-
دام سی ام :
اطمینان خاطر زورکی
● دوستم داری؟
● به من بگو که بهجز من کسی دیگر را نمیبینی.
● بهنظرت من آدم شکستخوردهای هستم؟
● از نظر تو، من جذابم؟
● بهنظرت من باهوشم؟
در حالی که شنیدن حرفهای مثبت از همسرتان خوشایند است، وقتی بخواهید به زور احساساتش را از او بیرون بکشید، خوشایند نیست. بهعلاوه، آنچه تحت فشار گفته شود ارزش چندانی ندارد.
به یقین ایرادی ندارد که بپرسید: «امشب خوب بهنظر میرسم؟» همچنین منطقی است که گاهی به همسرتان بگویید: «خیلی برایم خوشایند است که به من بگویی ظاهرم فوقالعاده شده.» اما درخواست مکرر برای دستیابی به اطمینان خاطر موجب صمیمیت بیشتر نمیشود، بلکه اینگونه خواستهها تأثیر عکس دارد.
این موضوع در سراسر ارتباط با همسرتان جریان دارد:
وقتی احساس ناکامی، نیازمندی یا دلسردی کنید، رفتارهایتان اغلب در قیاس با آنچه میخواهید نتیجهی عکس خواهد داشت.
دام سی و یکم :
تعهدهای اجباری
در بیشتر موارد، تعهد دادن نشانهی پختگی و عدم تعهد نشانهی ناپختگی در نظر گرفته میشود. برخی تعهدها معنای اخلاقی و قانونی دارند؛ اما بیشتر تعهدها اینگونه نیستند. بیشتر تعهدها تحت فشار گرفته میشوند و برخی تعهدها تنها در قراردادهای رسمی شکل میگیرند.
احساسات اشخاص و شرایط تغییر میکنند. در حالی که علاوه بر برنامه ریزی برای آینده باید تفاهم و توافق های اولیه به طور مستمر بین زن و مرد وجود داشته باشد، فشار به طرف مقابل که به شما تعهد بدهد اغلب فضایی اجباری خلق میکند و به آزردگی منجر میشود.
مهمتر این که اگر برای آنچه می خواهید تعهدی وجود نداشته باشد، عملی شدن آن مبهم یا نامشخص خواهد بود. اگر از همسرتان بخواهید موافقت کند ظرفها را بشوید یا سطل زباله را بیرون ببرد، درخواستی خاص و عملی است.
اما «از تو میخواهم به من قول بدهی که هرگز دوباره سیگار نکشی» یا «به من بگو که هرگز مرا ترک نمیکنی» میتواند موجب مشکلات جدی شود. چنین قولهایی اغلب واقعگرایانه و بهاندازهی کافی مشخص نیستند و ضمانت اجرایی ندارند.
خلاصه اینکه، اگر به همسرتان فشار بیاورید کاری را انجام دهد که نمی خواهد یا تمایل ندارد یا در انجام آن با مشکلات زیادی رو به رو میشود، به ویژه اگر موجب تعهد بلند مدت شود، ممکن است در زمان حال رضایت و اطمینان پیدا کنید؛ اما شرایطی برای آزردگی و شکستن تعهدها در آینده به وجود میآورید.
-
دام سی و دوم :
توصیههای ناخواسته
وقتی به همسر خود بگویید چه چیزی درست یا غلط است، چه کاری باید انجام دهد یا چه چیزی برای او خوب است، به ویژه اگر به حریم خصوصی او تجاوز کرده باشید بی آن که از شما خواسته باشد، میتواند بهشدت ناراحت کننده باشد.
لئو از الین توقع دارد غذا درست کند و الین هم مخالفتی ندارد؛ اما لئو نمیتواند به الین توصیه نکند که نمک بیشتری در غذا بریزد یا کمتر کره مصرف کند، و به او یادآوری میکند که اگر به گوشت بیشتر حرارت بدهد خواهد سوخت.
