RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
آقای santation شما چرا دارین با همه پستها احساسی برخورد میکنین . امروز من هر چی تاپیک خوندم شما همش دارین طرفو نا امید میکنین و با اینکه مدیر هم تو یکی از پستها جوابتونو دادن بازم کوتاه نمیاین . قرار نیست وقتی یه پستیو میخونین حتما یه چیزی جواب بدین اگه نمیتونین راهنمایی کنین اینقدرم طرفو سرکوب نکنین .
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
من توكلم به خداست. آره من گناهكار زناكار از همون خدا مي خوام بهم كمك كنه و مي كنه
خدا جاي حق نشسته شما كه تو زندگي من نبودين و از هيچي خبر ندارين . من خودم مي دونم كه چه اشتباهاتي مرتكب شدم ممنون از لطفتون نمي خواد شما ياد آوري كنيد. شما تو اين سايت به همه انرژي منفي مي دين بهتره كه خودتون هم از خدا بخوايين كه بهتون توفيق همدردي با ديگرانو بده
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
بنده برخلاف شما به هيچ عنوان احساسي برخورد نمي كنم. اين شماييد كه داريد احساسي برخورد مي كنيد. فلاني يك بار همسرش اون رو زده تا به دست و پاش نيفته وبه غلط كردن نرسه ولش نمي كنيد . بازم مي گيد بايد ازش دور باشيد تا آدم شه و... بريد پستهاي خودتون رو بخونيد و بعد اظهار نظر كنيد.
من در چند پست اظهار نظر كردم كه مردها قبل از ازدواج نبايد با دختر رابطه جنسي داشته باشند چون از اون منزجر مي شن و اين بزرگترين ضربه رو به دختر مي زنه. همين طور در يك پست گفتم كه مرد در هر حالتي در صورت ازدواج مجدد خيانت مرتكب شده و تو اين شكي نيست.(دقت كنيد گفتم در هر حالتي).
اينجا هم شما نمي تونيد به كسي بگيد كه اظهارنظر كنه يا نه.
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bivafa
من توكلم به خداست. آره من گناهكار زناكار از همون خدا مي خوام بهم كمك كنه و مي كنه
خدا جاي حق نشسته شما كه تو زندگي من نبودين و از هيچي خبر ندارين . من خودم مي دونم كه چه اشتباهاتي مرتكب شدم ممنون از لطفتون نمي خواد شما ياد آوري كنيد. شما تو اين سايت به همه انرژي منفي مي دين بهتره كه خودتون هم از خدا بخوايين كه بهتون توفيق همدردي با ديگرانو بده
همدردي؟ با كي؟! اين مربوط به دوران كليساي قرون وسطي بود. افراد هر كاريو مي كردن يك كشيشي بود طلب آمرزش براشون مي كرد.
خدا جاي حق نشسته ! بله. در اين شكي نيست.همسرقبلي و فعلي شما و شما به نحو شايسته خودش مجازات خواهيد شد.شمايي كه مي گيد الان پشيمونيد از كارهايي كه كرديد و اين وضعيتي كه براي دخترتون درست شده و... به جاي اينكه در صدد جبران درد ورنجي بربيايد كه به سر اون طفل معصوم رفته دوباره رفتيد ازدواج كرديد!؟
مادر! واژه مقدسيه . نه لزوما براي مادري كه فقط اون بچه رو به دنيا آورده!
دختر نازي كه ازش دم مي زنيد وقتي بفهمه كه مادرش با سه نفر ازدواج كرده -همزمان با شوهر دومش چند دوست پسر و يك نفر داشته كه باهاش سكس مي كرده نمي دونم چه احساسي خواهد داشت. چرا اينا رو كسي تو اين تاپيك بهتون نگفته!؟(جوابش فكر مي كنم بديهيه -شما يك زنيد و حق هميشه با شماست!)چرا به زندگي دخترتون فكر نكرديد و اين اشتباه سوم رو دوباره مرتكب شديد.
فرافكني هم حدي داره.
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
به نظر من در هرجا و مکانی که برای گفتگو تهیه می شه یه افرادی هم مثل آقای santation پیدا میشند تا بتونن به نحوی توی اون نفوذ کرده و اظهارنظرهای شخصی خودشون رو ارائه بدند. به هر حال تمام این حرفها در مورد گذشته این خانمه و اینجا ما داریم برای آینده و بهتر شدن اون تلاش می کنیم. بهتره این نظرات مذهبیتون رو در وقت و جای مناسب تری عنوان کنید. فعلاً این حرفها هیچ دردی از این خانم دوا نمی کنه!
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
احتمالا romina 87! شما در هنگام بيان صحبتهاي نغز تون در حال پرده برداري از بزرگترين نظريات كارشناسي وعلمي اثبات شده در زمينه روانشناسي در طي تاريخ هستيد كه اظهارنظرهاي من رو شخصي مي دونيد! و نشونه نفوذ من!
