-
پوه جان
میخواستم برات بنویسم ولی فرصت نشد.. خلاصه مینویسم. امیدوارم برات مفید باشه...
من روز معلم همیشه برای استادم گل میگیرم. ولی معمولا سبد گل میگیرم که رسمی تره. البته شده بعضی وقتا براشون کادو گرفتم.
اما تو بعد از مدت ها برای عذرخواهی میخوای بری، یا گل بگیر یا چیزی نبر. هدیه به نظر من برای عذرخواهی جالب نیست.
ولی با اینحال، سخت نگیر. آدم که نکشتی. شرایطت جور نبوده. نهایتش اینه که مثل قبل هوات رو نداره. استادا از این دانشجوها که یه مدت غیبشون میزنه زیاد دیدن ;) زیاد موضوع رو احساسی نکن.
پیشنهاد "زن ایرانی" هم خوبه که قبلش ایمیل بزنی و براش توضیح بدی. تو صحبتت تاکید کن که قدردان زحمتاش هستی.
خلاصه هرچه زودتر با این مشکل رو به رو شو. چون اضطرابش آزاردهنده تر هست.
اصلا ناامید نباش. به قول آقا حامد باید با سال پایینی ها بگردی یکم اعتماد به نفست رو ببری بالا.
موفق باشی.
-
به به،میبینم که پله های ترقی رو یکی یکی طی میکنید.خوبه همین فرمون رو داشته باشین.
البته موتور ادم که روشن میشه همه کارها رو یکنواخت جلو نمیره...اول دو ساعت حال دارین بعد چند روز زخمی بعدش یک روز کار میکنید و کم کم میرسین به یکماه کار مداوم.به عبارت ساده تر رشد میکنید.
بفکر سنوات نباشین بهتره،همینکه سنوات بگیرین کار شما از ریتم میفته،هرچقدر تونستین اینور تا پایان مهر جمع و جور کنید موفقین
و استاد من هم این تیپ رفتار رو داشته،نکته اش اینجاس که تو اون زمان منطقی استادتون پیداتون نشده وبنظر میرسه ، این جواب ندادنشون بیشتر معنای این رو داره که:"الان دیگه دیره"
من هم جواب تلفن استادم رو ندادم،ولی هرچی میگم شما نمیپذیرین،دانشجو همشءن استاد نیست که بخواد استادش رو تحت تاثیر رفتار غلط خودش قرار بده،چون اون به شما نیاز نداره این دانشجو هست که به اون نیاز داره.
مگر اینکه استادتون جوون باشه و هنوز تجربه کمی داشته باشه.
شما یه جعبه شکلات هم ببری کافیه مهم رفتن و عذرخواهی در یک جمله است. مابقی انرژیتون برای گرفتن نظر موافق سنوات باید صرف بشه.اگر سنوات بگیرین مشکل استادتون حل میشه.
تو پستهای قبلی هم گفتم:امیدواری و انرژی مثبت شما استادتون رو مجاب به همکاری میکنه.اگر مثل لشکر شکست خورده برین،انتظارنداشته باشین که نظرش راجع به شما عوض بشه.
من از بس از دانشجوهام دروغ شنیدم،حرفشون رو باور نمیکنم،حتی اونایی که باهام پروژه دارند و جواب تلفنم رو ندادند،ولی چون قصد دارم کمکشون که کارشون رو تموم کنند،وانمود میکنم حرفاشون رو قبول میکنم.به دیگر سخن دنبال اینم که یه بهانه ای پیدا کنم برای اینکه کمکشون کنم.و معمولا استاد ها همینطوری هستن.
فکر نکنید لازمه خیلی صغری کبری بچینید-وقتی مواجه بشین تمومه.موفق باشین:72:
-
سلام.
من هنوز نرفتم باز دانشگاه. ولی این چند روز فشرده داشتم کار میکردم. میخواستم یکم دست پر برم پیش استاد.
امروز استاد خودش پیام داده بود که تماس بگیرید. وقتی دیدم سرم گیج رفت. خودمو اماده کردم که بد باهام برخورد کنه و با کلی کلنجار رفتن با خودم، زنگ زدم. سرم داشت گیج میرفت. استاد جواب داد. ولی اصلا باورم نمیشد که خوب برخورد کنه! احوالپرسی کرد و گفت غیبتت کبری شده این دفعه. الان کارهاتون تو چه مرحله ایه؟
منم گفتم هنوز خیلی تحلیلهام مونده و میخوام تمدید سنوات کنم. گفت تا اخر مهر که قطعا نمیتونی دفاع کنی ولی اگه دو ماه مهلت بگیری میرسی چون چیزی از کارت نمونده بود و نمونه اخرت خیلی خوب شده بود(نرفته بودم جوابش رو بگیرم) و فقط نوشتن مونده. شما دنبال تمدید مهلت باش و منم قوانین رو بررسی میکنم ببینم توی جلسه کمیسیون چی کار میشه کرد شما هم مدارک لازم رو جور کن.
