متاسفانه شهر محل زندگیم نیستم الان بنابه دلایلی. ولی اگه برگشتم شهر محل زندگیم، حتما انجام میدم. ولی فاصله زمانی زیادی میفته متاسفانه. حالا ببینیم چی میشه
نمایش نسخه قابل چاپ
*درباره چک کردن دوربین ها فکر خوبیه ، ولی یه چیزی هم حواست باشه غلام ،، که داستان داستان حلزونه نشه ،،
یه حلزونه داشت از کنار درختی می رفت انور برکه ،،
یه مردی از خواب که بلند میشه میگه خدایا باید یه کار خیر انجام بدم ،،،
میره تو جنگل ،،،می بینه این حلزونه داره تلاش میکنه ،،
میگه برم کمکش کنم ،،حلزون را میگیره می ذاره همون جایی که اول بود ( یعنی کنار درخت )
حلزونه میگه چیکار داری میکنی ،،اینکار را نکن :) ،،،من از اونجا داشتم فرار می کردم :))
این حلزون بدبخت داشته از اون درخته فرار می کرده :))
*چک کردن دوربین یا درخواست آن مخصوصا در خیابان که امور دولتی هست ، یه مورد قضایی و شاید امنیتی باشه ،،
مواظب باش اگه می خوای یه کار خیر انجام بدی شرایط بدتر نشه ،،
یعنی قاضی یا اون مامور امنیتی نیاد بگه اون موتوری چرا مثلا کلاه نذاشته ، چرا داشته با موبایل حرف میزده ،،چرا مثلا جریمه هاش نداده
مثلا شاید اون موتوری اون روز یادش رفته باشه کلاهش را ببره و یا مثلا حواسش نبوده با موبایل اینجوری حرف زده ،، ولی روزهای قبل رعایت می کرده ! و یا شاید هم اصلا مقصر نباشه.
ولی دوربین ها فقط همون لحظه را قضاوت می کنند
در این حوزه بپرس از مراجع .
به نظرم یه خورده احتیاط می خواد .
هر چند خود دوربین ها فعال هستند و مواردی که لازم باشه خودشون پیگیری می کنند ( با توجه به سابقه شخص )
دوربین های مغازه های اطراف خوبه ،،
اگه پیداش نکردی و دوربین های مغازه چیزی پیدا نکردن ،،باز یه مشورت کن در این حوزه ،،بعد اقدام کن ( برا دوربین های خیابون )
ولی برا خود خیابون را بهش فکر کن ! ،،بذار راه آخر ؛ واقعیتش من خودم رد نمی کنم - این خودش یه راه خوب هست ،،،ولی راه آخر
از مراجع بپرس .
الحمد الله که بخیر گذشته و تجربه خوبی برای هر دو شده .
موفق باشی.
........................
پی نوشت :
تو هر کاری سود و ضرر را چک کن ( با کمک کارشناسان اون حوزه )
یه شماره تماسی از پلیس راهور پیدا کردم و زنگ زدم بهشون و شرح واقعه دادم. بنده خدا گفت که من افسر راهنمایی رانندگی هستم و با توجه به مواردی که گفتی، جای نگرانی اصلا نیست. اگه بخاد پیگیری انجام بشه و یا اینکه بلایی سر ایشون اومده باشه، ایشون صرف دو الی سه روز پیدات میکنه خیالت راحت! گفت که از طرف شما کاری نمیتونه انجام بشه.
حالا به حرف ایشونم نمیشه اکتفا کرد. بایستی خودم حالا یه سر برم موقعیت، ببینم خودم چیکار میتونم بکنم ...
سلام چطوری غلام؟
ببین دیگه گذشت و رفت. برای گذشته سخت نگیر، ولی برای آینده چرا. ایشالا دیگه همچین موردی پیش نیاد ولی اگه اومد یاد این اتفاق بیفت و سریع بزن بغل.
:104::104::104:
سلام اقا غلام
تو تاپیک زیر یه مثال گذاشتم از یه تصمیم گیری.
http://www.hamdardi.net/showthread.p...l=1#post459087
فرد مورد نظر یکسری اهداف داشته و به قول اسکارفیس تجربه های قبلی.
مثلا هدفش مشخصه کمک کردن به دیگران بوده، هدفش رضایت خالق بوده و .....
تو مثال بالا باوجود اینکه از افراد مهم جبهه بوده و دائم در رفت و امد، نگران از دیر رسیدن به مقصد نبوده، چون هدفش الویت داشته.
تصمیم میگیره تا هدفش رو پوشش بده تا رسیدن به موقع به مقصد رو. مطمئنان اگر سر هدفش قطعیت نداشت، موقع دیدن حیوان، یا دودل میشد که برم یا نرم، یا سعی میکرد با فلسفه هایی ذهنش رو توجیه کنه بیخیال بودن بهتره، یا اصلا به چشم اش نمی یومد مصدومیت حیوان.
این تصمیم اش مبنی بر پیاده شدن از مینی بوس خیلی سریع اتفاق افتاده، چرا؟ چون هدفش قوی بوده و نسبت به هدفش پایبند.
از ماشین پیاده میشه و بر اساس هدف دیگرش که نباید حقوق دیگران ضایع بشه، کرایه رو حساب میکنه تا مینی بوس بره و مسافرای دیگه منتظر نشند. از طرفی راننده هم ضرر نکنه.