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
ببخشيد آقاي santatian
اول اينكه حكم اين كار اونجوري كه توي قرآن اومده ( اگه ميخواين منبع رو قرآن قرار بدين ) سنگسار كردن نيست و فقط زدن 100 ضربه شلاقه
در ضمن اگه طرف به گناهش اعتراف كنه و اظهار پشيموني كنه بخشيده ميشه ... حكم سنگ سار كردن هم بر اساس روايت بوده و الان هم داره توي كشور ما اجرا ميشه ... اگه بخواي آيه ي قرآن رو هم برات ميگذارم و البته در پست بعديم يك مقاله اي ميگذارم تا همه بخونن و همه اش هم با سند و با تكيه بر قرآن و كتابهاي ديگه گفته شده ... البته من كسي نيستم كه بگم حكمي كه مراجع تقليد ميگن درسته يا نه ولي خواستم شما رو با يك سري از حقايق آشنا كنم
و در ضمن خيلي ببخشيد ولي شما اصلا حق نداريد كه بخوايد به كسي توهين كنين و تازه مگه اينجا دادگاه قضاييه كه دارين واسه خودتون حكم صادر ميكنين ؟ اينجا سايت همدرديه و وظيفه ي اعضا همدردي و ارائه راه حل به ديگرانه .... نه اينكه بخوايم ديگران رو دائما سرزنش كنيم و توهين كنيم و .... ببخشيد اين حرفهاي مقدس شما هم جز اهداف مقدس اين سايت حساب ميشه ؟ طرف بد ميكنه كه به ما اعتماد ميكنه و همه ي حرفهاشو اينجا مينويسه و بعد ما ميايم و اينقدر تحقير و توهينش ميكنيم ؟ مشكل اين خانم الان ترس از خيانته و ميخواد زندگيش رو نگه داره و سعي در بهبود روابط داره و اونوقت شما مياين و اون رو به خاطر كاري كه تو گذشته كرده محكوم ميكنين... ميخواين حكم مرگش رو صادر كنين و بگين برو خودت رو دفن كن چون تو اصلا بايد الان مرده باشي و حق زندگي نداري ؟
اگه كمكي از دستتون برمياد بگيد وگرنه لطف كنيد تا با حرفهاتون ديگران رو ناراحت نكنيد
ببخشيد ولي من اصلا قصد توهين به هيچ كس رو ندارم
موفق باشين
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
۰م اسفند ۱۳۸۴
مجازات مرتكبان زنا و فحشاء در قرآن و سنت
نویسنده فرهاد خداپرست در حقوقي, عمومي اجتماعي
باز خواني حكم مجازات مرتكبان زنا و فحشاء در قرآن و سنت
در خبرها آمده كه يك دختر اهل مازندران، به جرم «عمل منافي عفت»، محكوم به اعدام گشته و بر فراز جرثقيل به طناب دار آويخته شده و خفه كرده شده، و گويا مجري حكم نيز شخص قاضي بوده است.
اين خبر تا چه حد ميتواند صحت داشته باشد؟ من نميدانم. ولي باور كردنِ چنين خبري براي ما دشوار است؛
زيرا در نظامي كه ناظر دستگاه قضائيش شرع اسلام باشد، يك فقيه آشنا به احكام شرعي هيچگاه و در هيچ صورتي و تحت هيچ فشاري حكم اعدام دختري كه يكبار مرتكب خطاي «منافي عفت» شده باشد را نخواهد داد.
پيش از آنكه وارد مبحث شوم، شايسته است توضيح بدهم كه مقصود از عبارت «منافي عفت» در اينجا عملي است كه در بيانِ قرآني، «فحشاء» و «فاحشه» و «سِفاح» و «زنا» گفته ميشود.
حكم زناكار در قرآن
اكنون ببينيم كه قرآن كريم دربارهي عمل منافي عفت چه نظري دارد، و حكم زنا در قرآن چيست؟
در آخرين سالي كه پيامبر در مكه بود، يعني چند ماهي پيش از هجرت به مدينه، آيهي تحريم زنا نازل گرديد؛ و هشدار داده شد كه زنا «زشت كاري» و «بد روشي» است:
وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلاً [سورهي الإسراء، آيهي ۳۲]
ترجمه: به زنا نزديك مشويد كه آن همانا زشتكاري و بدترين راه بوده است.
اندكي پيش از آن، در يك آيهي قرآن كريم كه در وصف مومنين آمده بود، زناكاري در كنار بتپرستي و آدمكشي نهاده شده، هشدار داده شده بود كه هر كس زنا كند گناهكار و شايستهي كيفر است:
وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا [سورهي الفرقان، آيهي ۶۸]
ترجمه: كساني كه با الله هيچ خدايي را نميخوانند، و جاني كه الله محترم داشته است را جز بهحق نميكشند، و زنا نميكنند؛ و هر كس چنان كند كيفر سختي [در قيامت] خواهد ديد.
در سال هفتم يا هشتم هجري حكم مجازات زن و مرد زناكار در قرآن بهروشني بيان شده گفته شد كه مجازات زن و مرد زناكار، يكصد تازيانه در ملأ عام است. و در دنبال اين آيه، آيهي ديگري تصريح كرد كه ازدواج با زناكار بهكلي حرام است و هيچ مرد يا زني نبايد با زن يا مرد زناكار ازدواج كند.
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ. الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إلاَّ زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنكِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ [سورهي النور، آيات ۲- ۳]
ترجمه: زن زناكار و مرد زناكار، به هر كدامشان صد تازيانه بزنيد، و اگر به الله و روز ديگر ايمان داريد نبايد كه شما را نسبت به ايشان ترحمي بگيرد؛ و بايد كه شكنجهشان را گروهي از مومنين نظاره كنند.
مرد زناكار بهجز با زن زناكار يا زن مشرك نكاح نميكند، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك نكاح نميكند؛ اين براي مومنين حرام است.