اصلا باورم نمیشد. اصلا سین جیم نکرد چرا نیومدی. اصلا دعوام نکرد. حتی صمیمانه حرف زد. منم گفتم ببخشید تماس گرفته بودید من جواب نداده بودم. ولی خیلی عادی گفت اشکالی نداره. دو ماه وقت بگیرید حله، توی تحلیلهاش هم کمکتون میکنم زود تموم میشه.
- - - Updated - - -
یعنی واقعا اون خطای شناختی فاجعه سازی درون خودم رو، دقیقا توی این قضیه دیدم. و ترسو بودن و ترس از سرزنش و دعوا شدن و اعتماد به نفس داغون خودمو.
- - - Updated - - -
فردا یه جعبه شکلات میگیرم میرم.
تا حالا فکر نمیکردم تا این حد خودم بدبینم.
و البته استاد هم بزرگواری کرد
-
سلام
خیلی تبریک می گم ، واقعاً خوشحال شدم.:43:
توی این مدت واقعا به یادتون بودم !!! هر وقت یادتون می افتادم یه دعایی ،صلواتی ،چیزی برای گشایش کارتون می فرستادم (این رو گفتم که بگم برام موفقیت و گشایش تون مهم بوده و به همین دلیل هم می گم که خیلی خوشحال شدم نه این که منِ کمترین ، کمترین اثری توی این گشایش داشتم )
لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ
اگر شاکر (نعمت ها)باشید آنها را برایتان زیاد می کنیم.
از این فرصت استفاده کنید و رابطه تون با خدا دوباره حتی در یک الحمدلله که از قلب تون میاد بیشتر کنید و اگر خیلی بیشتر باز هم خوش به حال تون(تذکر و یادآوری بود وگرنه می دونم شما حواس تون هست).
براتون طلب توفیقات و استقامت بر سختی و آسانی رو از خدا دارم .
موفق باشید.
-
:104::104::104:
دیگه تموم:-)
آفرین....خداروشکر این تاپیکم با نتیجه خوب تموم شد
خوشحال شدم منم....و
ی خوشحالی هم به خاطر همدلی و راهنمایی ادم های با معرفتی که اینجا میبینم....انصافا خوب همراهی کردن
ان شالله تو زمینه های دیگه هم موفق بشید و کارهاتون روبراه شه...به امیدخدا
-
پوه جان
خیلی خوشحال شدم که مشکلاتت داره حل میشه...
واقعا استاد خوبی داری. بچسب به کارت و یه برنامه ریزی خوب بکن. ایشالا به زودی این خان رو در زندگیت رد میکنی.
-
سلام
آره عزیز با نگاه منفی بخصوص نسبت به خودت خودت را از انرژی و انگیزه خالی می کنی ....
همین برخورد استادت و رفع بدبینی .... حتماً خیلی بهت انرژی داده و می دهد .... پس کانونها و راه جذب انرژی و انگیزه را دریاب و بدان در منفی بینی ها بخصوص در باره خودت فقط توان و رمق و انرژی و انگیزه را در خودت می گیری و در برعکسش هم نتیجه عکس ... یعنی توان و قوت و انرژی و انگیزه و هدف و برنامه برایت پیش خواهد آمد
موفق باشی خانمی که قطعاً چند وقت دیگر خبر دفاع قوی و امتیاز عالی ازتو خواهیم شنید
:72::72::104::104::310::310::43::43::43:
-
سلام.
دلم خیلی گرفته........
دارم مینویسم پایان نامه رو، ولی به شدت غمگینم. احساس میکنم دیگه ارزشی نداره اینقدر دیر دفاع کردن و هفت ترمه شدن. تازه هنوزم معلوم نیست موافقت کنن یا نه. هیچ ذوقی براش ندارم و فقط برای رفع تکلیف دارم انجام میدم.
دلم گرفته....
-
این مدت به نظر میاد پرانرژی ام، ولی به شدت بغض دارم. انگار یه تخته سنگ سنگین روی قلبمه، یا انگار یه خنجر فرو کردن تو قلبم. احساس یاس دارم. دلم میخواد گریه کنم ولی نمیتونم.