یک روز وقتی الین خورش را در سطل زباله ریخت و به حالت عصبانیت خانه را ترک کرد، لئو شوکه شد.
پنی به موضوع سلامتی وسواس دارد و اَل را با توصیه هایش در این باره که باید ورزش کند، تغذیهی مناسب داشته باشد و بهطور مرتب تحت معاینات پزشکی قرار بگیرد، کلافه میکند. او همچنین توصیه هایی در مورد سمی بودن هر آنچه ال میخورد، مینوشد و استنشاق میکند، مطرح میکند. او درک نمیکند چرا هرچه بیشتر توصیه
میکند ال کمتر گوش میدهد.
مارتا کمک رانندهای حرفهای است. وقتی تاد در حال رانندگی است، او بیشتر علایم جادهای را برای تاد میخواند، گزارشهای مربوط به عابران پیاده، موتورسیکلتها، دوچرخهها و همچنین شرایط آب و هوایی را به اطلاع او میرساند و به او یادآوری میکند چه زمانی آرام حرکت کند، عبور کند یا دور بزند. بعد از شش سال ازدواج، آیا تعجبآور است که تاد نخواهد وقتی با هم بیرون میروند، رانندگی کند؟
اگر احساس میکنید توصیهی خوبی برای همسرتان دارید بهتر است بگویید
«میشود پیشنهادی بکنم؟» یا «عقیدهای دارم که ممکن است مفید باشد». حتی در این صورت هم عادت نکنید که بیجهت توصیه کنید، بهویژه در حیطههایی که همسرتان بیشتر از شما اطلاعات دارد.
توصیههای ناخواسته بهویژه وقتی با لحن اجباری، اخلاقی یا انتقادی بیان شود، باعث عصبانیت میشود. استفاده از بایدها و بایستها اتهامآمیز است.
«تو باید به او بگویی که نمیخواهی آن کار را انجام بدهی» در قیاس با «بهنظرم خوب است که به او بگویی نمیتوانی آن کار را انجام بدهی»، سازنده نیست.
دام سی و سوم :
دستور دادن
آیا شما نیز گاهی با همسرتان مثل گروهبان ارتش رفتار میکنید و دستور میدهید و توقع اطاعت دارید؟
● به کمد من دست نزن!
● تلویزیون را خاموش کن!
● تلفن را قطع کن!
«به من دست نزن!» به اندازهی «وقتی این قسمت از بدنم را لمس میکنی احساس بهتری دارم» مهربانانه نیست. «داد نزن!» با «خواهش میکنم کمی آرام تر صحبت کن» یکی نیست.
بدترین نمونهها یادآوری میکنند که همسر شما از دستورتان سرپیچی کرده است.
● به تو گفتم که دیگر سیگار به این خانه نیاور!
● مگر نگفتم درِ یخچال را ببند؟
بچه که بودیم، یاد گرفتیم که بگوییم «لطفاً» و «متشکرم». برخی از این آموزههای قدیمی ارزش بسیاری دارند. درخواست کردن بهتر از گفتن است و خواهش کردن خیلی بهتر از دستور دادن.
-
دام سی و چهارم :
سوءاستفاده از اعتماد
اغلب همسران احساسات شخصی و اطلاعات حساس را با یکدیگر در میان میگذارند. حس اعتماد و باوری که مورد خیانت قرار نگیرد از پایه های ارتباط صمیمانه است. ظرفیت افشای مسائل مربوط به خود از عناصر مهم سلامت ذهنی است؛ اما افشای مسائل دیگران، به ویژه بدون موافقت آنها، موضوع دیگری است.
آیا وقتی صحبت از اعتماد میشود، دهن لق هستید؟ وقتی عصبانی میشوید، آیا یکی از موضوعات حساس را بیان میکنید یا مسائل شخصی همسرتان را برای دیگران افشا میکنید؟ هر کسی ممکن است مطلبی از دهانش در برود؛ اما اگر چنین حالتی بهصورت عادت در بیاید، میتواند موجب تضعیف رابطه شود.