دربارهي زن شوهرداري كه مرتكب عمل منافي عفت شود، در قرآن تصريح شده كه شوهرش بايد چهار گواه بياورد كه عمل را به چشم ديدهاند، و آنوقت زن را در خانه نگاه دارد. و تأكيد شد كه مرد و زني كه مرتكب فحشاء ميشوند بايد مجازات بدني بشوند، ولي اگر توبه كردند كسي حق ندارد مجازاتشان كند:
وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً. وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا [سورهي النساء، آيات ۱۵- ۱۶]
ترجمه: آنهايي از زنانتان كه مرتكب فحشاء ميشوند چهار گواه از خودتان بر آنها بگيريد. پس اگر گواهي دادند [كه عمل را به چشم ديدهاند] ايشان (يعني زنان مرتكب فحشاء) را در خانه نگاه داريد تا ايشانرا مرگ برگيرد يا الله برايشان راهي ايجاد كند. و دو تني كه مرتكب آن ميشوند آزارشان بدهيد؛ ولي اگر توبه كردند و اصلاح شدند دست از آنها بداريد كه الله توبهپذير و مهربان است.
چنانكه ميبينيم، در آخر اين آيه گفته شده است كه كسي كه مرتكب فحشاء بشود، اگر پشيمان شود و از كردهاش توبه كند، يعني تصميم بگيرد كه ديگر مرتكب چنان عملي نگردد، نبايد مجازات بشود.
در يك آيهي قرآن نيز گفته شده كه چنانچه يك زنِ طلاقيافته كه هنوز در خانهي شوهر زندگي ميكند مرتكب فحشاء شد و كساني به چشم ديدند، شوهرش كه او را طلاق داده حق دارد كه پيش از موعد مقررشده، وي را از خانهاش بيرون كند (وَلاَ يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ [سورهي الطلاق، آيهي ۱])؛ ولي براي چنين زني مجازات ديگري مقرر نشده است.
كيفر زناكار در حديث و سيره:
پيامبر اكرم دو ماه پيش از وفاتش، درخطبهي حجه الوداع- كه آخرين سخنراني عمومي پيامبر است- مجازات زنان شوهرداري كه مرتكب عمل منافي عفت شوند را چنين مقرر كرد:
أما بعد: أيها الناس، فإن لكم على نسائكم حقاً، ولهن عليكم حقاً. لكم عليهن أن لا يوطئن فرشكم أحدا تكرهونه، وعليهن أن لا يأتين بفاحشة مبينة. فإن فعلن فإن الله قد أذن لكم أن تهجروهن في المضاجع وتضربوهن ضربا غير مبرح. فإن انتهين فلهن رزقهن وكسوتهن بالمعروف.
ترجمه: اي مردم! شما را بر زنانتان حقي است و ايشان را بر شما حقي است. حق شما بر آنها آنست كه بر گليمتان كسي را كه اكراه داشته باشيد راه ندهند، و بر آنها است كه مرتكب فحشاي قابل اثبات نشوند؛ اگر شدند الله به شما اجازه داده است كه بسترشان را از خودتان دور كنيد و بزنيد شان به نحوي كه آسيب جسمي نبينند. پس اگر دست برداشتند حق دارند كه روزي و رختشان را طبق عرف دريافت دارند.
اين آخرين حكمي است كه پيامبر دربارهي زنان شوهرداري كه مرتكب زنا شوند صادر كرده است. پس از اين سخنراني، نزول وحي براي هميشه متوقف گرديد؛ و در اينجا بود كه آخرين آيهي قرآن نازل شده تأكيد كرد كه امروز دين اسلام به پايهي كمال رسيده است (اليَومِ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم). تنها حكمي كه براي زن شوهر دارِ مرتكب خطاي منافي عفت در اين سخنراني مقرر شده آنست كه شوهرش بايد به او فشار بياورد تا دست از خطاكاري بردارد.
ما وقتي آيات قرآن و سخنان پيامبر اكرم دربارهي زنا و فحشاء را در كنار هم ميگذاريم، و فرمان تحريم مطلق ازدواج با زناكار را يك بار ديگر از نظر ميگذرانيم، و در عين حال آن مجازاتهاي خفيفي كه دربارهي ارتكاب به فحشاي زنان شوهردار به بيان قرآن و زبان پيامبر اكرم مقرر شده است را در برابر خودمان مينهيم، شايد به اين نتيجه برسيم كه آن زناكاراني كه بايد صد تازيانه بخورند و ازدواج كردن با آنها نيز حرام است، كسانياند كه زنا را به حرفهشان تبديل كردهاند، نه زن يا مردي كه خطايي از او سرزده باشد.
ولي اگر چنين است، پس حكم سنگسار كردن زناكار (رَجمِ زاني و زانيه) از كجا آمده است؟ اكنون در همة كتابهاي فقهي ما- از شيعه و سني- تأكيد ميشود كه زن شوهردار يا مرد زنداري كه مرتكب زنا شد بايد سنگسار گردد. فقهاي ما ميگويند كه سنگسار در زمان حيات پيامبر اكرم به دستور شخص پيامبر انجام گرفته و حكمي است كه پيامبر اكرم داده بوده و بايد مثل هركدام از ديگر احكام اسلامي، تا دنيا باقي است به قوتِ خودش باقي باشد؛ زيرا كه يكي از «حدود الله» (خط سرخ خدايي) است و نبايد از آن گذشت. اين درحالي است كه حكم سنگسار در قرآن نيامده، بلكه سختترين مجازاتي كه قرآن براي زناكار مقرر كرده يكصد تازيانه درملأ عام است. در حديث نيز از زبان پيامبر گفته نشده كه زناكار را بايد سنگسار كرد. حكم سنگسار مبتني بر چند روايت است كه دو نسل بعد از وفات پيامبر اكرم، يعني در زمان خلافت اموي، روايت كردهاند.
