انسانِ بنده خدا چه حیوان خنگیه. یکیش سرما می خوره، خجالت نمی کشه بیاد شرکت و بقیه رو مریض کنه، یکیش خجالت می کشه بهش بگه برو خونه که مبادا ناراحتش کنه. توی قیامت اولی کمتر از دومی شرمنده ی خالقش می شه.
برای نفر بعد: نازنین، فلاسک، آسمان، ساده، پرتو
نمایش نسخه قابل چاپ
انسانِ بنده خدا چه حیوان خنگیه. یکیش سرما می خوره، خجالت نمی کشه بیاد شرکت و بقیه رو مریض کنه، یکیش خجالت می کشه بهش بگه برو خونه که مبادا ناراحتش کنه. توی قیامت اولی کمتر از دومی شرمنده ی خالقش می شه.
برای نفر بعد: نازنین، فلاسک، آسمان، ساده، پرتو
همراه مادر و خواهرم نازنین ، تصمیم گرفتیم بریم روستا پیش بی بی ،،،اونجا آسمون یه جوریه ،،، انگار ستاره ها و اجرام آسمانی نزدیکته ،،،
رسیدیم و شب شد - بی بی خیلی پیر شده بود ولی هنوز اون طراوت چهره معصومش نمایان بود ،،،بعد شام با فلاسک چای و کوله باری سبک و ساده تصمیم گرفتم بزنم تو دل شب و آسمان شب روستا را تماشا کنم ،،،
پرتو و درخشش نوری را دیدم ، نمی دونم از کجا آمده بود و کجا می رفت ،،،یادمه بی بی می گفت وقتی پرتو نوری را دیدی چشم هاتو ببند و یه آرزو کن .
کبوتر- رودخانه - باغبان - gholam1234 - Mvaz
در یکی از روزهای بهاری سه تا از رفقای صمیمی به نام آقای باغبان ، جناب ام واز و آقا غلام تصمیم گرفتند به زیارت امام رضا (ع) بروند . در بین راه رودخانه ای را دیدند که منظره ی زیبایی داشت و آنجا اتراق کردند و کمی استراحت کردند و بعد به سمت مشهد حرکت کردند و به زیارت امام رضا (ع) رفتند . حیاط حرم پر از کبوتر های زیبا بود که توجه این سه رفیق را به خود جلب کرده بود.
اینترنت ، روستا ، شادی ، مهمان ، باران
اینترنت روستا قطع بود، بنابراین شادی و مهمانش رفتن زیر باران قدم زدن.
سایه بان، نیتروژن، رمز، دکه، پاشنه
زیر سایه بانِ دکه ایستاد و سیگارشو با پاشنه کفشش خاموش کرد، رمز بمب نیتروژن رو فراموش کرده بود.
سبز، واکسن، دریچه، قهوه، قسط
ابتدا قهوه ام را خوردم و سپس قسطامو پرداخت کردم و بعد از آن رفتم دوز سوم واکسنم را بزنم ، خانم پرستار از داخل دریچه سبز رنگ واکسن رو بیرون آورد و به من تزریق کرد
پولدار ، مهربان ، مترسک ، شبکه پویا ، کباب کوبیده
زمانیکه بچه بودم تا بزرگسالی اینقدر کار کردم تا پولدار بشم ولی الآن که سنی از من گذشته کارم اینه که هر روز از رستوران کباب کوبیده بگیرم و مثل بچه ها از برنامه های شبکه پویا لذت ببرم بخصوص مجموعه مترسک مهربان ... هیچ وقت از دستش نمیدم :72:
خشم..... انیمیشن.....دریا......طالع بینی.... سکوت
در سکوت به انیمیشن خشم دریا نگاه می کرد، اما چیزی نمی دید، کتاب طالع بینی هنوز توی دستش بود.
شکلات، آهن، سکه، بیمارستان، کش
کودکی با چشمان اشک آلود پشت در بیمارستان در انتظار مادرش بود، رهگذری به خیال اینکه کودک فقیر است سکه ای به او داد، کودک با سکه شکولات خرید و همچنان پشت در آهنی بیمارستان منتظر مادرش بود که متوجه شد کش شلوارش شل شده :58:
حضرت فاطمه ع، کودک، قبر، آسمان، باران
به نام خدا
السلام علیک یا حضرت فاطمه سلام الله علیه
همیشه نوشته هایت را این جور شروع می کردی دخترم ،،،
کودک من کجایی ،،،، الان روز دوم هست و من عاشقانه کنار قبر کوچکت هستم ،،،بیا با من مدارا کن ، دوباره در می زنم در را وا کن ،،،،در این آسمان و تو این باران دوباره با چشمات زندگیم را احیاء کن .
---------------
آدم برفی - مسابقه - مادربزرگ - چای - کرسی