بعضی وقتها از خودم میپرسم چرا من اونقدر نچسب بوده ام که واقعا هیچ دوست صمیمی ندارم که توی این مواقع بشه براش گریه کنم، یا بیاد وقتایی که توی خودم گیر کرده ام یکم بکشدم بیرون؟ چرا من هیچ تفریحی ندارم؟ اوایل تیر که یه مسافرت رفتیم (که کاش نمیرفتیم چون اتفاقای خیلی بدی توش افتاد که شدیدا به همم ریخت و دلمو از خیلی چیزا برید)، دیگه هیج تفریحی نرفته ایم. مامان و بابا که خودشون کم حوصله، تلویزیون هم یک سره روی اخبار و همش خبرهای منفی، بابا سکوووت، مامان هم از دست ما کم حرف شده، منم که ده ها سال پیرتر از اونا.
-
سلام پو
عزیزم تو را بخدا مواظب این ذهنت باش ... عادت کرده به مرثیه سرایی حتی در پنهانی ترین زوایای وجودت باشه ... و ناخودآگاهت را وادار میکنه دنبال یه چیزی بگرده برای این کار ... اسیرش نباش .. .بهش میدان نده ...
حالا که شرایط دفاع مهیا شده داره بهت میگه دیگه چه ارزشی داره ... بعد این همه مدت ... تا دیروز میگفت دیگه نمیشه ... وقت بهت نمیدن و .....
از هر موقعیتی این شیطانک درون برای ناامید کردن و وادار به غم و افسردگی کردن استفاده میکنه حیفه بهش میدان بدهی ...
بابا به خدا شیطانی که بخاطر تکبر در برابر امر خدا به سجده آدم قسم خورده بنی آدم را هلاک و نابود کنه بیکار نیست ... از روزنه های ورودی نفس وارد میشه و فردی برای نابودی ما تلاش میکنه و در سطح کلان اجتماعی هم با ابزارهای خاص تمدنی و ....
این مائیم که در درجه اول با بستن روزنه ها و بعد با مبارزه در زمانی که از روزنه ای وارد میشه باید او را ناکام گذاشته و موجبات قوت و ارتقاء خود در این دست و پنجه نرم کردن فراهم کنیم ... این لعین بیشتر هم با افراد توانمند و باهوشی که ازشون کارها بر میاد اگر بخواهند کار داره و من بررسی کردم دیدم یا با ناامیدی و افسردگی یا با رخوت یا با لهو لعب ( فساد ) میخواد آنها را از کار بندازه ...
امثال تو را هم اینجوری با خود سرزنشی و خود تخریبی و ناامیدی و .... میخو.اد از کار بندازه ...
روزی به یکی گفتم هرکسی را دیدی بیشتر شیطان دوروبرش می پلکه و به خطاهای چشم گیرش می کشاندش ... ببین اون آدم فرد توانمندیه و قابلیتهایی دارد که موثر و مفید است و او می خواهد اینگونه فشلش کند تا قابلیتهایش فعال نشود و لایق رشد و ارتقاء خود و دیگران نگردد
کمی در این باره تفکر کن و با یک یا علی اجازه این وسوسه هایی که اشاره داشتی را بهش نده
وقتی میگه دیگه دفاعت ارزش نداره و ... بگو بیخود کردی ... زمان مهم نیست .... مهم اینه که من کارمو انجام دهم .
میگه ببین .. هیچ جاذبه ای نداشتی که دوستی داشته باشی تا اینجور روزها بتونی با او حرف بزنی و ... بگو خودم نخواستم و همت نکردم ... و انگهی کی بهتر و در همه موقع حاضرتر و مهربانتر از خدا ... با این حرفها دم گوشم وزوز نکن گوشم بدهکار نیست و هرچه تو القاء کنی ، من به عکس آن توجه می کنم .. هرکاری تو نهیم کنی از انجامش ... من حتماً انجام می دهم و ...
وقتی اینجوری با او در افتی انرژی پیدا می کنی در حد بوندس لیگا:324:
باور کن من بارها تجربه کردم ... اصلاً حلاوتی دارد لج بازی با شیطان که نگو ... :310:
در روانشناسی هم بهش میگن تکنیک "قصد متضاد "
به غم وادارت میکنه ... تو برعکسش خودتو وادار کن به خوشی ...:310::227: به شوخ طبعی ...:311::58: به سرحالی ...:227: و اینجوری داغی به دل این جیز جیگر زده بزار که بسوزه و جیغ بزنه ... :161:که بگه ای وای از دست این پو ... :97:چی شده که به حرفم گوش نمیده ...:54:....
بعد میگه تقصیر این همدردیه :102::304: کجا برم از دست این همدردی و راهکارهای ضد من :161: و تو هم به این تکاپوی بی فایده و جلز ولز و داد و فریادش حالا نخندی کی بخندی http://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gif