در سيره ميخوانيم كه پس از آنكه پيامبر اكرم و مومنين به مدينه هجرت كردند، اتفاق افتاد كه يك زن و مرد از يهودان مدينه مرتكب زنا شدند. يهودان به نزد پيامبر رفتند و گفتند تو كه ادعا ميكني آمدهاي تا احكام تورات را اجرا كني، اكنون بيان كن كه حكم تورات دربارهي زن و مرد زناكار چيست؟ پيامبر اكرم به «بيت المدراس» (مدرسهي ديني يهودان) رفت و از خاخامها خواست كه تورات را بياورند و حكم زناكار را برايش بخوانند. ولي هركدام از خاخامها گفت حكم تورات آنست كه زن و مرد زناكار را بايد وارونه بر خري سوار كنند و با روي سياه در شهر بگردانند تا عبرت ديگران شوند. وقتي پيامبر به آنها سوگند داد كه تورات را بياورند و حكم زناكار را بخوانند، خاخام جواني به نام عبدالله ابن صوريا تورات را آورد و خواند و گفت: حكم زناكار در تورات آنست كه سنگسار شود. پيامبر اكرم گفت: من شايستهترين كس به اجراي حكم تورات هستم كه حكم خدا است؛ و دستور داد آن زن و مرد زناكار را سنگسار كردند. [سيره ابن هشام: ۲ / ۲۰۶- ۲۰۷. تفسير طبري: ۴ / ۵۷۲- ۵۷۵]
اين واقعه ميتواند مربوط به سال اول يا دوم هجري بوده باشد. ولي البته در هيچجا گفته نشده كه آن زن و آن مرد از چه قبيله و از چه خانداني بودند! فقط گفته شده يك زن و مرد يهودي كه مرتكب زنا شده بودند. عادت سيره نويسان است كه وقتي دربارهي رخدادي سخن ميگويند همهي شخصيتهاي رخداد را با نام و نشان معرفي كنند؛ ولي در اين داستان، هم مرد يهودي و هم زنِ يهودي، هر دو مجهول الهويه ماندهاند.
احكامي كه قرآن براي زناكاران بيان كرد چندين سال بعد از اين واقعه نازل گرديد، و هچ سخني از سنگسار به ميان نياورد.
در گزارشها از دو مورد ديگر سنگسار در اواخر عمرِ پيامبر سخن رفته، كه هيچكدام مربوط بهكسي از مردم مدينه نبوده، بلكه هر دو متعلق به دوتا از قبايل بدوي بيابانكرد است. يكي اين دو مورد را ضمن رخدادهاي سال نهم هجري چنين نقل كردهاند:
«عبدالله ابن بريده از پدرش روايت كرده كه من نزد پيامبر نشسته بودم؛ يك زن از قبيلهي بني غامد آمد و گفت: يا نبي الله من زنا كردهام و از تو ميخواهم كه تطهيرم كني. پيامبر بهاو گفت: بهخانهات برگرد. روز ديگر باز آمد و نزد او بهزنا اعتراف كرده گفت: يا رسول الله من زنا كردهام و ميخواهم كه تطهيرم كني. پيامبر بهاو گفت: بهخانهات برگرد. چون روز ديگر شد باز هم آمد و نزد او بهزنا اعتراف كرده گفت: يا نبي الله مرا تطهير كن. شايد ميخواهي همانگونه كه ماعز ابن مالك را دست بهسر كردي مرا دست بهسر كني. بهخدا سوگند كه من حاملهام. پيامبر بهاو گفت برگرد تا وقتي كه بچهات را بزايي. چون زاييد پسر بچه را در آغوش گرفته آمد و گفت: يا نبي الله آنك زاييدهام. گفت: برو بهاو شير بده تا او را از شير برگيري. چون اورا از شير برگرفت پسر بچه را در حالي كه پارهناني دردست داشت بهنزد پيامبر برد و گفت: يا نبي الله آنك او را از شير گرفتهام. پس پيامبر آن پسر بچه را بهيكي از مسلمانان سپرد و دستور داد تا گودالي براي زن كندند و او را تا سينه در گودال ايستاندند، و بهمردم دستور داد تا او را سنگسار كردند». [منتظم ابن الجوزي: ۳ / ۳۷۴]
مورد دوم كه مربوط بهمردي از قبيلهي بدوي بني اسلم بوده اينگونه نوشتهاند:
«از ابوسعيد [خدري] روايت شده كه مردي از اسلم بهنام ماعز ابن مالك بهنزد پيامبر آمد و گفت: مرتكب فحشاء شدهام؛ مرا كيفر بده. پيامبر چندينبار او را بيرون كرد. سپس از قومش جويا شد. گفتند: فكر نميكنيم كه او چيزيش باشد، ولي كاري كرده است و ميبيند كه جز با كيفر ديدن از آن بيرون نخواهد شد. باز هم بهنزد پيامبر برگشت. پس بهما فرمود كه سنگسارش كنيم. اورا به بقيع فَرقَد برديم. نه دستش را بستيم و نه برايش گودال كنديم. استخوان و كلوخ و خُرده سفال بهاو افكنديم. پا بهگريز نهاد و بهدنبالش دوديم، تا بهكنارهي حَرّه رسيد و ايستاد. با سنگريزههاي حره بهاو سنگ پرانديم، تا خاموش شد». [صحيح مسلم: حديث ۱۶۹۴]