وقتی بیان اسرار همسر ارادی و مغرضانه باشد، آسیب وارد خیلی شدید خواهد بود.
چارلی از کارش اخراج شد و نمیخواست جز جودی کسی از آن مطلع شود. وقتی او فهمید که جودی موضوع را به والدین خود گفته است و آنها نیز به بهترین دوستان و به خواهر جودی گفتهاند، آشفته و شوکه شد.
اگر احساس میکنید باید مطلب محرمانهای دربارهی همسرتان را مطرح کنید، مطمئن شوید که آن فرد چیزی به دیگران نخواهد گفت؛ اما بهتر است که اطلاعات را پیش خودتان نگه دارید.
دام سی و پنجم :
بدگویی از همسر نزد دیگران
بدگویی از همسرتان نزد دیگران بذرهای اختلاف بین شما و همسرتان را تقویت میکند. اگر با همسرتان مشکل دارید، مشکل را با خود او حل کنید. به او بگویید چه مشکلی وجود دارد و دوست دارید چه تغییراتی صورت بگیرد.
در هر حال، تنشی که در هر رابطه وجود دارد باید گاهی تخلیه شود. هر کسی نیاز دارد احساساتش را ابراز کند، و اشخاصی که چنین کاری میکنند از کسانی که مسائل را در دل خود نگه میدارند، عملکردی بهتر خواهند داشت. بیشتر ما یکی دو دوست صمیمی داریم که میتوانیم به آنها اعتماد کنیم و هر مطلبی را به آنها بگوییم.
مطمئن شوید که اگر از همسرتان نزد دوست تان بدگویی میکنید، دوست تان نسبت به شما و همسرتان نیت خوبی دارد. جیل نزد دوستش نانسی اعتراف کرد که کن او را کتک زده است. از آن پس اگرچه جیل و کن با هم آشتی کردند، نانسی با کن حرف نزد یا حتی وقتی او در خانه بود، به خانهی نانسی نرفت.
این واکنش ممکن است وفادارانه باشد، اما دوستی که شما را دوست داشته باشد به حق شما احترام میگذارد و به جای این که معیارهای خودش را به شما تحمیل کند، به تصمیم شما احترام میگذارد.
-
دام سی و ششم :
تلافی کردن
اگر احساس کنید همسرتان به شما بد کرده است و ناامید، ناراحت، عصبانی و آزرده هستید، آیا تلافی میکنید؟ آیا در دل میگویید : «تلافیاش را سرش درخواهم آورد؟»
وقتی در پی انتقام جویی باشید، خودتان را حقیر و ارتباطتان را تضعیف میکنید.
ممکن است همسرتان حرفی نامنصفانه زده یا کاری ناعادلانه انجام داده باشد و ممکن است شما حق داشته باشید که عصبانی باشید؛ اما هیچ کس از تلافی کردنتان سود نخواهد برد.
اپریل خواهان رابطهی جنسی بود؛ اما سای او را از خودش میراند چون عصبانی بود. اپریل نیز مدت چند هفته از برقراری رابطهی جنسی امتناع کرد.
سای برای تلافی به همسرش گفت که اهمیتی ندارد چون به هر حال او آدم سرد و خشکی است.
سای میتوانست به ارتباط جنسی رضایت بدهد و در زمانی دیگر مشکلشان را حل کنند.
یا اگر احساسات منفیاش در احساسات جنسی او مداخله میکردند، میتوانست به روشی سازنده این موضوع را پیش بکشد و سعی کند مشکل را در همان زمان حل کند.
احساسات آسیب دیدهی اپریل دربارهی طرد شدن میتوانست به روشی بهتر ابراز شود. سوءاستفاده از رابطهی جنسی بهعنوان سلاح، مخرب است.
سای به جای پیچیده کردن مشکل، میتوانست توضیح دهد که او ناراحت بوده و اپریل را برای خالی کردن ناراحتی اش مناسب دیده است. این نمونه نوعی از شرایط را توضیح میدهد که وقتی زوجها در این دام میافتند، رخ میدهد.
