خواهر همسر

گردآفريد گرامي بسيار به جا بود سخنان شما
بانوي گرامي اگر به قصد آرامش يافتن وارد سايت شديد كه بحث چيز ديگريست. وگرنه سخن رو دوستان همه گفتند. شما مي تونيد با يك مشاور صحبت كنيد. ببينيد رفتار شما هرچي كه باشه به شكست مي انجامه تا لحظه اي كه خويشتندار نباشيد.
ms targol خانوما اشتباه مي كنن زيادي حساسن!! مثل اينكه من بگم آْقايون زيادي تعصبين و بايد اينو به همسرشون بگن!! خوب مرد هم اشتباه مي كنه. زن و مرد اسير كه نيستند! من چه ميدان جنگي درست كردم؟!!! خيلي هم ايشون صبوري به خرج نداده!!! دقت كنيد مي بينيد كه به شكل واضحي محبت همسرش به اون دختر ناز كه تو حساسترين مرحله زندگيش به داداشش گاهي اوقات پناه مياره كاهش يافته!

شما فكر مي كنم تصميم گرفتيد و به دنبال روش اجراش هستيد. پس از مدير سايت بخوايد پاسخ همه دوستان غير از اونايي كه تاييدت كردن رو حذف كنه!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گرد آفرید

خانم گرامی شما متأسفانه دنبال این هستید که کسی بیاید و راهکاری پیش پایتان بگذارد تا به مقصود خود که پیش از این تصمیمتان را درباره آن گرفته اید،برسید.این نمی شود.

---

sorena_arman و گردآفريد ، كي به شما مي گه نظر بدين وقتي نمي تونيد راهنماي خوبي باشين.
چرا من از بقيه كه ايراد ازم گرفتن گله نكردم؟ شما ايراد نمي گيرين توهين مي كنين. ديروز بعد از ظهر خودم تونستم خودمو كمي آروم كنم ، اما امروز كه اومدم باز حرفهاي شما رو خوندم باز منقلب شدم. شما كه نمي تونين و اينكاره نيستين ، بيخود نظر مي دين. اينجا كسي واسه تفريح نمي آد. هر كس براي حل مشكلي مي ياد نه اينكه بهش توهين بشه و اينجوري اعصابشو به هم بريزين.
خانوما اشتباه مي كنن زيادي حساسن! بيا اينم جواب دادنت! خانومها ذاتشون و طبيعتشون اينه! بايد اونو هدايت كنن و جهت بدن ، نه اينكه اشتباه حساسن!!!
هر چيزي هم حرمتي داره. برادر و خواهر به اين عنوان كه برادر خواهرن كه هر غلطي نمي تونن بكنن. خواهر كه نبايد نيازهاي خودشو به مرد از برادرش طلب كنه. اگه اينقدر شعورت نمي رسه و من بايد شفاف بگم پس بفهم. هر عرف و منطقي هم يك چهار چوب براي هر رابطه اي تعريف مي كنه. من خودمم خواهر دارم ولي حرمتها سر جاي خودشه. اولا بچه نيست چون حساسيتهاي منو خوب درك كرده. دوما من چه مخالفتي با رابطه عادي يك خواهر و برادر دارم؟؟ همسر من خودش مي گفت اون رابطه تا اون حدش همون موقع اشتباه بود چون من به عنوان يك مرد خيلي جاها نمي تونستم باهاش راحت باشم. اون بايد به مادرم رابطشو بهتر مي كرد.
من اومدم اينجا كه بخوام كمكم كنن چطور رفتار كنم كه همسرم از خانوادش دور نشه در عين اينكه من نمي خوام زياد قاطي ماجرا شم. خيلي هم رك بگم كه دلم براي خواهر همسرم نمي سوزه. اما مي خوام مشكلات اون رفع شه فقطو فقط به خاطر همسرم. هر خواهر مادر پدر برادري بايد بپذيره كه دخترشون ، پسرشون ازدواج كردن. رابطه مثل قبل نيست. من هر قدمي كه براي خانوادم بر مي دارم براي خانواده همسرم بر مي دارم حتي بيشتر . محال است حتي يكبار بيشتر از خانواده همسرم به ديدن خانواده ام برم.اما خانواده ها بايد يكسري حدو حدود و حرمتها رو بشناسن.من قبول دارم كه روي اين ماجرا زيادي حساس شدم. كه خوب عامل تحريكش خواهر همسرم و خود همسرم بودم. اما نياز دارم كه دوباره به حالت اولم برگردم و حساسيستم كم و جهت دارش كنم اما راهشو نمي دونم.
اونوقت شما ها به جاي كمك ، فقط توهين و بد و بيراه گفتين.
كي به شما اجازه همچين رفتاري رو مي ده؟

