نوشته اصلی توسط
آرام 10
زندگی بهتر عزیز ممنون که وقت گذاشتید و نظر دادید ببینید من حرفاتون تا حدودی قبول دارم اما نگفتم من کاملا بیگناهم و همسرم مقصر بوده هدف من از ایجاد این تاپیک این بوده که بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم چون خودم رو هم در برابر پسرم و هم در برابر همسرم مسوول میدونم ونمیخوام بعدا به خاطر هیچکدومشون عذاب وجدان داشته باشم و اصلا هدفم این نیست که بگم من آدم خیلی خوب و بی نقصی هستم چون اینجا فضای مجازیه و ما همدیگه رو نمیشناسیم
در مورد اینکه من و همسرم وقت چندانی برای با هم بودن نداریم به همسرم حق میدم اما در این مورد خودش هم مقصره چون تا دیر وقت بیرون از خونه است اما من قبلا یه تاپیک دیگه هم داشتم در مورد ترس پسرم از تنها خوابیدن و با این موضوع شدیدا مشکل داریم و من کاملا به همسرم حق میدم
در حال حاضر درخواست من برای جدایی فقط به دلیل برخورد همسرم با پسرم نیست ما مشکلات دیگری هم داریم و اون روز یه جرقه بود برای آتش گرفتن زندگیمون بزرگترین مشکل من با همسرم لحن بد کلامش هست البته نه فقط با من با همه اینجوریه حتی مثلا برای خرید وارد مغازه میشیم چند تا تیکه به فروشنده میندازه که طرف مغزش سوت بکشه والبته لحن کلامش با پسرم هم همینطوره خودش هم میگه زبونم تند و تیزه و قبول دارم اما دست خودم نیست اخلاقم اینجوریه اما خوب چه فایده که دل بقیه رو بشکنه بعد بگه بی منظور بود
مورد دیگه بی مسوولیتیش هست که فرشته مهربان دلایلش رو گفتن
اما یکی دیگه از دلایلم به خاطر خود همسرم هست من به جز شش ماه اول که با بچه مخالف بودم دیگه مخالفتی نداشتم اما اون هزار جور بهانه داشت چون تکلیفش با خودش مشخص نیست به آینده این زندگی اطمینانی نداره و این چند ساله نه تصمیم به جدایی میگیره نه به موندن و بچه دار شدن من فکر کردم شاید بعد از جدایی دوباره ازدواج کنه و خوشبخت بشه و همونطور که خودش میخواد چند تا بچه داشته باشه
اما در مورد اینکه خودم هم مدیریت درستی نداشتم و نتونستم جو شادی رو به وجود بیارم سهم خودم رو قبول دارم و میدونم مقصرم