-
سلام زهرا جان. واقعا ممنونم از حرفای خوبت. امشب خیلی ناراحت بودم. کلی گریه و اینا
از آخرش بهش زنگ زدم و اون خیلی بد برخورد کرد. به من فحش داد و منو حرف خیلی بدی خطاب کرد. از صحبتاش فهمیدم توی خونه بوده و از توی اتاق حرفای من و پدر و مادرمو گوش میکرده. چون ما گفتیم اون مرده و باید خرج زنشو بده از همه مون کینه گرفته. البته از من که کینه داشت بیشتر شده. گفت طلاقت میدم گفتم کی؟ میگه اول خوب اذیتت میکنم بعد . گفتم من طلاق نمیخوام . گفت مگه دست تویه.
این خیلی کینه ایه. میگه من برای چی تو رو بخوام. میگه تو اخلاق و رفتارو هیچ چی نداری.
بنظرم اون خیلی دیوانه ست. همش میخواد بجنگه و دعوا کنه و پلیس بازی. پدرم میگه اون اصلا لیاقت نداره و بدرد زندگی نمی خوره. دوباره گفت من تو رو توی آینده م نمی بینم.
نمی دونم چرا ولی انگار خیالم راحت شد. آخه با این رفتاراش من هر لحظه برای طلاق عقلانیتم بیشتر میشه. میترسم ازش. برای همین زودتر طلاق بگیرم بهتره.
بابام گفت فعلا تا دوماه کاری نکن. تا ببینیم چی کار میکنه. کاری نکرد ما خودمون اقدام میکنیم.
-
ببین شادی جان
من خودم کارمندم و با وجودی که حقوقم رو از همون اول با همسرم دوتایی روی هم گذاشتیم و برای زندگیمون استفاده کردیم ولی در کل پشیمون نیستم
هرچند همسرم یه مجتمع ساخت که به نام خودشه و راضی نمیشه یه واحدشو به نامم بزنه:47:
ولی اینو یادت نره زندگی میدون جنگ نیست
شما هنوز ما نشیدین تو می تونی بخشی از حقوقت رو برای زندگیت کنار بزاری. میدونی همسرت فک می کنه تو بهش اعتماد نداری اون اعتماد رو بر پایه مسائل مالی تعریف کرده...
با هم یه خونه بخرین و تو اون خونه زندگی کنید چه اشکالی داره ؟(خونه خودش رو بده اجاره.فرض کن خونه نداشته)
به قول مامانم که به خواهرم میگفت فک کن گداس تو داری کمکش میکنی و این در حالیه که بعد از 12 سال زندگی شوهرش تمام اموالش رو به نام خواهرم زده ......( در حلیکه بهت گفتم چه جور آدمی بود)
نمیدونم شما تو چه جوی بزرگ شدی ولی به نظرم مال دنیا ارزش اینو نداره که مهر مطلقه بخوره تو پیشونیت و مشکلات بعدیش
بیشتر از این فک کن .
-
سلام صبح بخیر
:72:
متاسفم همیشه میگن نصفتو نشون شوهرت نده!!!!!!!
