-
RE: باهام حرف بزنید...
بانوی گرامی شما منظور مرا از بی تفاوت بودند در برابر این رفتار ناپسند شوهرتان نگرفتید.بنده هم به سی و چند سال ذسن و انبوه تجربیات از دیدن زندگی مشترک دیگران،چون خودم مجردم،این را می فهمم که حرف کسی که زیر یک سقف با او هستیم را به هر حال می شنویم،آما بنده به شما گفتم:
نباید به حرفهای دیگران و از جمله همسرتان درباره هویت و شخصیت و وجودتان توجه کرده و نظری را که نسبت به خود دارید بر پایه آن بسازید.همچنین بنده در هیچ کجای کلامم سخن از تحقیر همسرتان به میان نیاوردم.گفتم،در برابر او وحرفهایش که بهد دلیل ناراحتی درونی اوست بی تفاوت باشید،همین.
اگر بتوانید با تمرین این کار را در همه زندگی بکنید شیرینی و موفقیت درونی به شما روی خواهد آورد وگرنه مدام خودتان را به دلیل توهین،تمسخر و نظرات دیگران آزار خواهید داد.
شاید بگویید که خود بنده در هیم سایت با خیلی ها به دلیل توهین،تمسخر و نظرات آنها درباره خودم در افتادم و پاسخشان را دادم،این از ناراحتی من نبود بلکه برای این بوده است که جلوی سفسطه ایشان را گرفته و پاسخ منطقی و راه منطقی را به آنها بنمایانم.اگر ناراحت شدید مانند بنده لحظه ای باشد و همانجا پاسخ طرف را بدهید،در همه زندگانی و البته خیلی جاها نیز اگر بدایند که کجاست،سکوت بهترین است.البته همه اینها تجربه و موقعیت شناسی می خواهد.
به هر حال پیشنهاد بنده این است که یک بار که اوضاع تا همین چند روز آینده خوب است به شوهر خود بگویید که باهم و جداگانه بروید پیش یک روانکاو و مشاور مجرب خانواده و مشکل خودتان را حل نمایید.یا همین حرفهایتان را که درباره پیشرفت و کار کردنات و زیبایی تان و یا برتر بودنتان در نظر اجتماع است را به مشاور مجرب و نه در پیتی ها که همه جا هستند را بیان نموده و هسرتان نیر حرف دلش را تا ببینید که چکاری باید برای بهبود زندگی تان بکنید.
اگر به نظر دوستانی که کوتاه آمدن یک طرفه تان را می گویند رفتار کنید،با توجه به اینکه نمی توانید از موقعیت اجتماعی و شخصی خود در کار و تحصیل چشم پوشی نمایید باز دوباره طاقت شما طاق شده و مشاجرات بالا می گیرند.باید یک بازنگری جدی و کلی هم شما و هم شوهرتان درباره خودتان و زندگیتان داشته باشید،هر چه زودتر بهتر.
-
RE: باهام حرف بزنید...
گفتید؛ مشاور مجرب!
من در ÷یدا کردن یک مشاور مجرب و حاذق واقعا درمانده ام.تا بحال ÷یش دو مشاور رفته ام، ولی به خدا قسم حیف نام مشاور که روی خود گذارده بودند.
اگر شما یا دوستان دیگر مشاوری با تجربه می شناسید، لطفا به بنده هم معرفی نمایید. یک عمر دعایتان کردم.
(راستی گردآفرید گفتی مجردی، خوش به حالت!!!!!!
کاش من هم مثل شما توانمند بودم و قدرت مبارزه با اجتماع را داشتم و مجرد می ماندم!)
-
RE: باهام حرف بزنید...
من چون تا اکنون دنبالش نبوده ام نی توانم راهنمایی تان نمایم،اما اگر در تهران یا قم هستید از جناب مدیر تالار آدرس آنها را بگیرید.در ضمن اگر روانکاو نیز باشد بهتر است،زیرا ریشه ای به مشکلات آدم رسیدگی می کند.
خانم ارجمند همه ماها مشکلاتی برای خودمان داریم و به خدا خود من در ته دلم چون تا حالا دوست دختری نداشته و خواهر هم ندارم،دلم غنج می زند که همسری و غمخواری داشته باشم از جنس مخالفم.از شما م خواهم به سفارش هایم عمل کنید و زندگی خود را به خاطر بددهنی یا شاید حسادت همسرتان بهم نزنید و همه سوءتفاهم ها و مشکلاتتان را با او شفاف بیان کنید و ببینید که حرف دلش و دل خودتان چیست و بفهمید که ته دلش چه می خواهد و شما هم خواسته هایتان را بگویید و مشاوره را فراموش ننمایید.