اگر احساس میکنید آزرده شدهاید، احساستان را بگویید؛ اگر احساس میکنید با شما بد رفتاری شده است، احساستان را بگویید؛ اگر می خواهید همسرتان رفتار بدش را جبران کند، خواسته تان را به او بگویید.
اگر میخواهید گام هایی برای حمایت از خود بردارید، این کار را بکنید؛ و اگر میخواهید به ارتباطتان خاتمه بدهید، این کار را بکنید. اما تلافی کردن و انتقام گرفتن هیچ جایگاهی در کل رابطهی صمیمانه ندارد.
-
دام سی و هفتم
بهانه تراشی
● من نگران حسابرسی مالیاتی ام بودم و بههمین دلیل سالروز تولدت را فراموش کردم.
● جلسهی بدی داشتم و آن قدر ناراحت بودم که صورت حسابها را نپرداختم.
● ماشین خراب شد.
● رئیس باعث شد دیر کنم.
اگر موافق انجام کاری هستید، آن را انجام دهید. اگر قصد انجام کاری را ندارید، به محض این که فهمیدید شرایط تغییر کرده است، بگویید که قصد انجام آن را ندارید.
اگر موافقید که کاری را انجام دهید و بنا به دلیلی آن را انجام نمی دهید، عذرخواهی کنید و به نحوی برای همسرتان عمل جبرانی انجام دهید. هر کاری انجام میدهید، بهانهتراشی نکنید. عذرخواهی کردن از بهانه آوردن صمیمیت را بیشتر میکند.
با وجود این، اگر بهطور مکرر توافق هایتان را نادیده بگیرید، حتی عذرخواهی هم ارزش چندانی نخواهد داشت. بسیاری از اشخاص با عذرخواهی کردن بدون اینکه به نحوی رفتارشان را تغییر دهند، فشار اخلاقی را از خود دور میکنند.
گاهی برای متقاعد کردن همسرتان توضیحات منطقی وجود دارد. اشخاص گاهی در ترافیک، موقعیت های کاری و شرایط ناخواسته و اضطراری گیر میکنند؛ اما وقتی به طور مکرر از مسؤولیت ها شانه خالی کنیم یا بر طبق توافق هایمان عمل نکنیم، به رابطه ضربه میزنیم. بهانه تراشی تنها مشکلات را بیشتر میکند.
دام سی و هشتم :
دروغگویی
دروغگویی در ارتباطی صمیمانه یا پیوند زناشویی موجب تضعیف و تخریب رابطه میشود. حتی اگر همسرتان چیزی دربارهی دروغ نداند و هرگز آن را کشف نکند، بهاحتمال زیاد رابطه آسیب خواهد دید. شما همسرتان را بیارزش میکنید و از این رو، احترام کمتری برای او و خودتان قائل خواهید بود.
دروغگویی بیدلیل، یعنی وقتی حتی همسرتان شما را مورد بازخواست قرار نداده است باز هم دروغ بگویید، خیلی مخرب است. دروغهای آشکار آسیب زاتر از دروغهای پنهانی هستند.
برخی همسران از همسر خود پرس و جو میکنند تا فقط متقاعد شوند، نه این که با واقعیت های دردناک آن رو به رو شوند. «من اهمیت نمیدهم که آیا به من خیانت کردهای یا نه، فقط نمیخواهم چیزی دربارهی آن بدانم.» اگر بهطور مکرر دروغ میگویید، ببینید آیا مواردی وجود دارد که در آن بتوانید بگویید: «ترجیح میدهم در مورد آن بحث نکنم»؟ بهتر است به جای اینکه دروغ بگویید، اصلاً چیزی نگویید.
-
دام سی و نهم :
وسواس در حقیقت گویی
ممکن است احساس کنید مهم است که با همسر خود به طور کامل باز و صادق باشید و همه ی فعالیت ها و حتی خیال پردازی های خود را برای او آشکار کنید.
