نوشته اصلی توسط
hamed.FEA
سلام. جدا مهمترین موضوعی که توی کشور ما مطرحه و به شکل جدی ازش حرف زده نمیشه قضیه این رابطه هاس که واقعا برای خیلیا احساسات غیر قابل کنترل به همراه داره و خیلیا رو بلا نسبت به قهقرا میکشونه و زندگیشونو مختل میکنه ... چون موضوعی مث چیزی که گفتینو به شکل جدی و عمیق تجربه کردم حس کردم میتونم بهتون کمک کنم ... من با مشاور خیلی راجع به این موضوعات حرف زدم و تهش باور کردم که همش طرز تفکر ماس که باعث میشه یه موضوع توی ذهنمون برجسته بشه و بقیه موضوعات کمرنگ... بی هدفی زندگی به نظرم مهمترین عامل ایجاد اینجور مشکلاته که آدم به قول گفتنی قفل میکنه رو یکی و سریع اسم عاشقی و این چیزا میزاره روش... گاهی بخاطر فرار از یه سری مسائل که اسمشو مشکل میزاریم با یه مشکل بزرگتر به اسم تشکیل رابطه مواجه میشیم که از تهش بی خبریم... به اطرافت نگاه کن ... مسئله حل نشده میبینی که آزارت میده ؟؟ حلش کن ... فرار نه ... حل ... اگه حل نمیشه شیفت دیلت بزن روشو پاکش کن ... هدف خیلی بزرگی برای جنگیدن نداری؟؟ بساز... ما همه به دنیا نیومدیم که همش یه سری کار تکراری رو توی زندگی انجام بدیم و بریم اون دنیا ... جدا بی هدفی مهمترین مشکل یه آدمه ... توی سنین نوجوانی و بعضا جوانی احساسات و منطق خیلی وقتا مقابل همن و تویی که انتخاب میکنی کدوم پیروزن ...
حالا یکم فاز رو همدردی کنم : "واقعا درست میگن که عشق بی رحم ترین حس خوب دنیاست ... اگه عاشقی باید این جمله رو خوب درک کنی ... ولی اینم درسته که _شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد ، گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام_ ... شمع عشق میتونه یه کورسوی امید و انگیزه باشه برات توی تاریکی ، همون شمع میتونه بیفته و همه چیو بسوزونه ... میتونه خدایی نکرده آتیشت بزنه که متاسفانه منو سوزوند... خوشبختی که بهترین حس دنیا رو تجربه کردی (البته اگه تجربش کرده باشی) ... حس عجیبیه که دنیات بشه یه آدم دیگه ... خوشبختیش خوشبختیت باشه ... نگو میخام سرد شم ... عاقل شو نه سرد ... کمی منطقی تر باش و از اینور بوم نیفت...
ببخش نصیحت کردم ... امیدوارم جایی از صحبتام ناراحتت نکرده باشه و مفید بوده باشه برات ...