و در حديث ديگري از روايت «بريده» چنين نوشتهاند:
«ماعز ابن مالك بهنزد پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله مرا تطهير كن. گفت: تو را چه شده است! برگرد و از الله آمرزش بطلب و به درگاهش توبه كن. او رفت و باز برگشت و گفت: يا رسول الله مرا تطهير كن. پيامبر گفت: تو را چه شده است! برگرد و از الله آمرزش بطلب و بهدرگاهش توبه كن». باز رفت و باز برگشت و گفت: يا رسول الله مرا تطهير كن. باز هم پيامبر مثل دفعهي قبل بهاو گفت. چهارمينبار كه آمد و همان حرف را تكرار كرد، پيامبر گفت: براي چه تو را تطهير كنم؟. گفت: براي زنا. پيامبر پرسيد: آيا ديوانگي دارد؟. بهاو پاسخ دادند كه ديوانگي ندارد. پرسيد: آيا خمر ننوشيده است؟ مردي برخاست و دهانش را بوييد، و بوي خمر از او نَشَميد. رسول الله گفت: آيا زنا كردهاي؟ گفت: آري. پس فرمود او را سنگسار كردند». [صحيح مسلم: حديث ۱۶۹۵]
دربارهي توجه پيامبر بهحفظ خانواده و جلوگيري از پاشيدگيش درصورت خطا كاريِ زن، دستكم يك مورد را ضمن سخن از جنگ خيبر ميبينيم. نوشتهاند كه پيامبر در راه بازگشت پيروز مندانهاش از خيبر در منزلي نزديك مدينه در همراهانش ندا زده گفت: پس از نماز عشاء سرزده وارد خانههايتان مشويد. يكي از اصحاب پيامبر بهاين دستور عمل نكرد و شبانه سرزده وارد خانهاش شد و چيزي را ديد كه دلش نميخواست ببيند؛ يعني زنش را با مردي ديگر هم آغوش ديد. اينرا مردم شنيدند، ولي او چونكه زنش را دوست ميداشت و از او داراي اولاد بود، نه او را طلاق داد و نه تنبيهش كرد. [البدايه والنهايه: ۲ / ۶۰۸]
همچنين در حديثي آمده كه كسي بهنزد پيامبر شكايت برد كه زنش را در خانهاش با مردي گرفته است. پيامبر گفت: گواه بياور. مرد گفت: يا رسول الله! آيا كسيكه در خانهاش ببيند كه مردي برروي زنش خفته است بايد برود و دنبال گواه بگردد؟ پيامبر گفت: يا گواه بياور يا كمرت را براي تازيانه آماده كن. [صحيح بخاري: حديث شمارهي ۲۶۷۱]
يك گزارش صريح و روشن در دست است كه نشان ميدهد در اواخر خلافت عمر ابن خطاب برسرِ اينكه آيا بايد زناكار را سنگسار كرد يا نكرد اتفاقِ نظر وجود نداشته، و كساني معتقد بودهاند كه چون حكم سنگسار در قرآن نيامده، پس در اسلام سنگسار وجود ندارد.
از عبدالله ابن عباس روايت شده كه عمر در مسجد پيامبر سخنراني كرده چنين گفت:
«اما بعد! من امروز ميخواهم چيزي را بهشما بگويم كه گفتنش بر من واجب است؛ و نميدانم، شايد اينرا هنگامي ميگويم كه مرگم نزديك شده است. هر كس آنرا دريافت و درك كرد بايد بگيرد و تا هرجا كه شترش برود آنرا برساند. و اگر كسي آنرا درك نكرد هيچكس حق ندارد كه پشت سر من دروغ بسازد. الله تعالي محمد را برگزيد و كتاب را بر او فرو فرستاد، و ازجملهي چيزهايي كه بر او نازل شد آيهي سنگسار بود. ما آنرا خوانديم و درك كرديم. پيامبر سنگسار كرد و ما نيز بعد از او سنگسار كرديم. ميترسم كه اگر مدتي بر مردم بگذرد كسي بگويد: و الله ما [حكم] سنگسار را در كتاب الله نمييابيم؛ و بهآن وسيله با از دست نهادن يك فريضه كه الله نازل كرده بوده است گمراه گردند. [حكم] سنگسار در كتاب الله براي زنان و مردان همسر داري مقرر شده است كه زنا كرده باشند و كساني گواهي دهند، يا خودشان اعتراف كنند، يا حاملگي پديدار شود». [سيره ابن هشام: ۴ / ۳۰۹]
چنانكه ميبينيم، عمر در اينجا، در واقع درصدد توجيه حكمي است كه خودش براي زنان و مردانِ همسردارِِ زناكار صادر كرده بوده و حتما با مخالفت كساني از اصحاب پيامبر مواجه شده بوده است. ولي آيا بهراستي چنين آيهئي در قرآن وجود داشته و كسي جز عمر ازآن خبر نداشته است؟ اين پرسش هيچگاه پاسخي نخواهد يافت.
