RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
میدونم خیلی سخته، اگه تونستی ببخشش، من هم به همچین مشکلی برخوردم اما مربوط به قبل از دوران عقدمون بود و تازه فهمیدم، برای همین دقیقا می دونم که چه احساسی داری، البته همسر من یه قدم جلوتر هم رفته بود!
من سعی کردم ببخشمش، هنوز نمی دونم موفق شدم یا نه اما دارم سعی خودم رو می کنم
:72:
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
سلام خانومی
یه فرصت دیگه بهش بده خواهر خوبم
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
سلام سها جان به نظر من هم ببخشش چون دوسش داری ولی نه به این سرعت که خدا نکرده فکر کنه کار خاصی نکرده و تو خیلی راحت با یه گریه زاری از گناهش گذشتی حداقل یه مدت طولانی بگو من احتیاج به آرامش دارم و بهش بی محلی کن تا خوب قدرتو بدونه و دیگه از این فکر ها نکنه و به اندازه کافی تنبیه شده باشه
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
به نظر من کمی فرصت به خودتون بدید. فعلا با همسرت در تماس نباش. توی خلوت خودتون کمی به کارهاتون فکرکنید . زود تصمیم نگیر عزیزم. بذار همسرت واقعا با خودش کنار بیاد.
دیدی وقتی بچه ها خطایی می کنن برای اینکه مامانشون زود ببخشدشون گریه می کنن و اظهار ندامت ؟ ولی باز هم تکرار می کنن!!!!!!!!
نذار همسرت جای اون بچه باشه و فقط بخواد الان رو درست کنه. بذار واقعا در خاوت خودش به نتیجه برسه عزیزم. تو هم همین طور. مطمئنا اگر بعد از این کار بازگشتی باشه خیلی شیرین تر و محکم تره .
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری :72:
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
نمیدونم... حالم خیلی بده خیییلی زیاد. از وقتی ایمیل ها رو خوندم از روی تختم نتونستم تکون بخورم. مثله یه مرده شدم که فقط نفس میکشه اما هیچی نه میتونه فکر کنه چی درسته یا چی درست نیست.
از یه طرف پدرشوهرم میگه تصمیم با خودته، تصمیمه کوچیکی نیست باید ببینی میتونی بهش اعتماد کنی یا نه. از اون طرف مادرشوهرم میگه من اگه جای تو بودم عمرن بهش اعتماد نمیکردم.اون پسر من نیست و من به پسری که خودم بزرگ کردم دیگه اعتماد ندارم.
تازه ما به مادرشوهرم گفتیم که اونا توی رستوران بودند چون اگه اسمه هتل میومد سکته میکرد.
خیلی اعصابم داغونه. واقعا فکرم کار نمیکنه
برام دعا کنید
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
به خدا توکل کن وبه خودت زمان بده زمان خیلی چیز هارو درست میکنه باور کن
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
عزيزم سها جان يه فرصت ديگه بهش بده. همين كه الان سكته كرده خودش يه مجازاتي از طرف خدا. نذار مامانش نفرينش كنه كه به بدترين وضع مي افته. با مامانش صحبت كن. نفرين پدر و مادر خيلي بده، خيلي بد. به نظر من گذشت كن.
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
با اين گذشت تو مطمئن باش خدا هم بهت لطف مي كنه. مطمئن باش.
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
آخه اگه اونکارهایی که دو هفته پیش را با من نکرده بود الان راحت میبخشیدمش. اما میبینم این دو هفته منو زجر داد. من هزار بار ازش معذرت خواستم و گفتم همونی میشم که میخوای اما اون تند با من حرف میزد و حاضر به بخشیدن نبود. من چطوری الان ببخشمش؟
چطوری وقتی ایمیل هاشون رو خوندم ببخشمش؟ خودش التماس میکرد که دیگه اون ایمیل ها رو نخون، میگفت امروز خودم فقط باز کردم تا ببینم اولینشو که نگاه کرد خودم از خودم خجالت کشیدم و باورم نمیشد اینا رو من نوشته باشم.
مادرش میگه به دست و پام هم بیوفته نمیبخشمش با این گندی که زده. من و مادرش هر دو سید هستیم اون خیلی از نفرین من و مادرش میترسه.
مادرش به من میگفت من اگه جای تو هم باشم دیگه حتی اسمشم نمیارم آدمی که همچین زنی رو ول کنه و بره دنباله یه زنه هرزه مثله اون لایق بدتر از اینهاست.
RE: تو رو خدا کمکم کنید داغونم دارم خفه میشم
سها خانم
این اتفاقاتی که شما تعریف کردید نشون میده که همسر شما فرد احساساتی و دارای شخصیت به اصطلاح لرزانی است و البته تا حدی هم نا پخته. البته این اوصافی که من در رابطه با ایشون بکار میبرم خیلی بار منفی نداره و نمی خوام شما رو از آینده نگران کنم اما شما با یستی متوجه شده باشید که همسرتون واقعا آسیب پذیره. اینکه بدون اندیشه فردا با یه دختر رفیق میشه و در این راه حتی سعی میکنه از همسرش جدا بشه، اینکه بعد که سرش به سنگ میخوره میاد بیش از حد معمول التماس درخواست و گریه و غلط کردم و میمیرم و خواهم مرد و سکته خفیف میکنه همه نشون میده که ایشون آسیب پذیره و نیاز به کمک داره و بیشتر از همه نیاز به کمک شما داره خصوصا اینکه خانوادش هم شاید خیلی تو این وضعیت درکش نمی کنن. من نمی خوام حق رو به ایشون بدم. ایشون یک غلطی کرده اما شما و پدر و مادرش بایستی به اون (و در حقیقت به خودتون) کمک کنید و نذارید مشکل بیشتر از این بشه.
شما ماشالله سید هم که هستی و به قول خودت خیلی هم دست و پا داری؛ پس یالله اعتماد به نفست رو قویتر کن و سعی کن شوهرت رو نجات بدی. در این موقعیت اصلا به جدایی فکر نکن و سعی کن این ترک (شکاف) که در زندگی مشترکت افتاده رو ترمیم کنی. تازه میخوام بگم حتی اگه که خطای بزرگتری هم مرتکب شده بود تو نبایستی به پاره کردن بند فکر کنی بلکه بایستی سعی کنی بند رو محکمتر ببندی. می فهمی دارم چی میگم؟
در این موقعیت اصلا نمی خواد قربون صدقش بری. خیالت راحت باشه اون زنده میمونه؛ الان تو فقط بهش یک جمله بگو و خلاص. بهش بگو که "اونو بخشیدی و دوستش هم داری". سپس رهاش کن تا حالش بهتر شه و یه ذره ای به خودش و همسرش و زندگیش فکر کنه. الان برگ برنده دست تویه یعنی اینکه ایشون نسبت به شما احساس سرافکندگی داره و شما میتونی براش شرط معین کنی. اما توصیه من اینه که از کارتت استفاده نکنی و یعد از اینکه اومد پیش تو فقط سعی کنی قلبش رو تسخیر کنی تمام و کمال تا اونجا که غیر از تو کسی توی اون جا پیدا نکنه. و دوباره چنین اتفاقی در زندگیتون تکرار نشه.
بر اعصابت مسلط باش و از خدا به خاطر نعمتهایی که بهت داده شاکر