-
با هلیا در مورد انفعال و رفتارهای شما موافقم
شما با همسرتون در مورد این که با آقایون توی خونه تنها نباشه صحبت کردید
چیزی هست که از نظر عموم هم قابل قبول نیست (خواسته غیرمنطقی و عجیبی نداشتید)
اما ایشون بی توجه به خواست شما
و آسیب دیدن عواطف و احساسات و سپس اعتماد شما،
و مشکلات و عواقبش
پنهانی با آقایون کلاس می ذاشتن.
بعد هم که شما از این رفتارش ضربه خوردید و بیمار شدید مدعی هم شده !!
شما هم که منفعل و مهرطلب ... هنوزم فکر می کنی مقصری
و می گی بیخودی بهش شک داشتم !
مساله شک نیست آقای محترم ... ایشون نباید این کار را می کرد.
به نظرم بهتره مشاوره دو نفره برید
روی اشتباهات رفتاری هر دوتون کار بشه
-
درود
دوست گرامی در مورد موضوع که همسر شما تنهای بدون هماهنگی در منزل با یک مرد غربیه به هر علتی بوده حق با شما است .یک همسر (چه مرد و چه زن) باید بداند که دیگر مجرد نیست و تعهد نسبت به همسرش دارد باید یک حداقل های را در روابطش با جنس مخالف رعایت کند باید کاری کند که طرف مقابلش رو به شک نیندازد و تکرار این کار به صورت مخفیانه کار بسیار بدتری است.
شما نباید خودتان را بیش از حد سرزنش کنید همین که رفتار تند تان را برطرف کردین و ایراد کارتان را متوجه شدید کافی است و نباید بیش از این بخاطر رفتار نادرست همسرتان خودتان را سرزنش کنید و شخصیت خودتان را خورد کنید. متاسفانه مشکلات شما و همسرتان بیش از حد زیاد و جدی است و همسرتان مشکلات روحی بسیاری دارند.
جدا از این که قرص ها باعث کاهش میل جنسی شان شده است ایشان در طول مدت زندگی مشترکتان از رابطه جنسی شان با شما راضی نبوده است اصلی ترین دلیل سرد مزاجی زن ها در رابطه جنسی عدم رضایت از طرف مقابل است چون ذاتن زن ها از نظر جنسی هات هستند و بیشتر زن های که سرد مزاج هستن یا مشکلاتی مثل مصرف قرص دارند و یا اینکه دچار سرکوبی جنسی شدن که دلیل عمده اون عدم رضایت از رابطه است.
-
از همه دوستان عزیزم ممنونم
ایشون همیشه بیان میکردن که از کیفیت رابطه جنسی با من خیلی راضی هستن و فقط با کمیت و تعداد دفعاتش مشکل دارن که اونم بیشتر بعد از زایمانشون پیش اومد,ایشون از لحاظ قوای بدنی هم ضعیف هستن مثلا صبح ها تا 10 خواب بودن{قبل از افسردگی}کمبود اهن هم دارن,تالاسمی مینور هستن,ولی متاسفانه دنبال درمان نمیرن,من درسته هنوز دوسش دارم ولی اصرار بیشترم برای موندنش بخاطر دو تا پسرمه,وگرنه تا این حد عزت نفس خودم و پایین نمی اوردم,الان میگه خودم هم مایلم حسم بهت عوض بشه ولی هر چی تلاش میکنم نمیتونم بهت حس داشته باشم,من تمام امیدم به تموم شدن قرصاشه که شاید بتونه به زندگی برگرده
-
درود بر دوستان عزیزم روز
من طبق تاکید برخی دوستان مبنی بر ریشه دار بودن مشکلات من و همسرم ,انجمن ازاد ثبت نام کردم,دوستانی که اطلاع دارن : متخصصین مشاوره توی همین تالار پاسخ میدن یا تاپیک و انتقال میدن یا اینکه من باید بهشون اعلام کنم؟
-
فکر می کنم باید مستقیم اطلاع بدین
این تاپیک را ممکنه نخونن
-
ممنونم دوست عزیز
اگه به هر دلیلی همسرم از لحاظ عاطفی نتونه من و بپذیره و برنگرده و قصد قطعیش جدایی باشه اون درخواست جدایی بده حظانت بچه ها با کدوممونه؟ایا از لحاظ قانونی میتونم بچه ها رو پیش خودم نگه دارم؟
-
سلام .
آیا شما با خانوم های دیگر در ارتباط نیستید ؟
دلیل اینکه تمیتونن با شما رابطه داشته باشن چیست ؟
آیا رفتار غلطی از بابت شما پیش نیامده که خانوم الان نمیتوانند شما را ببخشند ؟
آیا از لحاظ چهار چوب زندگی شبیه همدیگر هستید ؟
آیا رفتن پیش پزشک به زور شما بوده است ؟
آیا خوردن قرص های را همش به رخش میکشید و به اون میگویید که تو افسرده هستی و اصلا دلیل رفتارهایت افردگیست ؟
اگر خانوم شما واقعا افسرده باشند هیچ دارو یی نمی تواند ایشان را خوب کند بجز یه ورزش متداوم و شما .
بهتر است به ایشان عشق ورزی کنید و توقع تان را از پاسخ به حد صفر برسانید مثل یه چوب تر که میخواد روشن بشه اول باید خشک بشود تا روشن بشود.
