نوشته اصلی توسط
mlika2
سلام .اول از همه بگم من سه سال عقد بودم وشوهرم خیلی رفیق داشت وبا دپتاشون صمیمیتر وخیلی مسافرت میرفت حتی وقتی یه عیدش عزا دار
برادرش بودیم اون رفت مسافرت در صورتی که به بهونه عزاداری حتی واسه من یه خرید عید نکردن من وشوهر دختر خاله پسر خاله هستین.اینو نوشتم
که بدونی مشکلت رو خیلی خوب درک میکنم.ولی مطمئنم شما هم ایراد زیاد دارین یکیش همین که گفتین تفاوت فرهنگی داریم چون رفتم خونه دایی
وخالشون خب چه ربطی داره این دوره حتی رفتار پدر ومادر با بچه فرق داره چه برسه به دایی وخاله
کاش شما سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش میدادین راجع به در امد زن .شما کار میکنید وشوهرتون بیکار حاضر هستمکه شرط ببندم تو این مدت
حداقل یکبار بهشون تعنه کار داشتن خودتون وبیکاری اون رو زدید.درست توی تاپیکتون نگفتین حرفای خودتون رو ولی ادم میتونه چنین چیزایی رو حدس بزنه.
تاکیدم اینه که تمام سخنرانیهای دکتر حبشی رو گوش کنید خیلی تاثیر گذاره.دوما یعنی اینقد کارتون واجبه که بلید دور از خانواده باشین وکار کنید
همه دوستان گفتن که این مرد درست شدنی نیست ولی رفتار شما هم کاملا اشتباهه.من سه سال تو دوران عقد همه این مجردی بیرون رفتنا حتی اینکه مثل شوهر شما دقیقا تو روم گفت که نمیتونم به خاطر تو
قید دوستام رو بزنم ولی چی شد وقتی عروسی کردیم کم شد وکمتر
البته با چه راهی اینکار رو کردم از طریق اینکه خودمو علاقه مند به رفت وامدهای دوستانش نشون دادم بهش فرصت دادم تو خونه به دوستیاش ادامه بده البته اولش دوستاش مجرد بودن تو مسافرتای مجردیش خیلی تاثیر داشتن وهمش بهش میگتن زن ذلیل ولی خوشبختانه خودشون زن گرفت
حالا شوهرم قدر منو میدونه چون زنای اونا دیگه حتی نمیزارن شوهراشون تنهایی جایی بره.تو رفتار خودت تجدید نظر کن .در ضمن من هم همه این بیکاریها وبی پولیها رو از شوهرم دیدم ودر کنارش مسافرتهاش پس صبر کن وعجله نکن.