ارتباط های کمی وجود دارد که بتواند این درجه از مشارکت را تحمل کند، و حتی در وسواسی بودن در حقیقت گویی جلوه هایی از خصومت نیز دیده میشود، به ویژه وقتی آشکار سازی موجب ناراحتی شود. برای من قابل درک نیست که چطور اشخاص دربارهی برخی اعمال خود نزد همسرشان اعتراف میکنند که برای همسرشان قابل پذیرش نیست و چنین اعمالی را تقبیح میکند.
اگر پنج سال قبل عمل نادرستی انجام داده اید و حالا از لحاظ روان شناختی احساس نیاز می کنید که باید آن اتفاق را با کسی در میان بگذارید، بهتر است با یک درمانگر صحبت کنید.
اگر حادثهای خاص تأثیر عمیقی در همسرتان گذاشته است، ممکن است افشای آن، عذرخواهی و جبران مافات، مفید باشد. هر چند، برای کاری که انجام شده است دیگر نمیتوان کاری کرد.
اگر آن عمل آسیب زا است، دوباره آن را انجام ندهید. اگر خبری ناراحت کننده را مطرح میکنید چون خواهان کمک همسرتان هستید (برای مثال، به مواد مخدر معتاد شدهاید)، چنین مشارکتی ممکن است درست باشد و اطلاعاتی به همسرتان بدهد و او را قادر سازد به نحوی سازنده پاسخ دهد.
حقیقت گویی های ناخواسته، بیجا، غیرضروری و ناراحت کننده مهلک هستند. اگر به چنین کاری اصرار دارید، مقاومت کنید حتی اگر درمانگر یا گروه حمایتی تان چیز دیگری به شما می گوید.
دام چهلم :
شکاک بودن
سیندی و باب چهار سال است که با هم ازدواج کردهاند. سیندی عاشق همسرش است و به طرق مختلف عشقش را به او نشان میدهد؛ اما او در شرف ترک باب است، چون وقتی تلفن زنگ میزند یا کسی شماره را اشتباه گرفته است، هر وقت مردی با سیندی حرف میزند، وقتی با دوستانش بیرون می رود یا وقتی نیم ساعت دیرتر از سرکار به خانه میآید، باب از عصبانیت از کوره در میرود. باب حتی چندین بار کیف دستی و کمد سیندی را به این بهانه که در جستجوی کلید ها است، وارسی کرده؛ اما در واقع در پی شواهدی برای خیانت سیندی بوده است.
شکاکیت یک واکنش هیجانی منفی براساس این باور است که شاید همسرتان با فردی دیگر در ارتباط باشد
بین آنچه در دنیا جریان دارد و آنچه در ذهن ما میگذرد، بین آسیب واقعی و آسیب خیالی، تفاوت زیادی وجود دارد. یکی از اصول اصلی درمان جدید این است که حوادث و رخدادها نیستند که موجب ناراحتی ما میشوند، بلکه باورها و تعبیر و تفسیرهای خودمان هستند.
به علاوه، اهمیت در مواردی است که درون ارتباط رخ میدهد، نه بیرون از آن. اگر همسرتان مدت زمان زیادی را کنار شما سپری میکند و بیشتر از همیشه با شما خوب رفتار میکند، تنها چیزی که باید بدانید، همین است. ناراحت شدن از خیال پردازی ها و گمانه زنی ها اتلاف وقت است.
برخی اوقات، موضوع نمادین و براساس گمانه زنی های طرفین است. بیشتر اشخاص به جای مسائل واقعی به موضوعات نمادین توجه میکنند و ما به جای اینکه واکنشی واقع گرایانه داشته باشیم، واکنشی احساسی از خود بروز میدهیم.
پرسوجوهای شما ممکن است همسرتان را برنجاند و او آن را توهین تلقی کند.
