RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
نيلوفر 25
آيا ارتباط مادر ودختري بين تون هست ؟ يا اينکه مثلا با هم قهريد.
در 24 ساعت شبانه روز چند ساعتشو باهم هستيد؟
چه جوري روي شما سيطره انداخته که ظاهرا شما نمي تونين از شر اين افکاروعقايد خلاص بشيد؟
آيا فعلا تو خونه پدريتون هستين يا ازدواج کردين؟ (البته گفتين تو يه اطاق بيشتر فاصله ندارين ، اما چون خيلي با ايهام مي گيد پرسيدم؟)
با بقيه خواهروبرادراتون هم اينجوريه يا فقط باشما؟
اينجوري که فهميدم نظرتون اينه که شيطون تو جلد مادرتون رفته وازطريق مادرتون داره شما رو گمراه مي کنه ، درسته؟
فعلا تنها توصيه اين طفل به شما اينه که ياد خدا بکنين وبه خدا بيشتر متوجه ومتذکر باشين. متوجه قدرت خدا وضعف خودمون.
اين موضوع برا من خيلي جالبه واگه به نتايجي رسيدين اگه ميشه برام پيغام بزارين. ممنون
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام نیلوفرجان
ببخشید من دیر متوجه شدم
واقعا مقداری گیج شدم یعنی اینکه مادرتون می خواد شما رو از مسائل دینی و مذهبی دور کنه؟
اگه این طوریه که من متوجه شدم ،
شما که می گید ایمانتون قویه !پس از چی نگرانی احترامشون رو نگه دار ولی هر چیزغیر معقولی که گفتند نباید انجام بدی!
چرااون رو به حال خودش نمی زاری؟
چرا به حرفهاش بی توجه نمی شی؟
یا اون رو از سرخودت بازش کن به قولا بپیچونیش . یعنی تو کار خودت رو انجام بده ولی باهاش درگیرنشو
از پدرت بخواه که میانجی گری کنه.
خداهمیشه و همه جا باماست ما همیشه خداروداریم.
اون به خاطر ایمانت هیچ وقت تنهات نمی زاره.
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
دوست من میدونی که من چه حالی دارم. واقعا شرمنده تو هستم.
دوست عزیز من میدونم که خدا کمکت میکنه و راهی رو بهت نشون میده ولی یه روزی میرسه که تو تو اون راه میوفتی و بالاخره مادرت توجیه میشه داره اشتباه میکنه .دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.
توکل به خدا کن وامیدوار باش.
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
بزرگی میگفت؛
خدا به هر کس به اندازه ی ظرفیتش مسئله برای حل کردن یا تحمل کردن میده نه بیشتر نه کمتر،
مطمئنا شما هم از این قاعده و قانون مستثنا نیستید.
منتظر صحبتات هستیم.
شاد باشی
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام دوستاي عزيزم!
بازم ممنون از توصيه هائي كه ميدين.بازم جاي خالي مدير همدردي رو اينجا ميبينم.
نه دوستاي عزيزم من منظورم از حرفائي كه دارم ميزينم اينجاست كه يكي خيلي دلش ميخواهد كه منو مايوس و شكست خورده و تنها ومنزوي ببينه و براي اينكار از هر راه هم تونسته اقدام كرده تا حالا به خانواده ام رسيده.
ميدونيد كه آخرين خدعه شيطون صداقته.وما كه عاشقيم توقانون اين بني اسرائيليا كه خودشونو از حقوق طبيعي كه خدا براشون حلال كرده محروم كردن ميخوان كه ماهم همينطوري باشيم گناهكاريم/ و حتي يه بار يكيشون بهم گفت:تو اينكارا رو برا رسيدن به هدفت و اميال جنسيت ميكني و اسم خدا رو نبر!
