فكر كنم شما زيادي بي غم هستي افسون خانوم داري واسه خودت مشكل درست ميكني.ببخشيدا عزيزم خوشي زده زير دلت.
نمایش نسخه قابل چاپ
فكر كنم شما زيادي بي غم هستي افسون خانوم داري واسه خودت مشكل درست ميكني.ببخشيدا عزيزم خوشي زده زير دلت.
وای وای وای واقعا فاجعه هست.شما فوق لیسانس هستید عضو هیات علمی هستید و طرز فکرتون مثل یک آدمی هست که نه دانشگاه رفته و نه درک بالایی داره. خانم عزیز من همیشه فکر می کردم هر که پربارتر است افتاده تر است. ولی متاسفانه این روزها آدمها برای پز و پول و قیافه درس می خونن.یعنی شمایی که شوهر به این خوبی دارین می خواین به خاطر مادیات ودو تا مدرک تحصیلی که از شما کمتر داره ازش جدا بشین.شما مشکلتون اینه که دوسش ندارین اینا همش بهانس.برای شما چنین طرز تفکری جالب نیست.
خیلی ناشکر هستی. مراقب این ناشکریها باشه که غیرقابل جبران خواهد بود.
حرف اول رو آخر زد اين خانم محترم ايشون نمي خواستن مسئوليت ازدواج رو براي مدتي طولاني بر عهده بگيرن و ازدواج برايشان راهي بود براي راحت رسيدن به آزادي هايي كه حالا يا وجود دارند و يا خيالي بيش نيستن .
اومدن ايشون در اين تاپيك اصلا براي من مشخص نيست آيا به دنبال راه حلي هستي كه به شما بگن چطور راحتتر از همسرت جدا شو ؟ تا اونجاييكه من بچه هاي سايت رو مي شناسم هر كدوم داريم به آب و آتيش مي زنيم زندگي زناشويي مون پربارتر بشه پس انتظار نداشته باش اصلا چنين تجربه اي داشته باشيم .
دوستان گل همسر ايشون هيچ مشكل حادي نداره و حتي خود اين خانم مشكل خاصي نداره فقط نگاهش به ازدواج با ما متفاوته پس چرا هي نظرات رنگارنگ مي ديم . خانم افسون اگر تصميم خودت رو گرفتي بهتره تا زندگي اون آقا بيش از اين وابسته نشده كار رو تمام كني
اما انگ بي عرضگي و ... به همسرت نچسبون چه جالب من ياد سريال مرگ تدريجي يه رويا افتادم البته همون قسمت هاي اول . بعد از اون ديگه فرصتي پيش نيومد سريال رو دنبال كنم .
:305:آره عزیزم خوشی زیادی بیش از حد . برو دختر جون یه سرک تو زندگی بقیه مردم بکش ببین درد اونا چیه اونوقت به این فکرهای لوس و بچه گانت می خندی . عزیزم خودت انتخابش کردی و بهش بله گفتی نمی تونی بزنی زیره همه چی . مگه زندگی مردم تو دست شما بازیچه هستش . مگه شوهر ادم رخت و لباس و کفش که هر وقت دلت رو زد بری بازار یکی دیگه بخری . برو دختر جون نگاه تو به زندگی عوض کن .
شما خانم شادزی پست آخر منو که در مورد انگیزه ازدواجم بود رو خوندی یا نه ؟ من گفتم نیت ازدواجم طلاق بود ولی چون مرد این بیرحمی نیستم باید خودم رو برای باقی عمر توجیه کنم.
این کاری که شما کردید خیانت هست .نقل قول:
نوشته اصلی توسط afsoon520
من این موضوع را تحت عنوان خیانت بزرگ یا خیانت بدون دلیل بررسی کردم :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4655
این کار خیلی زشت و کثیفه . شما یک فرد بیگناه را قربانی هوس خودتون کردید . اگر شما نبودید شاید اون مرد الان یک همسری داشت که اونو واقعا دوست داشت . واقعا باعث تاسف هست . از خدا بترسید . همچین گناه بزرگی دنیا و آخرت شما را تباه میکنه .
