-
اراه جان ممنون که وقت گذاشتی.خوب اینم که میگی خیلیا با۷۰۰_۸۰۰تومن زندگی میکنن برمیگرده به اصل مقایسه.خوب اگه اینجوریه که خیلیای دیگه هستن که باخیلی کمتر از این زندگی میکنن اونوقت یعنی من باید از اینکه برام یه غذایی فراهم میشه که زنده بمونم ولباسی که از سرما نمیرم کلاهمو بندازم هوا!!!
من اگه همسرم نداشت میگفتم نداره.اگه لول خودمو وخودش پایین بود میگفتم مارو چه به اینکارا.اگه مامان وبابای خودمو بقیهءخانوادم وخانوادش اینجوری نبودن میگفتم قبلا چطوری بودم الانم همونجور.اما اخه من الان هیچ توجیهی ندارم براش.میگم منم مثل بقیه.بقیهءخونوادم نه بقیه ای که نمیشناسم.این که میگم دیگه وقتشه مدنظرم سن ازدواجم نیست من دارم میبینم شوهرم چی داره چی نداره.اینکه حرصم میگیره برا اینه که من طلاهای زمان مجردیمو فروختم و وارد این زندگی کردم .خوب الان وقتشه که جبران کنه.
به جز اینها این توضیح رو لازمه بدم که من باشوهرم بدحرف نمیزنم.اونم همینطور.الان اینجا کسی منو اونو نمیشناسه برا همین صرف خالی کردن خودم اینجوری میگم پس دیگه رو این موضوع بحثی نکنید.
-
سلام
منم فانتزی ها قبل از ازدواج تو ذهنم داشتم که بعد ازدواج برام محقق نشد. مثلا من با توجه به علاقمندی خودم به شعر و ادبیات زمانی دوست داشتم همسر آیندم برام شعر بخونه یا بفرسته. اما با کسی ازدواج کردم که تو این زمینه ها نه تنها خوب نبود بلکه افتضاح بود!!!
اما با تمام وجود برای زندگی مون تلاش می کنه. بی نهایت خوش قلب و مهربون و خانواده دوسته و ثابت کرده که عاشق ماست.
هیچ وقت، هیچ کس صد در صد ایدهآل نیست. قطعا منم نیستم. پس نه تنها خوشحالم بلکه همیشه و هر لحظه دعا می کنم خدا بهانه های خوشبختیمو حفظ کنه. شما هم به خاطر این چیزای بی اهمیت کام خودتون رو تلخ نکنید.
طلاهای مجردی تون رو فروختید؟ خوب مگه برای همین زندگی نبوده؟ قرض نداده بودید که.
این مشکل خیلی کوچیکه خدا رو شکر. همسرتون هم یواش یواش یاد می گیره ان شاء الله.
-
سلام
همسرم منم دقیقاً مثل شماست سه ساله ازدواج کردیم اما تمام مناسبتا یادش رفته یا با تاخیر یه تبریک گفته، چند باری هم که غر زدم فقط معذرت خواسته ولی مناسبت بعدی باز هیچ کاری نکرده . راستش منم خب ناراحت میشدم و همسرمو با همسر خواهرم مقایسه میکردم که چه سورپرایزایی برای خواهرم داشت چه دوران عقد چه الان
اما منصفانه که فکر میکنم مبی بینم اینا دلیل دوست نداشتن نیست چون جاهای دیگه دوست داشتنشو ثابت کرده
مثلا هر روز برام صبحانه میاره سرکار، میاد دنبالم
بریم بازار و از چیزی خوشم بیاد محاله نخره
البته یکی دو بار هم برام هدیه خریده اما نه به شکل رسمی و کادو پیچ شده که نمیشه گفت سورپرایز مثلا میپرسه میخوام اینو برات بخرم دوستش داری یا بین این دوتا کدومشو میخوای
اما خب تو ذاتش نیست سورپرایزی رو که خودمون واقعا دوست داریم و میدونم تو چی تو ذهنته، باید کوتاه بیایم به نظرم چون واقعا فانتزی تو ذهن ما اصلا با روحیات اونا سازگار نیست یا شاید فکر میکنن از خودمون بپرسن بهتره بالاخره ساختار ذهن مردا با زنا فرق داره.
منم تمام روشهای تو رو رفتم براش کادو خریدم سورپرایزش کردم، مستقیم بهش یادآوری کردم و ......اما جواب نمیده البته بهتر شده مثلا میگه قبلش که تولدت فلان روزه و اینا اما هیچ کاری نمیکنه که بهش گفت سورپرایز
اما من واقعا دوستش دارم چون جاهای دیگه محبتش رو بهم نشون داده و الان من طوری شدم که خودم به خودم هدیه میدم و سورپرایز میشم :311:
-
چقد باشعور چقد باشخصیت چقد متین اخه چقد آقا.......
خوشحالم بچه ها.خیلی زیااااااااااااااااااد.سور رایز واقعی شدم.
چند روز بود یه خرج جدید والبته خوشایند برامون پیش اومده بود که من بخاطر اینکه خیلی دوستش دارم گفتم امسال واقعا چیزی نمیخوام همین خرجی که کردیم کافیه.ایشالا سال بعد.
اما الان یه هدیهءخیلی خیلی خاص برام خریده.واقعا فکرنمیکردم همچین کاری کنه.خوش سلیقه ست دیگه .
راستی روز همهءخانمای سایت مبارک باشه.خوشحالیتون آرزومه