شکاک بودن یعنی فقدان اعتماد به خودتان و به همسرتان. این نمونهی دیگری از واکنش هیجانی است که بهاحتمال زیاد درست همان نتیجهای را که از آن می ترسید به دست خواهد داد
-
دام چهل و یکم :
به خود گرفتن نامعقول
غیر منطقی بودن بخشی از زندگی است و در هر شخص و هر رابطهای وجود دارد، از جمله ارتباط خود شما. همهی ما گاهی حرف هایی غیرمنطقی ، نامعقول و مخرب میزنیم.
اگرچه خطرناک است که به رفتار همسرتان بر چسب «نامعقول» بزنید، زمانهایی وجود دارد که باید بدانید چطور به خلق و خو و اعمال ناراحتکننده ی همسرتان واکنش نشان دهید.
غیر منطقی بودن چیست؟ بیشتر خطاها در این بخش، به ویژه آن هایی که شامل حملات شخصی مستقیم و تعمیم گرایی های منفی میشوند ، نامعقول هستند. اغلب ابراز عقیدهی صادقانه دربارهی هر مسألهای نامعقول نیست.
گفتن «تو نفرتانگیزی» نامعقول است (به دام شمارهی 11 رجوع کنید). حتی عبارت خاص تری مثل «وقتی دندان هایت را خلال میکنی خیلی نفرت انگیز است» نیز نامعقول است، چون برخی اشخاص ممکن است آن را نفرتانگیز ندانند. شاید آنها از دیدن آن خوششان نیاید؛ اما درظاهر اهمیتی نمیدهند.
عبارت «من از عمل خلال کردن دندان هایت متنفرم» نامعقول نیست، چون بیان صادقانهای از واکنشی شخصی است.
بیشک این هم روش خوشایندی برای ابراز واکنش و احساس شخصی نیست؛ اما منطقی است.
وقتی اعمال و بیانات نامعقول را شخصی کنیم، نتایج هیجانی شدیدی به بار میآورد، به ویژه وقتی آنها باعث آسیب جدی نشوند.
البته اگر همسرتان حرفهای منفی نامعقول نزند بهتر است؛ اما عدم واکنش هیجانی شما نیروی قدرتمندی برای تغییر رفتار آزاردهندهی او خواهد بود.
چطور باید با رفتار نامعقول برخورد کرد؟ باید واقع بینانه با آن برخورد کرد. اگر شما درمانگر بودید و بیمارتان میگفت که شما بیکفایت، احمق، زشت، دروغگو هستید، آیا حرفهای او را جدی میگرفتید و واکنش هیجانی نشان میدادید یا سعی میکردید درک کنید چرا بیمارتان ناراحت و آشفته است؟
اگر چه شما در واقع درمانگر همسرتان نیستید، بهنحوی شما و او درمانگر یکدیگر هستید و میتوانید از واکنش معقول و آرام در برابر رفتار هیجانی یکدیگر سود ببرید. وقتی همسرتان از کنترل خارج میشود، فرصت دارید که به او و ارتباطتان کمک کنید.
-
دام چهل و دوم :
عدم پذیرش مسؤولیت برای احساسات خودتان
اگر از کاری که همسرتان انجام داده است ناراحت هستید، این حقیقت را بپذیرید که
مجبور نیستید ناراحت و آشفته باشید. باور کنید یا نکنید، شما میتوانید احساسات و واکنش های خودتان را کنترل کنید، اگر بهاندازهی کافی مهم باشند و شما بدانید چطور باید عمل کنید.
آدم های مختلف به بعضی رخدادها واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. حادثهای موجب تحریک واکنشی میشود؛ اما موجب واکنشی خاص در شما نمیشود.
اگر میخواهید ارتباطی دشوار را بهگونهای مؤثر کنترل کنید، لازم است که بر احساسات منفی تان مسلط شوید. اولین گام در تسلط بر احساسات این است که مسؤولیت آنها را بپذیریم. به خودتان بگویید:
1. «من مجبور نیستم ناراحت و آشفته شوم.»