یعنی همه چیزو به شوهرت نگو
عزیز اشتباه کردی خودتو در اختیارش قرار دادی پیش قدم میشدی اونم در دوران عقد
عزیزم وقتی یک خانم از لحاظ کلامی و زیبایی صورت و سیرت ظرافت داشته باشه
دیگه نیازی نیست خودشو اویزون نشون بده چوووون اون قدرررر به خودش میرسه
که اقا خودش همش دوست داره باهاش باشه
حتی اگه زیبایی صورت نباشه ولی به خودش اهمیت بده اونم مشتاق تر میشه بیشتر بهش اهمیت میده
یه مدت هیچی نگو واکنش نشون نده به فکر خودت باش اون خودش سره عقل میاد
فقطططط کنکاش ایجاد نکن لطفا
ببین شرایطشو در نظر بگیر خسته میشه دوست داشته بهش ارامش بدی قدرت کلام خیلیییی بالاتر از هر چیزه دیگست
وقتی خودتو خیلییییی خوشحال نشون بدی همین خودش یکی از دلایل ارامش بخشیدنه
وقتی چیزی میخره اون قدر خودتو راضی نشون بده تابیشتر سعی کنه راضیت کنه
این لینکهرو بخون و پست دومش خیلیییی موثره
http://www.hamdardi.net/thread-41851.html
kelidemard
دانلود مدیریت روابط جنسی از دکتر حبشی - مثبت گرا
-
سلام حیاط خلوت عزیزم
اول از همه ممنونم از اینکه محبت میکنید و برای من پست میذارید. واقعا ممنونم. من همیشه میدیدم که پدرم با زجر و آزار و به زور حقوق مادرمو گرفته. با این حال موقعی که با همسرم آشنا شدم گفتم که من هدفم این بود که هر دو یک حساب مشترک برای حقوق مون داشته باشیم. اما قبل از اینکه بخوام عمل کنم متوجه ناخن خشکی اون شدم. دیدم اونقدر که من با اون روراستم اون نیست در واقع من دیگه به اون اعتماد مالی رو از دست دادم. خصوصا با تهدیدای مداومش به طلاق. دیدم اون در خصوص موارد مالی اون تصمیماتی که دارم رو اصلا نداره. من هم بعد از این موضوع بود که تصمیم گرفتم به این آدم که خیلی وتا دروغ میگه مثل خودش باشم. احساس خطر کردم که هر چی دارم (هرچند اندک) بگیره و بعد من که پدرم هم نمیتونه کمک کنه چی کار کنم. این برای من حس خیلی بدیه.
هلنا جان من خیلی دیر فهمیدم که نباید نصفمو به شوهر نگم. تازه سه ماهه تقریبا به این موضوع عمل میکنم. خودمو کامل لو دادم با تمام نقاط ضعفم. ولی اون با نهایت زرنگی نیت های زشتشو پنهان کرده. اون خیلی زرنگ تر از من بود. البته من هم با نیت دیگه ای وارد زندگی شدم و اون با نیت دیگه ای. اون از اول دنبال زرنگ بازی بود ولی من فکر میکردم باید هر چی دارم به پاش بریزم. به شدت عاشقش بودم. با تمام وجودم خودم دنبالش بودم. اما حالا میفهمم اشتباه بوده. اون از اول مغرورتر و سردتر بود. خویشتن داری اون خیلی بیشتره از من و من متاسفانه این خویشتن داری رو نداشتم. که باید رفع بشه.
شاید بعدا حسم بهتر بشه ولی حس الانم که فقط دوست دارم اون از زندگیم بره بیرون. نمیگم بعدش خوشبختی در انتظارمه. خیلی تحقیر شدم. من برای اون و اون برای من مهره ی سوخته هستیم. منو خورد کرده . حس الانم اینه که اصلا نمیخوام باشه. نباشه. من که بدبخت شدم. حداقل اسیر اون نباشم. شاید ناراحتی دیشب من بعد از برگشتن این بود که اگر میگفتن طلاقت میدیم مهریه هم میدیم خوشحال تر بودم. اونقدر به دل و احساس و شخصیتم ضربات مهلک زده که اگر بگن این فرشته ست بازم نمیخوامش.