بالاتر ديديم كه قرآن كريم مقرر كرد كه براي اثبات وقوع زنا بايد چهار نفر گواهي بدهند كه عمل را به چشم ديدهاند. اينكه عمل را چگونه بايد به چشم ديده باشند، يك داستان ديگر كه مربوط به عمر ابن خطاب است بيان ميدارد:
مغيره ابن شعبه (از اصحاب پيامبر) در سال ۱۷ هجري بعنوان فرمانده جهاد گران مسلمان در محل تجمع قبايل جهاد گر در جايي كه به زودي پادگان شهر بصره شد، مستقر بود. او با زني از قبيلهي بنيهلال به نام ام جميل رابطهي نامشروع داشت. شوهر اين زن مردي از ثقيف (همقبيلهي مغيره) به نام حجاج ابن عتيك بود. چهار برادرِ جوان به نامهاي شِبل و نافع و زياد و ابوبكره (فرزندانِ نو مسلمانِ يك روسپي معروف حجاز به نامِ سُمَيّه) كه همسايهي مغيره بودند از اين موضوع بو بردند و در كمين نشستند تا او به خانهي مورد نظر- كه يك كپر بود- وارد شد. پس در حاليكه مغيره و زن هر دو برهنه شده بودند و مغيره بر شكم زن خفته با او در آميخته بود بهآنان نگريستند تا بتوانند طبق حكم قرآن برضد او گواهي بدهند. آنها موضوع را براي عمر گزارش فرستادند. ابوموسا اشعري را عمر به جاي او به فرماندهي نيروهاي منطقه فرستاد، و به او دستور داد كه مغيره و گواهان را به مدينه بفرستد؛ و به مغيره نوشت: «خبر بسيار بزرگي در بارهات شنيدهام؛ اينك ابوموسي را بعنوان فرمانده ميفرستم؛ مسئوليتت را به او واگذار و بشتاب».
عمر در مدينه در حضور مغيره از شاهداني كه واقعه را به او گزارش كرده بودند يكييكي جداگانه تحقيق و پرسش كرد. نافع گفت: «من به چشم خود ديدم كه مغيره بر شكم زن خفته بود و ميل در او فروميكرد؛ و ديدم كه ميل او همچون ميل سرمهدان كه در سرمهدان كنند و از آن بر كشند فروميرفت و خارج ميشد». شبل و ابوبكره نيز چنين اقوالي را تكرار كردند. چون نوبت به شهادت برادر چهارم شان «زياد» رسيد و او از در وارد شد، عمر تا او را ديد گفت: «چهرهيي را مينگرم كه اميدوارم گواهيش سبب نشود يكي از اصحاب رسول الله سنگسار و بدنام گردد». و چون از او پرسيد كه چه ديده است، زياد گفت: «من منظر قبيحي ديدم و نفسهاي تندي شنيدم ولي ميل را نديدم كه به داخل سرمهدان فرورود و ازآن بيرون آيد».
چونكه زياد نديده بود كه ميل در سرمهدان فرو برود و از آن برآيد، شرط اصليِ گواهي زنا تحقق نيافت و مغيره از مجازات رَست. سه برادر ديگر متهم به گواهي ناحق به قصد بيآبرو كردن يك مسلمان شدند و عمر دستور داد به هر كدامشان هشتاد تازيانه زدند. [انساب الاشراف بلاذري: ۱۰ / ۳۸۷- ۳۸۸. فتوح البلدان ۳۳۵- ۳۳۶. وفيات الاعيان: ۵ / ۳۱۱- ۳۱۳. همچنين بنگريد: تاريخ يعقوبي: ۲ / ۱۴۶. تاريخ طبري: ۲ / ۴۹۲- ۴۹۴]
كيفر زناكار در نخستين منابع فقهي شيعه:
از امام جعفر صادق روايت شده كه در تفسير حكم تحريم ازدواج با زناكار كه در قرآن آمده، چنين گفته است: «اگر كسي زنا كند و سپس توبه كند، هرجا دلش خواست ميتواند ازدواج كند» [الكافي، جلد ۵ ، باب الزاني والزانيه، حديث ۶]
در حديث ديگري در تفسير حكم تحريم ازدواج با زناكار از زبان امام جعفر صادق چنين گفته شده است: «اينها مربوط به زنهاي مشهور به زنا و مردان مشهور به زنا است كه زنا ميكردند و شهرت داشتند و شناخته شده بودند و مردم اكنون در آن خانه هستند. هر كس حدِ زنا بر او اقامه شده باشد يا متهم به زنا باشد كسي نبايد با او مناكحه كند تا توبهاش معلوم گردد». [همانجا، حديث ۱].