نه سورنا تند نرو تو يه مردي و دنياي تو با زن ها بسيار متفاوته همه حرفهايي كه زدي دليل منطقي خوبيه اما احساس نه ! يه كم ما هم در مورد كيميا بي انصافي كرديم .
ببين كيميا اگر خيال مي كني رفتارهاي اون دختر درست نيست سعي كن دوستانه اونطور كه اگر خودت دختري داشتي بهش توصيه مي كردي تذكر بده مثلا بهش بگو (به طريقي كه يه حس خوب بهش دست بده ) كه در گوشي صحبت كردن باعث مي شه نفر سوم حتي اگر بدونه در موردش صحبت نمي شه حس بدي درش بوجود مي ياد
تو كار درستي ميكني براش هديه مي گيري ، با اون همه مشغله زندگي دليلي هم براي محبت جا به جا وجود نداره اما اين مسئله رو براي همسرت شرح بده و توازن رو برقرار كن
مثلا بهش پيشنهاد بده هر از گاهي با خواهرش تنها برن گردش - سينما - پارك و...
من هم از اينكه همسرم جاي خوابم رو به ديگرون تعارف كنه ناراحت مي شم اما خودم اين كار رو مي كنم وقتي خواهر شوهرم مي ياد خونه (البته اون وقت ها كه كوچكتر بود ) جاي همسرم رو توي هال مي انداختم و اون رو پيش خودم مي خوابوندم تا حس غربت بهش دست نده . در باقي شرايط وقتي مهمون دارم در اتاقم بسته است چون خيلي بهم بر مي خوره يكي وارد اتاقم بشه ولو خواهر شوهرم . اون هم مي دونه تا وقتي مي تونه بره توي اتاقم كه من بهش چنين اجازه اي بدم .بايد باور كنيم با ازدواج يك سري محدوديت ها بوجود مي ياد
مثلا يك پدر با مايو اسليپ توي خونه مي گرده اما تا بچه اش به دنيا مي ياد ديگه حد رو رعايت مي كنه حالا اگر اون حد و مرز رعايت نشه و مثلا بگه دخترمه و من محرمشم زن حق نداره تذكر بده چون ممكنه بگن به دختر خودش حسادت مي كنه .كم كم رابطه ات رو با اون دختر بهتر كن شايد رازهاي حتي بچه گانه اش رو باهات در ميون بذاره .
در كل بهترين كار اينه كه خيلي دوستانه اما رك با همسر - خواهرشون - و اگر احتياج شد مادرشون صحبت كنيد كه اون دختر خانم هم حدشون رو رعايت كنن . اما در كل زياد گير نده يكي دو سال ديگه كه اين دوره بلوغ بگذره همه چيز عادي مي شه .
دوره بلوغ گاهي خيلي خطرناكه من دختر ندارم اما بودن كساني كه حتي به معلم زن هم اونقدر وابستگي عاطفي پيدا كردن كه زندگي براشون آزاردهنده شده بود اين علاقه افراطي مي تونه به جنس مخالف ولو پدر يا برادر هم باشه پس بايد بهش كمك كني تا توازن و تعادل در زندگي اش حكم فرما بشه .