-
سلام عزیزم متاسفم اما دوران عقد دوران شناختهاگه ایشون مردی هست که دایم میگه بریم طلاق در تمام زندگی این حرف رو تکرار خاهد کرد مگر اینکه ایشون مشاوره بره و روندش رو عوض کنه اما ایشون چون نقطه ضعف شما رو طلاق فهمیده دایم اینمیگه یااینکه میگه دوستت ندارم بر عکس ازنوشتهات فهمیدم دوست داره اماچون نابالغ خرابش میکنه البته یه سری از کارها رو شما بدتر باعثش شدی
اینکه از همسرت چیزی بخای طبق بیانات دکتر حبشی کاردرستی هست اما اما نحوه بیان اون خیللللللللللللی مهمه
در ضمن شما اصلا نباید ازش معذرت خاهی میکردی که گفتی اون کفش بخر اگرم معذرت خاستی یه بار نه اینکه هی بگی تا یادش بیفته باید الان طلبکار بشم
کلا نه شما شیوه برخورد رو بلدی نه همسرت
یه سیاست اینه که اگه همسرت مایل نیست از درامدش چیزی بگه خوب بهتر شما اصلا سوال نکن ولی اگه چیزی خاستی باروش درست بیانش کن ولی دیگه اسرارنکن داشته باشه میخره نداشته باشه میگه ندارم شما دیگه گیر نمیدی میگی باشه عزیزم حالا هروقت تونستی در توانت بو د
اینکه اعتمادبنفس شما پایینهست حتما با مطالعه در موردش اون رو بالا ببر
هرگز به همسرت نگو من که میدونم من دوست نداری این خیلی اشتباهه چون تو ذهنش این فکر رو ایجاد خاهی کرد و به مرور در ذهنش ازش شما بدش خاهد اومد و بر عکس اگه بگی من میدونم عاشقمی اگه این علاقه کم هم باشه به مرور زیاد خاهد شد
اینکه گفتی میخام طلاق بگیر م اما باید مهرم ببخشم بدونکه اصلا بایدی در کار نیست اتفاقا اگه ایشون پیگیر طلاق بعدا شد حتی اگه توافقی مهریه یاچیزی ازش بگیر که فکر نکه طلاق به همین راحتیها ست شما بهش میگی باشه میبخشم اونم بخودش میگه برا چی برم مشاور برا چی تلاش کنم برا ساختن اسون نگیر بهش
اما خود شما خاهش میکنم یکم روشهای شوهر داری رو یاد بگیر خیلیکاستی داری پس هنوز به طلاق فکرم نکن
در مورد صحبتهای دوستانی که گفته بودن بهش پول بده قسط خونه رو بده بذار دهنشبسته بشه کاملااااااااااا اشتباهه
مرد و زن هر کدوم نقش خودشونو دارن و چقدر خوبکه شما قبل. عقددراین مورد حرف زدی
در مورد ایمان ایشون که میگی خدارو قبول نداره این یک تفاوت اساسی هست واگرشمامذهبی و مقیدباشی بسیار مشکل ستز خاهد شد مگه شما که اینچیزا برات مهم بود ازش نپرسیدی ادم با اعتقادات ضعیف کنار میاد اما با کسی که اون رو نفی میکنه
اصلا
این شماره دکتره 09155011764
اینم شماره تلفن دفترش و جایی که سی دی هاش رو می فروشن09153065864
مشهد – خیابان فلسطین – نبش خیابان فلسطین ۱۸
تلفن 051337629293
علت اینکه همسرت بهت دروغ میگه ترس هست
اگه شماگیر ندی و مثل یه رفیق وقتی چیزی رو میگه یا تایید کنی یا فقط گوش بدی ایشون روراست باهات میشه د
-
دوستای گلم من و شوهرم الان قهر هستیم. آخرین بار هم که اون باز گفته بود طلاقت میدم. من الان خیلی فکرم مشغوله. ینی هر وقت قهریم من خیلی عذاب میکشم و تحملم کمه. از طرفی میدونم اون داره منو اذیت میکنه. از طرفی هم منم غرور دارم. خیلی له شدم تا حالا. برام سخت میگذره. سر کار میرم فکرم مشغوله. نمیتونم روی کارم تمرکز کنم. توی هیچ کاری تمرکز ندارم. مثلا دیروز عصر ناراحت بودم باز داشتم گریه می کردم که خواهرم گفت بریم مسجد و آروم شدم. باز برگشتیم خونه باز من ناراحت بودم. همش به این فکر میکنم که من باید تا آخر عمر همینجوری باشم؟ الان سه ماهه که خیلی فرصت های عالی برای خوش دن را به خاطر لج بازی شوهرم و حرف ناحق داشتنش از دست دادیم. من ناراحتم ازش. دلم نمیخواد که دیگه باهاش باشم. ینی دلم میخواد کلا یا آدم بشه که امیدوار نیستم یا کلا بره بیرون. بعد باز به بعد طلاق فکر میکنم. میگم اونم بدبختیه.