2. «من خودم با تعبیر و تفسیر منفی این رخداد باعث ناراحتی ام میشوم.»
3. «در بیشتر این موقعیتها آسیبی جدی به من وارد نشده است.»
«تو من را ناراحت میکنی» با «وقتی آن حرف را زدی خیلی ناراحت شدم» خیلی فرق دارد.
«مادرت روزم را خراب کرد»مشابه این جمله «من از شام شب عید لذت نبردم چون حرفهای مادرت را توهین آمیز دیدم» نیست.
رفتارهای دیگران ممکن است موجب تحریک احساسات ما شوند؛ اما تنها علت تحریک نیستند.
ضرورتی ندارد بهخاطر حرف یا عمل دیگران، روزتان را خراب کنید. اگر به حرفی همچون «او کاری کرد که احساس کردم زشت هستم» باور دارید، پس آن فرد بر زندگی هیجانی شما کنترل زیادی دارد. هیچ کس جز خودتان نمیتواند در شما احساس زشت بودن به وجود بیاورد.
اگرچه احساسات مثبت نیز تحت کنترل شما هستند، اغلب اهمیت چندانی ندارد که مسؤولیت آنها را نیز بپذیرید. شما بهیقین ناراحت نمیشوید وقتی همسرتان میگوید:
«تو باعث میشوی احساس کنم خیلی جذاب هستم»، حتی با این بیان «وقتی با تو هستم احساس جذابیت میکنم» صحیحتر است.
اگر همسرتان با شما سرد برخورد کند و شما احساس ناراحتی و عدم جذابیت کنید، خیلی بهتر است در دل بگویید: «من خودم را ناراحت میکنم» یا «من به خودم اجازه میدهم ناراحت شوم». یا به جای این که بگویید: «تو مرا ناراحت میکنی و باعث میشوی احساس کنم جذاب نیستم»، بگویید:
«وقتی دیروز نخواستی با من بمانی ناراحت شدم.»
-
دام چهل و سوم
حمله به ارتباطات اساسی همسرتان
حمله به والدین، برادر، خواهر، بهترین دوست، همکاران یا حتی همسر قبلی همسرتان، موجب بروز مشکلات میشود و به ارتباطتان آسیب میرساند. تا حد امکان با چنین اشخاصی خوب رفتار کنید مگر آنها سعی داشته باشند به رابطهی شما با همسرتان آسیب بزنند و موفق هم شده باشند.
اگر آنها سعی میکنند و موفق نمیشوند، با فشار آوردن به همسرتان به آنها کمک نکنید. خوب رفتار کردن با این افراد بدان معنا نیست که زندگی تان را صرف خشنودی آن ها
کنید یا هر آخر هفته با آنها باشید، بلکه نکته ی مهم این است که آنها را تحقیر نکنید یا به آنها حمله و توهین نکنید.
شما فردی آزاد هستید و حق دارید آنها را ببینید یا نبینید. موضوع این است که چطور از این حق خود دفاع میکنید.
اگر شما به خانواده و دوستان همسرتان اهمیت نمیدهید، او را تشویق کنید طبق سلیقهی خودش با آن ها رفتار کند، و اگر برای او مهم است که شما نیز به او بپیوندید، برای خوشحال کردنش به او بپیوندید، حداقل گاهی. فقط چون خواهر همسرتان را دوست ندارید، ارتباط خود را با او خراب نکنید.
باد و جیل دو سال بود که با هم ازدواج کرده بودند. باد همیشه به والدین و خواهر بزرگ ترش، پتی، نزدیک بود. خواهرش بدخلق، عصبانی، زودرنج و سرخورده بود چون ازدواج نکرده بود.
به علاوه، او کار نمیکرد و بیشترین حمایت مالی را از باد دریافت میکرد. او پیوسته بدخلقی میکرد و بهروشنی نشان میداد که جیل را تأیید نمیکند. او بهطور مستقیم عدم تأییدش از جیل را مطرح میکرد.
