي در فراموش كردن آنها داشته باشيم
بخصوص عشق اول
اگر آدم عشق اولش را فراموش نمیکنه بهتره عشق اولش عشق آخرش هم باشه >>> یعنی ازدواج :16::72::43::43::16:
aseespiro جان . اینو فراموش نکن اون زن قبلی هر چی بوده خواهان شما نبوده . کسی که حاضر شده با شما زندگی کنه و همسر شما باشه همسر فعلی شما هست . بنظر من این میتونه مهمترین دلیل برای علاقه شما به همسر فعلیتون باشه .
موفق باشید .
از همه دوستان ممنونم. بازهم به راهنمایی های شما نياز دارم. واقعا از وقتی با شما عزیزانم در ارتباط هستم وضعیت روحیم خیلی بهتر شده .
امیدوارم این بهتر شدن روحیه تو روابطتون با همسرتون تاثیر بزاره
موفق باشین
به نظر من بهتره شما یه مدت زیر نظر مشاور باشید البته همراه با همسرتون، این مشکل باید با همکاری هر دوی شما حل بشه، مشاور با فهمیدن احساس و وضعیت شما، به همسرتون کمک می کنه که چه برخوردی با شما داشته باشه تا زودتر از این حالت در بیاین، و از طرفی هم وقتی یک تصمیم واقعی برای عبور از این احساس بگیرین، محکم تر وبا شور و شوق بیشتری به سمت زندگی جدیدتون کشیده میشید، ازتون خواهش می کنم تا قبل از اینکه مشکلتون حل نشده ازدواج نکنید، اجازه بدید وقتی با همسرتون ازدواج می کنید زمانی باشه که تمام قلبتون متعلق به ایشون باشه.
:72:
سلام دوست گرامي ....با افكاري كه ميايند نجنگ بلكه بذار بيان و برن مثل رود جاري باشن اما سعي كن تو افكار غرق نشي ...با هر چي بجنگي بيشتر بهش ميچسبي پس با زور از خودت نخواه افكارو از خودت دور كني ....اولا براي اينكه بهش فكر نكني خودتو مشغول نگه دار ....و شايد اگر يه مدت ورزشي رو شروع كني بهتر بتوني با مسئله كنار بيايي .....انچه مسلمه زمان خيلي بهت كمك ميكنه ....گذشت زمان مرهم سخت ترين درد ها و مشكلاته ....به خودت زمان بده ...و اصلا اصراري و عجله ي نداشته باش ...ميبيني خود بخود روز به روز خاطات گذشته كمرنگتر و كمرنگتر ميشن....... و قدر داشته هاتو بدون ....خوشبختي مفهومي نسبي داره ...خوشبختي ميتونه توان نوشيدن يك ليوان ابه زماني كه بيماري سرطان تمام وجود ادمو ميگيره و توان حتي نوشيدن يك قطره اب رو نداريم .....اين چيزيه كه من تجربه كردم ....زماني كه خواهرم مريض بود ...و ما قطره قطره ابو تو حلقش ميريختيم .... و من حالا كه او نيست هر وقت يك ليوان اب ميخورم ميگه خدايا شكرت كه ميتونم اين ليوان ابو به راحتي بنوشم .....خوشبختي ...ديدن طلوع دوباره ي خورشيده ......... شنيدن ترنم ...پرندگان در يك صبح سرد زمستاني وقتي همه جا پوشيده از برفه و خوشبختي همين الانه .....فقط كافيه به نگاهت به زندگي نگاهي ديگر بياندازي ........................