چرا بي دليل خودتو به هم مي ريزي كيميا
دوستان توي زندگي شما نيستن و تا تجربه اين كار و نداشته باشن نمي تونن راهنمايي ات كنن
همسرت به اون چيزي كه من توي ذهن داشتم رسيده . من توي پيت قبلي سربسته همين مطلب رو عنوان كردم و مطمئن باش اين دختر فقط چون توي دوره بلوغه چنين رفتاري داره همسرت نبايد كناره بگيره بايد همراهش باشه البته به گونه اي درست و با كمك مادرشون . يه جاهايي اون به پشنيباني برادر نياز داره و يه وقتايي به زنانگي مادر . اون نتونسته با مادرش دوست باشه چون مادرش براي اين كار ساخته نشد احتمالا فاصله سني اشون زياده پس حالا دنبال يه جايگزينه و برادرش براش قابل دسترسترين بوده اما مي شه با كمك يك مشاور
جايگزين ها بهتري رو براش فراهم كرد - مي شه بهش فهموند كه زندگي مرزي مشخص داره و اگر از اين مرز فراتر رفتي مجرم محسوب مي شي - و در كل كمكش كنيد اين دوره رو بهتر بگذرونه
كودكان اگر دوران كودكي شان رو به خوبي سپري نكنن دوره نوجواني با مشكلات عديده اي روبرو خواهند شد . گاهي ما خيال مي كنيم بچه هامون دوره كودكي خوبي دارن در صورتي كه فقط فرمانبردارهاي خوبي اندو بس.

هر کاری دوست دارید انجام بدید. من غلط کردم. تاپیک مال شماست. من فقط خودم هم موندم مردها چیو با ازدواج بدست میارن که می رن خودشونو اینطوری اسیر می کنن.
خوش باشید

احتمالا آرامش!!!!! همون چیزی که به مردها برای شروع زندگی مشترکشون وعده داده شده!!! چقدر زندگی پر آرامشی!!!

دوست عزيز اين دختر خانم كه يه ذره بزرگتر بشه و بفهمه دوست پسر چيه قيد شوهر شما رو كه هيچي قيد پدرشم ميزنه.عزيزم صبور باش كسي نميخواد بد قضاوت كنه.قبول يه كم سخته اگه ما هم توي شرايط شما بوديم تحمل نميكرديم اما يه كم ديگه صبر كن.

من ديشب به همسرم پيشنهاد دادم كه جمعه با خواهرش برن ناهار و بعدش سينما.من باهاشون نمي رم كه اگه مي خوان خصوصي حرف بزنن. گفتم ماهي يك بار اين برنامه رو بذار.اما اگه اين قضيه بشه عادت يا توقع چي؟

سلام کیمیا جون
طراوت حرف خوبی زده و حرفش کاملا درسته .سعی کن یکم صبر کنی همه چی به مرور زمان حل میشه .
وقتی به همسرت این پیشنهاد را دادی در جواب چی گفت؟

آقای sorena_arman عزیز دوباره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهشا آروم.
کیمیای خوبم چرا از نظر های مختلف ناراحت شدی . اقای گرد آفرید که بی احترامی نکردن. سورنای عزیز هم که دیگه مشخص شده ، لحن صحبت هاشون تنده. به دل نگیر.

عزیزم در مورد خواهر همسرت هم کمی دیگه صبور باش. واقعا خودتو جای همسرت و خواهرتو جای خواهرش گذاشتی ؟؟؟ عزیزم 14 سال سن اوج بحران جوانی و اون به برادرش نیاز داره. دوست خوبم یکبار دیگه جواب قبلی ای رو که بهت دادم مرور کن.
در ضمن هیچ اشکال نداره شما سه تایی با هم بیرون برید. چرا خودتو کنار بکشی؟؟؟ هر وقت حس کردی داره خصوصی با همسرت حرف می زنه خودتو بزن به کوچه علی چپ.
کیمیا جان به قول دوستمون خواهر همسرت که کمی دیگه بزرگ شه تمام این وابستگی هاش از بین می ره. عزیزم به این فکر کن که اگه با این حساسیت های شما خلاهای عاطفی اون دختر پر نشه ممکنه به جاهای بدی کشیده بشه. عزیزم اون برادرشه.
از یک دیده دیگه هم نگاه کن. وقتی الان همسرت با خواهرش و نیازهاش آشنا می شه تجربه ی خوبی براش می شه که فردا با دختر کوچولوی خودت هم بهتر می تونه رابطه برقرار کنه. عزیزم باور کن الان زیادی حساس شدی. مطمئن باش اگه الان حساسیت نشون ندی و این یکی دوساله بگذره همسرت و خانوادش روزی جوابگوی محبتت خواهند بود .