بابام میگه خودتو خوشحال بگیر. این بدرد نمیخوره. میگه اگه بعد یه مدت نیاد خودمون درخواست تعیین تکلیف میدیم و این حرفا. دیشب حالم طوری بود که دلم میخواست خودم برم در اسرع وقت درخواست طلاق بدم تا فقط اون دیگه شوهرم نباشه.
آخه آشتی هم بکنیم بازم اون همچنان از نقطه ضعف های من سواستفاده میکنه.
میدونم کار بدیه ولی نمیتونم عصبانیت و ناراحتیمو کنترل کنم و بهش چند تا پیام دادم که به درک که میگی طلاقت میدم. به درک که قهر میکنی. اونم گفت امیدوارم از این حرفات پشیمون نشی. بعدش بهش پیام زدم که تو همش توی زندگی با تهدید رفتار میکنی. گفتم حرف ناحق تو به زور به کرسی میشونی. گفتم مگه من اسیرتم قلدر؟
من خیلی ناراحتم که بهترین اوقاتم اینطووری میره. نمیدونم چی میشه. ولی آشفته ام. نمیدونم دقیقا چه کنم. خواهرم میگه اگه طلاق میخوای به فکر مهریه نباش که عمرت فقط هدر میره. اما دوست دارم زود طلاق بگیرم. بنظرتون همون صبر کنم تا دوماه دیگه و درخواست تعیین تکلیف بدم. یا همین الان برم درخواست طلاق بدم؟ که البته باید در این صورت از همه چی بگذرم.
دوست ندارم بیشتر از این وقتم براش تلف بشه. آخه خیلی لج بازه و مغرور و غد. هیچ نیاز منم درست برآورده نمیکنه. نه جنسی. نه روحی . از لحاظ مادی هم که همونطور که قبلا گفتم و میدونین برای یه جفت کفش که به خوبی ازش خواستم اینطور بچه بازی درآورد.
اونقدر بدم اومده ازش که فکر میکنم اگر اصلاح هم بشه بازم نمیخوامش. کاش یکی باشه بگه بهترین کار کدومه. بعدا پشیمون نمیشم که خودم طلاق گرفتم و از مهریه گذشتم؟ باز از طرفی صبر ندارم و واقعا در عذابم. :54::54::54::54::54::54::54:
-
وقتی از کسی بدت اومده و خودشو دیگه نمیخوای ، پولشو میخوای چی کار.
بعضی وقتها قطع شدن یه رابطه ، مثل نجات از اسارت میمونه ، من کل تاپیک رو خوندم ، رفتار شوهرت خیلی عجیبه ، با این همه بی احترامی که بهت شده ، فکر میکنی این زندگی درست شدنی باشه؟ قطعا هیچکس نمیتونه بهت بگه برو طلاق بگیر ، هیچکس مثل خودت نمیتونه تصمیم بگیره.
به قول معروف که میگن یه پایان تلخ ، بهتر از تلخی بی پایان هست.
وقتی داشتم میخوندم که تمام وسایلی که براش خریده بودی رو جلو باباش ریخت رو پات و از خونشون بیرونت کرد ، خیلی خیلی ناراحت شدم ، فکر نمیکنم خودت هم بتونی همچین صحنه هایی رو فراموش کنی.
اگه یه نقطه قوت ازش پیدا کردی که بتونی بهش امیدوار بشی ، به برگشت فکر کن ولی من به عنوان یه خواننده این سایت ، از خوندن حرفات ، هیچ نقطه قوتی توش ندیدم ، حتی یه روزنه امید.
دیگه بهتره جدی باشی ، من اگه جات بودم همین فردا میرفتم درخواست طلاق میدادم ، شااااییید یه تکونی به خودش داد.
البته که من جای تو نیستم ، چون ظرفیت و صبر آدمها با هم متفاوته ، شاید صبر تو خیلی بیشتر از من باشه.
امیدوارم بهترین تصمیم ها رو واسه زندگیت بگیری ، خیلی خوبن که خانوادت ازت حمایت میکنن.
- - - Updated - - -
به نظر من گور بابای پول. فکرتو درگیر مهریه نکن. به فکر خودت و جوونیت باش.
