همون روز همش گریه میکرد بعدش رفت فردایعنی شنبه باهام تماس گرفت که بیا خونه خاله م منم یه مسافرت کاری رفته بودم به شهر مجاور گفتم نمیتونم بیام وایشون دیگه هیچ پیامی تا به امروز ندادن عروسی پسرخاله و دختر خاله شون هم چهارشنبه س نمیدونم شرکت کنم یانه
اینم ذکر کردن که تا این عروسی خواهرم بامن هماهنگ باش بعدش هرجا میخوای بری این مطلب توهمون تماس تلفنی بیان شد