نوشته اصلی توسط
ترانه بهاری
سلام به همه حالم خیلی خرابه دوستان دیشب تا صبح نخوابیدم و گریه کردم هر چقدر زاری به درگاه خدا میکنم گویا فایده ای نداره دیروز شوهرم سرکارش قلب درد شدید میگیره و کارش به بیمارستان میکشه و نزدیک بوده سکته کنه .حتما الان میگین خودکرده را تدبیر نیست حقم دارین ولی خب حالا چیکار کنم شوهرم میگه هیچ وقت نمیبخشمت از چشمم افتادی و یه عالمه توهین بهم میکنه .جوری که انگار من تو زندگی باهاش هیچ نکته مثبتی نداشتم خیلی بی انصافی میکنه قبل این ماجرا من زن خوبی بودم تو زندگیم طوری که اقوام خودش میگفتن خانمت ازت سره .از بس گریه کردم و حالم خرابه قیافم عین زامبی ها شده دست خودم نیست .بغض همش دارم.نمیدونم تا کجا میتونم ادامه بدم .فقط ازتون تو این ماه مبارک التماس دعا دارم.چند روز پیش یکی از جوونای فامیل تصادف کرد و مرد همش با خودم میگم حیف اون کاش من میمردم تا اینقدر زجر نکشم.دلم داره میترکه .خدایا العفو