حالا انشاالله باز هرچی خدا صلاح میدونه پیش بیاد
-
سلام مارال جان. میدونی مشکل من اینه که همش با خودم میگم خب من بعد طلاق چه امیدی بخوام داشته باشم. تازه حس میکنم مثل بی غیرتا هستم. واقعا نمیدونم چرا هر کاری اون با هام کرد و آزارم میده من چرا بازم تا الان پاش واستادم. گاهی وقتا با خودم میگه آخه من چرا اینجوری ام؟
البته اینم بگم من با مطالعه مطالب همین سایت حدس زدم مشکلم اینه که احساساتم در مرکز شخصیتمه. ینی روی تصمیمام احساسسات خیلی موثره که اشتباهه.
حالا که فکر میکنم میبینم در همون قضیه ای که شما هم اشاره کردی. فردا صبحش من بهش یطوری پیام دادم که بیا فرض کنیم دیشب خواب بد بوده و از این حرفای احساسی. حالا میبینم همیشه از خطاهای اون خیلی راحت چشم پوشی کردم. بیجا گذشت کردم. تصمیم احساسی بوده. همیشه اون قهر میکرد و من خیلی راحت خودمو خرد میکردمو راحت با اولین زنگ آشتی میکردم.
امروز هنوزم اون حس بدو داشتم. رفتم حرم و از آقا خواستم کمکم کنه اینقدر عذاب نکشم. صبرم زیاد بشه.
امروزم وقت مشاوره داشتم. مشاور بهم گفت واقعا چرا اینقدر ناراحتی از نبودنش؟
گفتم چون نیاز به محبتشو در خودم زیاد حس میکنم. وقتایی که خوبیم به صورت افراطی خوبه. و وقتایی هم که بدیم وحشی میشه.
دکتر گفت مگه کسی که مثلا پول نداره باید بره گدایی کنه پول رو؟ بعضیا ندارن میرن صورتشونو با سیلی حفظ میکنن. خلاصه بهم گفت تو چون اون خودشو ازت دور میکنه انگار مثل وقتی که چیزی رو از کسی بگیرن و تو حریص تر بشی. و برداشت من این بود که این یه حس کاذبه.
ولی الان خیلی آروم تر شدم. عاقلانه که فکر میکنم میبینم با این آینده ی آزار دهنده ای دارم.
به مشاور گفتم توی فکر طلاقم. گفت برای طلاق دیر نشده. گفت حداقل 3 ماه روی خودم کار کنم و بعدش گفت تو و اون با هم برین مشاوره. گفت برای بهبود رابطه مون فایده نداره جدا جدا مشاوره رفتن.
گفت منم ایرادایی دارم. که خودم خجالت میکشم و خودمو بخاطر امسال این عیبا دوست ندارم :
گفت ریز بینی به شدت - پیله میکنی - لج بازی - عصبی میشی - گفت هردو تون بچه هستین. گفت تو احتمالا پولتو به رخش کشیدی یا عمدا یا غیر عمد. دکتر گفت اون از تو بدش نمیاد کنار تو آرامش نداره برا همین فراریه. گفت تو با پیامکات هی براش قلاب میندازی. که اونم شاید کیف میکنه که حرصتو در میاره.
ازم تست شخصیت گرفت و چند تا تست دیگه که نتیجه ش هفته دیگه معلوم میشه. خدا بخیر کنه.
-
این خیلی خوبه که زیر نظر مشاور هستی.
یکم به این حرف مشاور فکر کن که گفت ممکنه پولتو به رخش کشیده باشی.
من از خوندن حرفات حس میکردم که شوهرت رو دور لج و لجبازی افتاده.
حس میکنم با اومدنش پیش مشاور ، خیلی چیزا ممکنه روشن بشه برای هر دوتون که ممکنه حتی یه لحظه به ذهن هیچکدومتون خطور نکرده باشه که این حرف یا رفتار ممکنه طرف مقابلم رو ناراحت کنهو ناخواسته اون حرف یا رفتارو انجام داده باشین.چون همونطور که خودن هم گفتی و قبول داری که بچه بازی درآوردین یکم و همین اینکه قرار نیست همه ادمها مهارت های ارتباطی و همسرداری رو از اول بلد بوده باشن و لازمه که یه سری افراد این چیزا رو یاد بگیرن.