در حديثي نيز در الكافي آمده كه «زني به نزد عمر [ابن خطاب] آمد و گفت: من زنا كردهام مرا تطهير كن. عمر دستور داد كه سنگسارش كنند. علي اينرا شنيد و از زن پرسيد: چگونه زنا كردهاي؟ زن گفت: از بياباني ميگذشتم، شديدا تشنه شده بودم، از يك عرب بيابان گرد آب خواستم، او از دادن آب به من خودداري كرد مگر آنكه خودم را به او تسليم كنم، و چون تشنگي بر من زور آور شد و ترسيدم بميرم او به من آب داد و من تنم را به او سپردم. علي گفت: سوگند به خداي كعبه كه اين ازدواج است. [الكافي، باب النوادر، حديث ۸]
همچنين در الكافي از زبان يكي از شيعيان آمده كه از امام جعفر صادق دربارهي مردي پرسيدم كه در عراق زن دارد و در حجاز مرتكب زنا شده است؛ امام گفت: به او صد تازيانه ميزنند ولي نبايد سنگسار بشود .[الكافي، جلد ۷ ، باب ما يحصن و ما لا يحصن]
دربارهي چگونگي اثبات وقوع زنا، در روايتي از زبان امام جعفر صادق چنين آمده است:
«چهار مرد گواهي بدهند كه او را به چشم خود ديدهاند كه وارد ميكند و بيرون ميآورد» [الكافي، ۷ / باب ما يوجب الرجم، حديث ۱]
و در حديث ديگري از زبان امام جعفر صادق گفته شده كه «مرد يا زن تا وقتي كه چهار مرد گواهي نداده باشند كه داخل و خارج كردن را به چشم ديدهاند نبايد سنگسار شوند» [همان: حديث ۲]
و در حديث مشابهي از زبان امام جعفر صادق گفته شده كه «زن يا مرد نبايد سنگسار شوند مگر آنكه چهار مرد گواهي بدهند كه جماع و داخل و خارج كردن، مثل داخل و خارج شدنِ ميل سرمهدان، را به چشم ديدهاند» [همان، حديث ۴]
دربارة چگونگي سنگسار كردن نيز در الكافي چنين آمده است:
ماعز ابن مالك به نزد پيامبر آمد و گفت كه زنا كرده است. پيامبر دستور داد او را سنگسار كنند. او گريخت و زبير ابن عوام او را گرفته باز آورد و سنگسارش كردند تا مرد. چون موضوع را به پيامبر گفتند، پيامبر گفت: وقتي گريخت اگر رهايش ميكرديد كه برود بهتر بود [همان، باب صفت رجم، حديث ۵]
نتيجهي بحث:
آنچه مسلم است آنست كه اسلام براي مردان زندار و زنانِ شوهرداري كه مرتكب عمل منافي عفت شوند، يعني به همسرانشان خيانت كرده با غير همسرشان هم بستر شوند كيفرهايي در نظر گرفته است. هدف از وضع اين كيفرها حفظ نهاد خانواده و روابط خانوادگي و پيوند زناشويي است نه تخريب نهاد خانواده. در كيفر دهي خطا كار همه جوانب احتياط را مراعات كرده است تا خانواده از هم نپاشد و به جامعه آسيب نرسد.
همچنين آنچه مسلم است آنست كه اسلام براي پسران و دختراني كه ازدواج نكردهاند و مرتكب عمل منافي عفت شوند مجازات سبك جسمي در نظر گرفته كه شايد فقط تازيانه خوردن باشد (اينكه ميگويم شايد، از آن رو است كه هيچ آيه يي در قرآن و هيچ حديث و روايتي منسوب به پيامبر يا يكي از خلفاي پيامبر دربارهي پسر يا دختر خطاكار وجود ندارد؛ و ظاهر قضيه آنست كه چنين خطاهايي بايد با اغماض روبرو شود نه با مجازات).
حكم صد تازيانه كه در قرآن آمده است، چنانكه در آيه ديديم، فقط براي زناكاران است نه همسر دارانِ مرتكب عمل منافي عفت. زناكار كسي است كه به عمل زنا عادت دارد، ولي خطاكارِ مرتكب فحشاء ممكن است توبه كند. كسي كه مرتكب خطا شود و توبه كند نيز مجازاتي ندارد. اثبات توبه نيز آنست كه اگر يك بار خطايي كرده است نزد خودش و خدايش تصميم بگيرد كه ديگر آن خطا را تكرار نكند.
و سومين چيزي كه مسلم است آنست كه نه در قرآن و نه در حديث از زبان پيامبر اكرم گفته نشده كه زناكار بايد سنگسار شود. رواياتي كه دربارهي سنگسار شدنِ زناكار آمده بود را نيز در بالا ديديم؛ و اينرا نيز ديديم كه درزمان خلافت عمر ابن خطاب معلوم نبود كه آيا اسلام با سنگسار كردن، كه يك رسم قبيلهيي مربوط به قبايل بيابان گرد بود و در مكه و مدينه رواج نداشت، موافق است يا نيست ! و عمر براي توجيه اين حكم گفت كه آيهي سنگسار در قرآن وجود داشته است. ولي اگر اين ادعاي خليفه عمر را قبول كنيم، آنگاه اينرا نيز بايد قبول كنيم كه دستكم يك آيهي قرآن كه عمر شنيده بوده است اكنون در قرآن نيست؛ و اين به مفهوم گمشدنِ برخي از آيات قرآن است، كه هيچ مسلماني اكنون نميتواند قبول كند.
دربارهي حكم اعدام زناكار نه آيهئي در قرآن هست نه حديثي از پيامبر و نه روايتي از خلفاي پيامبر.
دربارهي چگونگي سنگسار كردن نيز ديديم كه ماعز ابن مالك را نبستند و در فضاي باز به او سنگريزه پراندند و او توانست بگريزد. بعد هم كه او را گرفتند و باز به ميدان مردم آوردند و آنقدر سنگريزه زدند تا كشته شد، پيامبر اين عمل را تاييد نكرد و گفت كاش مي گذاشتند ميرفت. در دنبالهي همين حديث، كه در بالا از الكافي بيان گرديد، آمده است كه پيامبر دستور داد خونبهاي ماعز را به خانوادهاش پرداختند؛ يعني كشته شدن او را قتل غير عمد تلقي كرد نه اجراي يك حكم شرعي.
در سخنراني حج وداع نيز ديديم كه پيامبر دربارهي زن شوهرداري كه مرتكب عمل منافي عفت شود به مومنين سفارش كرد كه به چنين زني بايد شوهرش فشار بياورد و بزند تا دست از عملش بردارد. همين؛ و اين آخرين دستور پيامبر دربارهي مجازات مرتكب چنين خطايي توسط زنان شوهردار بود.