اين حرف شنيدنش از كسي كه مثلا دوست صميميم بوده ولي به دلايلي كه خوشون اسمشو منطق ديني و من اسمشو ناداني ميدونم كه باعث شده در اختيار اونا قرار بگيره مثل مادرم و بقيه يا مثل پدرم كه درگيره يكسري عقايد قديميه( مثل اون همبندي حضرت يوسف كه توي خواب داشت ميديد كلاغا دارن از مغز سرش ميخورن )دارن ازشون سوئاستفاده ابزاري ميكنن و ايناست كه منو آزار ميده!
در ضمن اين مشكل اونا با منه و مقاومتائي كه ميكنم با بقيه مشكلي ندارن و منم دوتا برادرام و عزيزي رو كه دارم از جونم بيشتر دوست دارم و هر كار بتونم براشون ميكنم ولي با منافق و دررو و خيانتكاري كه راهشو مشخص كرده همدستي نميكنم!
به قول يكي از بچه هاي تالار كه :صد رحمت به عرب جاهليت كه يكبار دختراشون رو زنده به گور ميكردن!ما اينجا از نظر روحي روزي هزار بار زنده به گور ميشيم!
بازم از همه تون ممنون و منتظر پيشنهادائي كه ميدن هستم دوستاي گلم!
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام نیلوفر خانم
من عضو جدید تالارم
این یه واقعیتی هست که اکثر آدما تو زندگیشون تجربه میکنن
ناراحتی و مشکلات روحی یک عضو خانواده که موجب بهم ریختن نظم خونه و زندگی میشه
مثلا برادر بزرگ خونه که به دخترای خونه گیر میده و اجازه نفس کشیدن رو هم به خواهراش نمیده
یا خواهر کوچیک خانواده که فکر میکنه بقه افراد قدیمی و بی کلاس هستن و آبروی خانواده رو میگیره دستش و میبره چوب حراج میزنه
پدر کم سواد که فکر میکنه چون بزرگه پس تجربیات بیشتری داره و عقل کل هست
مادر خانواده که فکر میکنه عاشق بچه هاش هست و هر چی که میخواد و انجام میده به نفع بچه هاش هست و دلیلش اینه که مادر هست
و هزار جور مشکل دیگه که باعث بهم ریختن خونه و زندگی میشه
خونه ما آروم و کم مشکله / همدیگه رو درک میکنیم / ولی اکثر دوستام مثل شما این مشکل رو تو خانواده دارن و خیلی از این موضوع ناراحت هستن
من برعکس تو وقتی از خونه میرم بیرون دچار مشکلات میشم و منم مثل تو کارم به جایی کشیده که روی تخت و گوشه اتاقم مثل یه تیکه گوشت بی جون افتادم / الان 2 هفته میشه از خونه بیرون نرفتم / بیرون که میرم واقعا اذیت میشم / من باهات احساس همدردی میکنم / من میرم پیش روانپزشک و درمان دارویی دارم !
اگه میتونی تو هم برو و نزار این مشکلات بیشتر از این که هست اذیتت کنه
هر کی منو میشناسه میگه بابا مگه تو هم تو زندگیت مشکل داری
ولی نمیدونن به چه روزی افتادم
ببخش اگه زیاد نوشتم / خواستم بدونی تو تنها نیستی و همه مشکلاتی برا خودمون داریم / چی میشه کرد ؟
میتونی از پروفایل من آی دی منو دربیاری و بهم پی ام بدی / منم احتیاج به یه همدرد دارم
میتونم بهت کمک کنم / البته تا اونجای که توان این کارو دارم کمکت میکنم
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
تو تسلیم نشو
اگه به بعضی چیزا اعتقاد داری نزار آیندت خراب بشه
و لطفا یکم بیشتر یا واضح تر مشکلت رو مطرح کن
من نظر دادم و هدفم همدردی با شما هست
ولی تا دقیقا ندونیم مشکلت چیه فکر نکنم بشه نظری داد که به دردت بخوره
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام!