به خودت استراحت بده.
یه مدت پیگیرش نباش ، میدونم چقد سخته ولی به خاطر خودت و زندگیت ، یکم به روحت استراحت بده ، یکم خودتو پیدا کن.
تمام تلاشت رو بکن که باهات بیاد پیش مشاور ، درسته یه سری حرمتها بینتون شکسته شده ولی بالاخره هرچی باشه شما زن و شوهر هستین و میتونه به عنوان آخرین کار برای خانومش ،این کارو انجام بده و بیاد پیش مشاور ، چون این زندگی مشترک مال هر دو شماست ، مطمئنا تلاش یک طرفه تو فایده زیادی نداره
-
خانم محترم
صادقانه ميكم صورت مسعله زندكيت رو اشتباه متوجه شدي بدجورم اشتباه كردي
داستان شما اين مسعله مالي كه عنوان ميكني نيست از نظر شما و تمام كسايي كه اينجا هستن حق با شماست عمل شما عالي ولي نمايشش حتي حالت ابروويي كه حواست نبوده طرفت رو ازرده كردي من اين مسعله روداشتم با خانمم كارمند هستش
برخوردتون خرابه بلد نيستي pol رو تو زندكيت بياري سرخوردش كردي همسرت مادي نيست اونه كه در حقيقت كه فكر ميكنه شما مادي هستي دنبال محبتت ميكرده با مانعي به اسم حقوق شما برميخوره عجله كن اون اسم
pol مياره يا ناز ميكنه جون حقوق شما رو رقيب عاطفيش ميدونه ميخواد خودش توجيح كنه تمام كنه رابطه رو كه شما نميتوني نقش يك زن رو بازي كني من خودم اين مشكل داشتم حقوق خانمم برام بي اهميت بود ولي خانمم كل محبتش رو بهترين دارايي وجودش كه pol بود به همسرش ميخواست عرضه كنه ولي من خودش ميخواستم احتمالا شما تو جملاتتون من من زياد داري حتي مهربانانه اون نسبت به حقوق شما تنفر بيدا كرده جون نميتونه بياد سمتت شما رو شخصي ميبنه كه ميخواد با حقوق اقتدار همسرشو زير سوال ببره در صورتي كه از نظر شما اصلا اينجور نيست .
نسبت به خريدات بي اهميته ?
اتليه هم كه اونجور ؟
بهتم قبلا كفته كه مقداري كمكش كني ؟به نظر خودت تستش كردي با كمكت ؟ غافلي از اينكه تست شدي ! از نظر خودت كمك كردي !!!! متاسفم شرط ميبندم ترور شخصيتيش كردي !!!!! جرا؟ كيه كه اول زندكيش از خانومش كمك مادي بخواد فقط در يك صورته كه اون خانم كارمند باشه و همسرش بخواد شخصيت خانمش رو در قبال حقوقش بدونه . اصلا نميتونه زير بار بره حتي باهات بياد بيرون كم كم به اين حرفم ميرسي ! ميدوني جرا جون نميتونه باهات راحت باشه اولين حس مرد رو كه خيلي مهمه و اون اينكه خانمش بهش نياز داره رو ازش كرفتي ؟ به قول معروف تو ذهنش اينه در جواب شما كه بايد اصلاحش كني ! اين هست كه اين خانم شوهر نميخواد خودش كه حقوق داره بس من جكارم كاراش و درخواستاش به من جه ا. من هركاريم كنم فكر ميكنه بخاطر حقوق و درامديه كه داره . نه بخاطر مهري كه من بهش دارم . اين ذهنيت همسرته كه باعث ميشه بيرون نياد . كناره كيري كنه ازت . بعضي مواقع لج كنه كه به نظر شما لجش احمقانست ولي برا اثبات وجود خودشه
متاسفم
اين متن رو هفته قبل خواستم براتون بزارم ولي قسمت الان شد