اشارهي پاياني:
اكنون كه اينها را گفتم، اينرا نيز بگويم كه مجازات كسي كه تهمت زنا و عمل منافي عفت به زني بزند، در قرآن بسيار شديد است:
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْفَاسِقُونَ. إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [سورة النور، آيات ۴ و ۵]
ترجمه: به كساني كه به زنهاي شوهردار تهمت عمل منافي عفت بزنند سپس چهار گواه نياورند هشتاد تازيانه بزنيد و هيچگاه گواهيشان را قبول مكنيد؛ فاسق همآنهايند. مگر كساني كه پس از آن توبه كنند و اصلاح شوند، زيرا كه الله آمرزنده و مهربان است.
كدام سفارشي از اين سختتر را براي حفظ كيان خانواده ميتوان سراغ داشت، كه تأكيد ميكند چنين تهمتي به جز با آوردنِ چهار گواه كه عمل را بهچشم ديده باشند قابل اثبات نيست؛ و هر كس تهمت بزند و نتواند چهار گواه بياورد بايد مجازات گردد؟
و اما اگر تهمتزننده شوهر زن باشد نيز قرآن چنين مقرر ميدارد:
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الصَّادِقِينَ. وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنْ الْكَاذِبِينَ. وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنْ الْكَاذِبِينَ. وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنْ الصَّادِقِينَ [سورهي النور، ايات ۶- ۹]
اين آيهها مقرر ميدارد كه اگر مردي به همسرش تهمت منافي عفت بزند و نتواند چهار گواه بياورد كه عمل را به چشم ديده باشند، بايد چهار نوبت به الله قسم بخورد كه راست ميگويد و دروغ نميگويد، و در نوبتِ پنجم بگويد اگر دروغگو است لعنت خدا بر او بادا. در عين حال، در صورتي كه زن چهار نوبت به الله قسم بخورد كه مردش دروغ ميگويد و در نوبت پنجم بگويد كه اگر مردش راست ميگويد او (يعني زن) به غضب خدا گرفتار گردد، در اينصورت نبايد مجازاتي متوجه زن بشود.
آيا چنين حكم شديدي جز تأكيد بر ضرورت حفظ آبروي افراد و حفظ نهاد خانواده است؟ و آيا جز براي آنست كه زني كه مورد اتهام چنين عملي واقع شد در جامعهي قبيلهيي طرد نشود و بتواند باز هم به زندگي عادي با شوهر ديگري ادامه بدهد؟
مقاله آقاي امير حسين خنجي در http://www.irantarikh.com/
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط santatian
.همسر شما هر آشغالي بوده شما به خدا خيانت كرديد! خدايي كه گنهكارترين افراد رو زنا كاران و اون هم بدترين نوع اون زناي محصنه دونسته!خداي اون بالا ننشته كه مرتب ببخشه! خداوند غير از بخشنده بودن عادل نيز هست. اينطور نيست كه هر كس گناهي رو انجام بده و منتظر بخشش باشه.بسيارند كساني كه به جرم مشكلات ساده زندگي و طلاق و مهريه سالها پشت ميله زندون زندگي مي كنند.
زن و مرد هم نداره. اگر در قانون داره وبالفرض از مردان طرفداري شده بحث يه چيز ديگست. من در نزد خدا مي گم. زناي محصنه در نزد خدا (چه براي زن و چه براي مرد) از اشتباهاتيه كه بسيار بسيار سخت بخشيده مي شه و حكمي هم كه براش اومده نشونه اينه..
در اينكه اين گناه از بزرگترين گناهان و زشت ترين گناهانه شكي نيست ولي اگه ميخواين بدونين سخن خدا و حكمي كه خدا براي اين عمل زشت گفته چيه ؟ همونيه كه توي اون مقاله اي كه واستون گذاشتم نوشته شده و در قرآن هيچ آيه اي نيومده كه مجازات شخص زنا كار سنگسار كردنه . اگه آيه اي از قرآن پيدا كردين كه همچين چيزي بود من كوتاه ميام
فقط به اسم خدا هرچيزي كه شنيدين رو ننويسين
ما در برابر نوشته هامون هم مسئوليم
RE: حس مي كنم تمام آرزوهام به باد رفته
خانوم roya.b احكام اسلامي به طور كامل در قرآن نيامده اند. دليلي هم براي ذكر همه احكام در كتابي كه قراره روش و راه كلي زندگي رو نشون بده نيست.
در ضمن:
سوره نسا:
وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلا(۱۵) الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحيماً(۱۶) »
« و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ى خود) نگاه داريد تا مرگشان فرارسد; يا اينكه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد.و از ميان شما، آن مردان و زنان که مرتكب آن كار مىشوند، آنها را آزار دهيد ! و اگر توبه كنند، و اصلاح نمايند، از آنها درگذريد! زيرا خداوند، توبهپذير و مهربان است. »
در ضمن من تاييد نكردم اين حكم رو .اين آيه هم نشون دهنده توبه پذير بودن خداست البته در صورت اصلاح ! نه در صورت ازدواج با كسي كه با اون زنا رو مرتكب شدند. ولي عرض كردم كه چيزهايي وجود دارند كه بايد ابتدا افراد در جهت بهبود شرايط فعلي خود وقتي دم از توكل مي زنند در صدد جبران اونها بربيان تا خداوند هم كمكي بهشون كنه. اين خانوم از دخترش چي مي دونه. نمي تونسته يك مدت صبر كنه از يك طريقي راهي براي نزديكتر شدن به دختري كه از هر كسي بيشتر به اون نيازمنده پيدا كنه؟!