-
RE: باهام حرف بزنید...
بچه ها من از چهارشنبه به بهانه بیماری ام رفتم منزل پدرم استراحت کنم، دیشب زنگ زدم خانه خودمان ببینم همسرم آنجاست یا نه، حدود یکساعت حرف زد (حالا خودش اصلا زنگ هم نزده بود که حالم را بپرسد و از این بابت کلی پیش پدر و مادرم سرافکنده ام کرد!!!)، تمام مدت حرفش، با اینکه حتی حرصم می گرفت هیچی نگفتم و فقط گوش کردم.
آخر سر هم می دانید چه گفت: "گفت که من از خودت و پدر و مادرت شاکی هستم، تو پرونده روانی داشتی و از من پنهان کردید."
می دانید، موضوع چیست چند سال پیش من افسردگی داشتم (البته زمانی که همسرم به خواستگاریم آمد، من هیچ مشکلی نداشتم و دارویی هم مصرف نمی کردم) و در آن حال چیزهایی نوشته بودم که من نادان تمام آن نوشته ها را چسب زده و نگه داشته بودم و همسرم بدون اجازه من سراغ آنها رفته و خوانده بودشان! من هم برای اینکه اطمینان کند که آن نوشته ها در حالت بیماری بوده و هیچکدام حقیقت نداشته، نزد پزشکم بردمش تا گواهی دهد. پزشکم هم گفت که هیچ لزومی نداشته که از بیماری اش بگوید چون در یک زمانی مشکل داشته و الان کاملا بهبود یافته، درست مثل سرماخوردگی.
حالا شوهر من این موضوع را کرده پیراهن عثمان، دلش می خواهد از من باج بگیرد، هر نوع زوری به من بگوید و من هم دم نزنم، چون اگر اعتراضی کنم و یا هر نوع بیماری دیگری بگیرم، فقط به خاطر اینست که پرونده روانی داشتم...
تو رو خدا بگویید، من باید چه کار کنم؟ شما جای من بودبد، چه کار می کردید؟
-
RE: باهام حرف بزنید...
اینطور که پیداست همسرت از تو بسیار دلخور میباشد و تمامی رفتارهایش هم حاکی از این موضوع است. نه بابت بیماری قبلیت ، کلا از تو رنجیده است ولی واضح بیان نمی کند و به طور غیرمستقیم اینکار را میکند و دنبال بهانه است که بابت دلخوریش عذابت بدهد. این یک برداشت است . برداشت دیگرم این است که احتمالا علاقه همسرت نسبت به تو کاهش یافته است و دچار سرخوردگی گشته است.
-
RE: باهام حرف بزنید...
چه خبر از همسرت؟ برگشتی خونه؟ همسرت باهات تماس گرفت؟
یه سئوال دیگه در دوران عقد همسرت ابراز علاقه میکرد یا نه ؟ تا به حال شده که احساس کنی واقعا دوست داره؟
-
RE: باهام حرف بزنید...
سلام آزاده جان
اگر بدونی چقدر خوشحالم کردی، وقتی دیدم ازم سراغ گرفتی. واقعا مستهسل هستم. خیلی احتیاج دارم با کسی درد دل کنم.
من در دوران عقد هم خیلی مشکل داشتم و یکبار که اختلافمان به نهایت رسیده بود، سرانجام با مداخله خانواده معرفمان، موضوع فیصله پیدا کرد.
------------------------------------
منزل برگشتم، چون به قهر نرفته بودم و گفته بودم چون نیاز به مراقبت دارم، آنجا می روم. اما ...
دعوا و بی احترامی پشت سرهم. دیشب تولد مادرم بود، خانواده من جز احترام در حق شوهرم انجام نداده اند، اما او با کمال وقاحت نیامد. امروز صبح هم به شدت دعوایمان شد، در خانه را باز کرد و کلی بهم ناسزا کرد. (آنقدر احساس پوچی و بی ارزشی می کنم که دلم می خواهد بمیرم)
نمی دانم چکار کنم. کار به جایی رسیده که سر مهریه و وکیل و طلاق و .. دعوا می کنیم. اینبار کاملا به رگ بی عاری زده است.
من چنین مردی را نمی خواهم، اما ظاهرا رهایی از این مردابی که گرفتارش شدم، جز با بی آبرویی و خواری امکانپذیر نیست.