وقتی باد و جیل نامزد بودند، پتی سعی کرده بود نامزدی آنها را بههم بزند. جیل از پتی عصبانی بود و پیوسته باد را بابت توجه به خواهرش و تحمل رفتارهای منزجر کنندهی او تحقیر میکرد. آنچه جیل نمیتوانست درک کند این بود:
1. هر کسی با یک چمدان وارد ارتباط میشود. پتی چمدان باد بود و جیل وقتی وارد ارتباط شده بود، این را میدانست.
2. آنچه مهم بود این نبود که باد با پتی چه رفتاری داشت، بلکه مهم این بود که او چطور با جیل رفتار می کرد
3. باد در بین این دو قرار گرفته بود. اگر جیل موقعیتی را که باد در آن قرار داشت درک و از او حمایت میکرد، باد صمیمیت بیشتری نسبت به او احساس میکرد و به احتمال قوی از خواهرش بیشتر فاصله میگرفت.
4. اگر جیل ارتباط خود را با پتی محدود میکرد و به جای واکنش شخصی، به روش بالینی یا واقع بینانه واکنش نشان میداد، زندگی اش خیلی راحتتر میشد.
5. حتی اگر میتوانست بین باد و پتی تفرقه بیندازد، باد از او آزرده میشد.
6. علاوه بر جیل، کسی دیگر هم هست که به باد نزدیک است و میتواند بدون اینکه باد حالت دفاعی بگیرد، رفتار پتی را مورد بحث قرار دهد. مشاوره با درمانگر ممکن است به باد کمک کند بهگونهای مؤثرتر رفتار خواهرش را کنترل کند.
-
دام چهل و چهارم :
مراقبت افراطی
● من میدانم چه چیزی برای تو بهتر است.
● این کار را به من واگذار کن، من خودم به همه چیز رسیدگی میکنم.
● لازم نیست دربارهی این امور چیزی بدانی.
● فقط این جا را امضا کن.
برخی از ما از این که مورد مراقبت و حمایت قرار بگیریم، لذت میبریم. ممکن است حتی از این که دیگران به جای ما تصمیم بگیرند، احساس آرامش کنیم؛ اما بیشتر اوقات این طور نیست و وقتی زیادی نقش حامی را به خود بگیرید، همسرتان را تحقیر میکنید و این تأثیر را به وجود میآورید که او قادر به مراقبت از خودش نیست.
گاهی یکی از شما کل امور مالی را مدیریت میکند یا وظیفهی رانندگی را بر عهده میگیرد یا همهی تعمیرات مکانیکی خانه را انجام میدهد. این تقسیم کار عملی است، چون هر دو شما به یقین در انجام کارهای مشخصی بهتر عمل میکنید.
زمانی مشکلات بروز میکنند که شما تصمیم به کنترل افراطی بگیرید و مدیریتی برخورد کنید، و همسرتان بخواهد از آنچه در زندگیاش جریان دارد مطلع باشد.
لیزا و هاروی هر دو شاغلاند و علاوه بر این، لیزا بیست و پنج هزار دلار از بیمهی عمر پدرش هم دارد. هاروی همه ی پسانداز مشترکشان را سرمایه گذاری کرده است و وقتی لیزا در این باره اطلاعاتی میخواهد، هاروی عصبانی میشود. نگرش هاروی این است که او متخصص است و لیزا باید به او اعتماد کند.
اغلب، این موضوع ربطی به اعتماد ندارد، بلکه به احترام متقابل و مشارکت مربوط است. وابستگی وابستگی است، قیمومیت قیمومیت است، و همسر همسر است.
اگر گرایش دارید که بیش از حد حمایتی و سلطه جویانه عمل کنید، تمام تلاشتان را بکنید تا به طور مشترک تصمیم بگیرید، و آنجا که شما مسؤول بخش خاصی هستید، تا حد امکان مسائل را برای همسرتان توضیح دهید.