سلام. ممنونم که جواب دادی.
من به دنبال شواهد و مدارک نبودم. از اولم میدونستم که دارم با یه زن مطلقه ازدواج میکنم. ایشون با حرفاش و کاراش و رفتارش کاری کرد که منو حساس کرد و من در صدد براومدم که بدونم جایگاهم تو این زندگی چیه.
فرمایش شما در کل درسته. اما مشکل اینجاست که از یک مطلب آگاه نیستید چون در عین اینکه بسیار مهم بود، فراموش کردم در توضیحات ابتداییم بهش اشاره کنم.
ایشون همون اوایل آشنایی به من گفت که چون قبلا تو یه زندگی خیلی از نظر عاطفی سرمایه گذاری کرده و شکست خورده، دیگه نمیخواد این مساله برای بار دوم تکرار بشه و اصلا اجازه نمیده که دل ببنده و عاشق بشه. هرچند که الان این حرف رو هم انکار میکنه، اما تجربه نشون داده که تمام حرفهایی که همون اول زده از ته دل بوده و درست بوده و الان داره دروغ میگه که شر به پا نشه.
بنابراین ایشون حاضر نیست همون فداکاریها و گذشتها رو برای من داشته باشه. اونا مال زندگی اول و فرد اول بود. یه بار هم به من گفت که من نباید فراموش کنم که فرد دوم زندگیشم. همون اول گفت که میخواد که من بهش حق طلاق بدم که در صورت خیانت ازش استفاده کنه. در ضمن برای اینکه بدونن من تو تصمیمم محکم هستم و فکر بازگشت به زندگی قبلیم به سرم نمیزنه، از من خواستم که یه خونه هم به نامشون کنم. منم هر دوی این کارها رو کردم که نشون بدم ریگی به کفشم نیست.
دیگه برای این کارها خیلی دیر شده و متاسفانه ایشون کاری کرد که من از خیلی چیزها که به من مربوط نبود و نمیباید اطلاع داشته باشم، مطلع شدم. ایشون عادت داشت که دایم از زندگی قبلیش حرف بزنه. منم هر بار ازش میخواستم که این کار رو نکنه و میگفتم به خودمون بپردازیم بهتره و پرداختن به گذشته مشکلی رو حل نمیکنه. ایشون هم بعد از مدتها یاد گرفت که دیگه این کار رو نکنه اما اتفاقات بعدی مثل پیدا شدن عکسها و فیلمها و... باعث شد داستان ادامه پیدا کنه.