در انتها هم که پول میده به یکی از اهالی باز هم نشان میده که چقدر اعتقاداتش قوی بوده و مخلوقات خالقش براش با اهمیت بودن.
..............
غلام جان تو این مثال سعی کردم بگم تصمیم گیری محکم و سرعتی چقدر مبتنی هست بر اهداف و اعتقادات.
اگر خودت رو خوب بشناسی، اینجور موقع ها تصمیم ها به طور اتوماتیک در ذهنت گرفته میشه یا حداقل بخش مهمی اش به جواب میرسند و برای باقی تصمیم کمی باید تحقیق کنی.
لزوما شما اعتقادات و اهداف شخصیت این مثال رو نباید داشته باشی، چون ادمها با هم متفاوت هستن، این مثلا صرفا جهت رساندن مطلبم در زمینه هدف و تصمیم گیری بود که گفتی منظورنم رو خوب منتقل نکرده بودم در پست قبلی ام.
در کل خوشحالم که با فردی دوستم که اینقدر دِین مردن براش با اهمیته. ازت خیلی یاد گرفتم اقا غلام و باقی دوستان با تظراتشون در این تاپیک
حرفتو متوجه شدم mvaz جان، ممنون لطف کردی. اکی آره درست میگی. ولی لامسب وقتی خودت پشت فرمونی، یه مقدار قضیه ش فرق میکنه. نمیدونم خودتونم تا حالا تجربه کردین یا نه؟ من پشت فرمون بودم، ماشین بهم زده، گیج بودم تا چند دقیقه، چه برسه به اینکه خودت بخای به یه ماشین دیگه بزنی.
ممنون در هر صورت. چشم سعیم رو میکنم
- - - Updated - - -
سلام نوکردتم اسکارفیس داداش. ممنون لطف کردی
سلام، برای من هم اتفاقا چنین لحظاتی وجود داشته،
خوبی ماجرای شما آینه قابل پیگیری و شاید جبران باشه.
ولی برای من به مقدار اذیت کننده هست و آون در مورد بچه ها مه، تا حالا چندین بار پیش آمده توی خیابان خطر بچه ها را تهدید کرده مثلا پریده جلوی ماشین، مثال هایی از این دست و من در آون لحظه هنگ کردم و نتوانسته هیچ اقدامی بکنم و فقط جیغ کشیدم،
و اطرافیان کمک کردند.
بعضی تصمیم گیری ها در لحظه واقعا مشکله، نمی دونم مربوط به چی می شه؟ کاش یکی از کارشناس ها می آومد و این مساله را باز می کرد.
اصلا فکر نکنم ربطی به تصمیم گیری داشته باشه، چون فطری خیلی کارها را می دونی باید چه کار کنی، ولی مثل مورد من یا آقا غلام بدنت فرمان نمی گیره.
این که می دونی باید چه کار کنی ولی بدن با فکر و تصمیم آدم هماهنگ نیست و عقبه.
به نظر سرکار خانم بی نهایت به نظر میاد تصمیم گیری ها چند مدل هستند.
مثلا مورد شما ممکنه احساسات و عواطف در میان عناصر دریافت کننده ( مثل بینایی و شنوایی) و قوه تحلیل ( عقل قرار بگیره)
دکتر دینانی میگن:
هر تصمیم شامل چهار مرحله است:
1. دریافت داده از حواس پنجگانه.
اینجا اگر داده خوب دریافت نشه تا اخر قضیه اشتباه از اب در میاد مثل اینکه تابلو ورود ممنوع رو پارک ممنوع ببینیم و بر این اساس تصمیم به ورود به خیابون رو بگیریم.
پس باید خوب ببینیم، بشنویم یا ببوییم یا لمس کنیم یا بچشیم تا ورودی اطلاعات برای مرحله بعد دقیق باشه.
مرحله دو و سه مرحله توهم و خیال است، اگر داده ها از این دو مرحله بدون تغییر عبور کنند و سالم بمانند، خیلی از راه رو رفتیم.
مثلا مردی در مواجهه با یک دختر عیبی رو میبینه ولی در مرحله خیال گیر میافته و نمیتونه راجع بهش تصمیم عقلانی بگیره.
داده ها در مرحله اخر به عقل میرسند. اینجا هر چه وسایل تحلیل محیا تر باشه تصمیم دقیق تر خواهد بود. ( بخشی از وسایل تحلیل رو به ذهنم میرسید در پست قبل گفتم)
خروجی مرحله چهار میشه یک تصمیم خوبه.
نتیحه اینکه تصمیم گیری خیلی کار ساده ای نیست، نیاز هست ادمها روی خودشون خیلی کار کنند.
هر مرحله اش سخت تر از مرحله قبله. مولفه ای مثل دلبستگی و عواطف میتونه تو همه اش تاثیر بگذاره.
وسایل تحلیل ضعیف مثل : هدف، تجربه، شناخت خویشتن، ازادی و اندیشه سالم و .... هم خیلی مهمه.
ما که نتونستیم شاید اقا غلام بتونه.
خیلی خوبه اگر فردی اطلاعات خوبی داره در مورد تصمیم خوب بگه.