چه کار کنم که بیشتر از این حرمتهایمان شکسته نشود؟!
-
RE: باهام حرف بزنید...
سلام mohat جان،مطالبت رو با دقت خوندم و بايد بگم كه اصولا آدمى نيستم كه خيلى اهلِ نظر دادن باشم كه تو زندگيم شايد يكى از مشكلاتم هم همين باشه،ولى بعد از خواندنِ سرگذشت شما تا اينجا،قبل از اينكه نظر نهايى رو بدم كه خواهر گُلم آخه چرا عمره با ارزشتو در كنار اين آدمِ بى منطق هدر ميدى،اين يه راه رو كه ميگم هم امتحان كن ببينيم نتيجه چى ميشه:
در اولين فرصت يه آرايشگاه خوب برو و موهاتو يه رنگ blond ناتورال(طبيعى)كن كه به صورتت هم بياد،و بعدش با توجه به اخلاقِ همسرت كه در زمينه ى دلبري زنانگي چه روشهايي رو بيشتر مى پسند به قول خودش لبريز از محبت اش كن،باور كن هم براى روحيه ي خودت خوبه و هم اينكه بعضى مواقع اين آقايون به قدرى در مقابله يه سرى تحولات كوچيك عوض ميشن كه بقيه زندگيت ديگه راه دستت مياد،قبلش فقط خواهشاً ديگه نه به ناسزاهاش، و نه به بى احترامى هايى كه كرده كليد كن و به چشم كسى ببينش كه ميخواى شيفته اش كنى ،نميدونم چه جورى بگم،ولى باور كن بعضى از اين راهكارهاي كوچيك و ساده بعضى اوقات معجزه ميكنه!به امتحانش مي ارزه،اين هم كه گفته بود سرشار ازمحبتش كني سرلوحه ي حتى قدم زدنت در مقابلش كن ببين چى ميشه،منتظرِ خبرهاى خوش ازت هستم،واسه زندگى يه شما كه همسرت گرفتارِ هيچ فرقه اى نيست به شكر خدا،اين روشها،واقعا ارزشِ اجرا داره،راستى در مورد رنگ بور ،ببين تا چه حد روشن دوست داره،اگر خيلى هم روشن دوست داره،اصلا فكر نكن بهت اين رنگ مياد يا نه،ولى انجامش بده به خاطره شوهرت،بذار از راه چشم به قلبش برى،مطمئن باش اگر اينجورى ارضا بشه،روزى ميرسه كه عاشق همون mohat ِ واقعى ميشه!
موفق باشى.
-
RE: باهام حرف بزنید...
سلام
من با همه نظرات موافقم غیر از نظر خانم ماندگار ولی یه مسئله اینجا اینه که افرادیکه اینجا نظراتشون رو می نویسن واقعا" مشکل دارن وبرای حل مشکل به اینجا مراجعه می کنن حتی افرادی مثل من که گاهی چیزی رو می نویسم وبیشتر خواننده مطالب هستم تا شاید یه چیزی یاد بگیرم ویا مرهمی روی ناراحتیهام باشه ولی نکته اینجاست که مدتی هست مدیرهمدردی یا سایر افرادیکه واقعا" تخصص دراین موضوع دارن ودر این رشته تجربه مشاوره کلینیکی و حل مشکلات زوجین را دارند، نظری نمی دهند واین کم کم داره به اعتبار این سایت لطمه میزنه مثلا" درمورد این تاپیک بعضیها نوشتند طلاق بگیر یا اینجوراستنباط میشد که منظورشون اینه که البته نظر منم اینه وعده ای مثل خانم ماندگار نظر عکس اینو دارن ومطمئنم که ما همگی افرادبیسوادی نیستیم ولی آیا واقعا" نظرات ما با نظر یک مشاور خانواده یکی هست ؟ قبلا" این سایت علاوه بر اینکه محلی بود برای دردودل محلی برای حل مشکلات هم بود ولی الان فقط یه سری اظهار نظرهای شخصی(که البته هرکسی حق اظهار نظر داره) ولی آیا گرهی ازمشکلات افراد بازمیکنه؟
-
RE: باهام حرف بزنید...
عزیزم شغل همسر شما چیه؟ چرا با این سن و سال هنوز ثبات شخصیت نداره؟ همسر شما خانه و ماشین داره یا خانه و ماشین برای شماست؟ به نظر من همسر خیلی بیرحمی دارین. چرا به شما توهین میکنه برام جای سئواله. آیا دست بزن هم داره یا فقط ناسزا میگه؟