افسون نوشته :
ب. وقتی برادرم ازدواج کرد این فکر به سرم زد که برای جدا شدن از خانواده تنها راه ممکن ازدواج و بعد طلاق هست . من از روز اول به نیت یک عمر زندگی با همسرم ازدواج نکردم و به صورت موقت ازدواج کردم . خانواده من با دیدن موقعیت این آدم خیلی مخالف بود اما من به دروغ با آرمانهای خیالی توجیه کردمشون. برنامه من این بود چند ماهی زندگی کنم ، بعد طلاق بگیرم برای خودم خونه ای بگیرم و تنها زندگی کنم .
:104: آفرين به شما خانوم با كمالات ؛ واقعا آفرين داره اين كاراتون !!! هميشه دلم مي خواست آخرين حد از تحصيلات رو داشته باشم ، چرا كه تصور ميكردم ديدم نسبت به زندگيم ،آينده ام ، اطرافيانم بهتر و بهتر ميشه !! تصور ميكردم هر چي بيشتر درس بخونم ، بيشتر موفق ترم . ميتونم در كنار خونواده ام به هرآنچه مي خوام برسم
اما امروز به تصوراتم مي خندم ، كه بهتره به همين مدركه بسنده كنم ، چرا كه مبادا روزي از راه برسه كه با داشتن مدرك فوق ليسانس يا دكترام و حقوقي معادل 2تا 5/2 ميليون در ماه و زيبايي منحصر بفردم ، غرور تمام وجودمو بگيره و بخوام به همه چيز پشت پا بزنم و اون همسر دلسوز و مهربونم و اوني كه در ماه خودشو به آبو آتيشم بزنه نتونه بيشتر از 600-500 در ماه درامد داشته باشه رو كنار بزنم و بخوام اونو به خواسته هام بفروشم و ازش جدا بشم .
[/php]كه آنگاه هرگز خودم رو نخوام بخشيد :223:
اگه قراره ادم با دو تا مدرك تخصيلي اينقدر سجايايه اخلاقي و انسانيش افت كنه كه واسه بدست اوردن ازادي كاذب احساسات يك انسان رو لگدمال كنه من اميدوارم هميشه بيسواد بمونم ولي شرافتم رو حفظ كنم.خانوم كوچولو اون ازادي كه شما دنبالشي تو مرام ما ايرانيا نيست ادرس رو اشتباه اومدين اينجا لاس وگاس نيست عزيز.
من فقط برای اطلاع موضوع مدرک رو گفتم . مدرک هیچ ربطی به هوش و استعداد نداره. آدمهایی رو میشناسم که دیپلم هم ندارند اما باهوش هستن و باهاشون راحتی که حرفاتو میفهمن اما دیدم دکترایی رو که هیچ حرفی برای گفتن ندارن. اندیشه عمیق و متفکر هیچ ربطی به مدرک نداره. همسر من از نظر اخلاقی خیلی خوبه ولی متاسفانه فکر و اندیشه خاصی نداره یعنی مثل خیلی از آدمهای دروبر صاحب فکر و صاحب نظر نیست. من خوره کتاب هستم اما اون غیر از کتابهای درسیش چیزی نخونده. من یک دوست نویسنده دارم که دیپلمه هست اما با اون بیشتر از هرکسی احساس نزدیکی روحی و فکری میکنم. من با محبتهای همسرم شاد میشم اما در عمق وجودم بی قراری خاصی دارم. من این موضوع را نه با خانواده ام میتونم در میون بزارم نا با دوستام . به همین دلیل اومدم اینجا تا توی دلم نمونه. اینجا هم که غیر از سرزنش و توهین به مغرور بودن و جوگیر شدن چیزی نشنیدم.
نه در غربت دلی شاد و نه رویی در وطن دارم