بعضي دوستان اعتقاد دارن كه من به دليل مشكلات روحي كه پيدا كردم روحيه اي شاعر گونه پيدا كردم ولي واقعيت انجاست كه:
شاعرولي من شاعر نيستم عزيزان/من يه نويسنده ام كه وسط يكي از داستانهاي خودم گير افتادم .تا انجاي قصه رو هم درست اومده ام كه يكي بالاخره عاشقم ميشه و مدتها دنبالمه اينقدر كه مدتهاست به فكرمه و مثل باباي جودي (بابالنگدراز كه اونقدر هم پير نبود!)هميشه حواسشش به من بوده و در ظاهر مثل بقيه رفتار ميكرد ومن تو فكر ديگري بودم كه زندگي قصه مون رو براي هميشه پيچونده بود و به خاطر دل عاشق اينيكي اونو به مسير اصلي خودش برگردانده بود.
من نميدونستم كه اون سالهاست عاشق منه فقط وقتي ديديم دعاهام ديگه در مورد اولي جواب نميده و از خدا خواستم بهم دليلي و عشقي هديه بده كه مال خودم باشه خدا اوني رو بهم نشون داد كه سالهاي سال جلوي چشم همديگه بوديم و نميديدمش!
واقعا نميديمش ولي وقتي ديدمش تازه اول ماجرا بود كه كلاغايي كه دورو برمون بودن مي خواستن منودوباره به كوري وادار كنن و گربه هاي ديگه ميخواستند پرنده منوكه نشون عاشقيم بود نابود كنن .ومن اي پرنده هاي عاشق
غريبترين عاشق يه شهر غريبه بودم كه هيچكس رو نميشناختم و همه منو به عاشقي ميشناختند اونم به بركت عشقي بود كه هيچ وقت نميديدمش .بازم تا اينجاي غصه درست ولي...
خواب اينيكي روهم نميديدم كه دشمن تا اينجا جلو بيادو به دست خودي اقدام به نابودي منو و عشق عزيزي كه دارم بكنه تا اونجا كه اون پاشو ميكشه كنار تامن آسيب نبينم ولي من از همينكارشم ضعيفتر ميشم تا انجا كه ميشم ايني كه ميبيند
خيليا دارن سعي ميكنيد بهم كمك كنيد از همه تون ممنونم.جالبه كه خودشم همين پيشنهادو مده كه من مشكل و افسردگي و اينا دارم و بايد برم پيش دكتر ولي من مدتي پارسال بنابه دلايلي رفتم پيش دكتر اعصاب و با قرصائ كه استفاده ميكردم فقط يه آرامش ساختگي و موقتي ميگرفتم چون مشكل اصلي ما هنوز باقيه و قرصاي اعصاب كه ميدونيد چه عوارضي داره .
من واقعا به يه مشاوره احتياج دارم ولي منظور اونا از اين پيشنهاد اينه كه من عشقمو و همه بديائي رو كه به من و ما كردن به فراموشي بسپارم و طبق ميل بقيه رفتار كنم .من يه ماموريت خدائي دارم كه بايد به هدفي كه داريم برسيم تا آرام بگيريم ولي اونا حتي از كمكي كه من به بقيه ميكنم و بيان مشكلي كه دارم هم وحشت دارن.
به قولي از بنده هاي خدا شرم دارن ولي از خدائي كه دارن ومدعيشن شرم ندارن!
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام مجدد
نیلوفر ما رو سر کار گذاشتی یا احتمالا توهم زدی / ببخش شوخی کردم
ولی من بازم نفهمیدم جریان چی بود و چی هست و فقط اینو میدونم که من یکم دوزاریم دیر میوفته !
امیدوارم هرچی دلت میخواد همون بشه
RE: اگه بگم كيه باورنميكنيد!
سلام دوست عزيز
كسي كه اينجا مطلبي رو باز ميكنه حتما دليلي براي حرفاش داره و منم اول تاپيكم گفتم كه چون كمي موضوع برام ازاردهنده گي داره سعي ميكنم كم كم موضوع را باز كنم و به هيچ وجه قصد سركار گذاشتم دوستان محترمي را كه تو اين تالار دارم و توي اين تاپيك دارن نظر ميدنو ندارم و اصلا يه همچين برداشتي درست نيست.