ایشان را در آغوش بگیرید و دست به مو هایشان بکشید بهش بگید تو اصلا افسرده نیستی تو همون همسر مورد علاقه من هستی و خواهی ماند تو مادر دو گل پسر منی تو همه ی زندگیمی اگر دوست نداری دکتر بری نرو من چند روز مرخصی میگیرم میمونم پیشت یا بریم مسافرت
اصلا اگر ایشان موافقت کردن فرزندانتان را چند روز به خانه اقوام بفرسیتید و بگویید میخوام مثل لیلی مجنون باشیم عزیزم براش عطری که دوست داره بگیرید
پاهایشان را با آب بشورید رنگی که دوست داره براش لباس بخرید .
خانوم ها از طلا خوششون می یاد براش بخرید .
دلیل خستگیشون رو سعی کنید بفهمید اگر بچه ها هستند ساعت هایی که تو خونه هستید سعی کنید شما به کارهاشون برسید یا یک پرستار بگیرید.
خلاصه همه کاری براش بکنید که اگر پس فردا خواست طلاق بگیرند بدونید مشکل از شما نبوده هم در این دنیا هم در آخرت
بعدشم برادر عزیز خیلی ها افسردگی دارند ولی خودشان هم نمیدانند .افسردگی که چیز خیلی عجیبی نیست حتی شما هم ممکن علائمی از افسردگی داشته باشید .
-
سلام اقا امید
نه من با کسی خانوم دیگه ای در ارتباط نیستم ,دلیل اینکه نمیتونن با من ارتباط داشته باشن اینه که به خاطر توضیحاتی که تو تاپیک های قبل دادم مهر من از دلشمون بیرون رفته,رفتارهای غلطم و هم توضیح دادم دوست عزیز,از لحاظ اهداف زندگی شبیه هم نیستیم,ایشون خیلی ایدهالیست فکر میکنن و فقط در زمان حال زندگی میکنن,رفتن پزشک هم به زور من نبوده,
دوست من هیشون حتی دوست ندارن من گونه هاشون وببوسم به شدت برافروخته میشن و جبهه میگیرن,لطفا یبار دیگه تمام متن ها رو بخونید,ممنون میشم,ممنون از وقتی که گذاشتین
-
ببینید در مورد کلاسهای خصوصی خانمتون اینکه ازتون پنهان کرده مطمئنا درست نبوده.ولی اگر ایشون مدتی هست توی فکر جدایی بوده اند به نظرم طبیعیه که سعی کنن به هر شکلی شده منبع درآمد داشته باشند و به هیچ قیمتی حاضر نشن ازش دست بکشن.دوستانی که میان شما رو به مهرطلبی محکوم میکنن یا به خانمتون خرده میگیرن باید در نظر بگیرن که طلاق عاطفی کار یک روز و دو روز نیست.این خانم شاید سالهاست داره به جدایی فکر میکنه و این وسط تقصیر دو طرف 50-50 است.شما قبل از این قضایا هم مطمئنا مشکلات زیادی داشتید وهمه چیز از پنهان کاری خانم شروع نشده.در مورد کیفیت روابط جنسی هم یک خانم، خصوصا یک خانم شرقی هیچ وقت به همسرش نمیگه از کیفیت رضایت نداره.شما هم نمیتونید خودتون تشخیص بدید که آیا طبع خانمتون سرد هست یا نه.اگر به سکس تراپیست مراجعه کردید و این تشخیص متخصص بوده که هیچ وگرنه بعید میدونم خانم شما سرد باشن.دو بار رابطه در هفته اصلا کم نیست و زیاد محسوب میشه.کسی که از نظر جنسی سرد باشه به زور یک بار در ماه شاید راضی بشه.اگر خانم شما از شرایط زندگی ناراضی بودن طبیعیه رابطه نخوان.بعضی خانم ها اگر غذا روی گاز داشته باشن یا خونشون به هم ریخته باشه چون ذهنشون درگیره تمایل به رابطه ندارن چه برسه به کسی که از زندگیش ناراضیه.کلا میگم که اینجا کمکی به شما نمیکنه.فاکتورهای زیادی هست که باید در نظر گرفته بشه و ما هم متخصص نیستیم.بچه هاتون بزرگ شدن احتمالش زیاده در صورت جدایی قاضی بهشون حق انتخاب بده و خودشون انتخاب کنن.
-
ممنون kaspian عزیز
در مورد اینکه از قبل هم فکر جدایی توی سرشون بوده امکانش هست واینکه باید کسب درامد کنن اگه فکر جدایی دارن این موضوع هم منطقیه ولی دوبا رابطه در طول هفته به درخواست من انجام میشد و ایشون بدون داشتن هیچ حسی قبول میکردن,خودشون ماهی دو یا سه بار تمایل داشتن,بقیه حرفاتون مبنی بر اینکه یه زن اگه اختلاف داشته باشه یا دغدغه فکری داشته باشه نمیتونه به رابطه با کیفیت فکر کنه کاملا متینه.
الان مشورت من از دوستانم اینه که ایا کسانی بودن که توی زندگی مششترک طلاق عاطفی و تجربه کردن؟
من چه کارهایی میتونم انجام بدم شاید حس عاطفیشون به مرور برگرده؟
با توجه به اینکه من هم عوض شدم و تغییر کردم و به کمک مشاور اماده یه زندگی جدیدم
ایا باید کم محلشون کنم؟