سلام به همه دوستان خوب همدردی:72:
اخیش عزیز خدا رو شکر حالت خوبه.
وقتی اومدم که تاپیکتون و بخونم اولش اصلا نمی دونستم قضیه ناراحتی تون چیه........ همش نامفهوم بود......مرحوم و.........زنده شد مرده ها و....نبش قبر و....گفتم یعنی الان باید رمز گشایی کنیم؟؟؟!!!!...............
از جک و جونور حرف می زدین....روباه و....نمی بخشمش و....حیوون بیچاره به تو چی کار داره اخه؟:highly_amused:
خلاصه تبحر خاصی تو سر در گم کردن دختر مردم دارید.:311:
(تبحر با ح یا هه؟اوه دستم رو شد سوادم نم کشیده .......):applause:
خلاصه همچنان که داشتم پست ها رو از اخر می خوندم می رفتم اول دیگه گوشی دستم اومد....
امیدوارم همیشه حالتون خوب بمونه.....باید براش ی سری راه نرفته رو برید.:18:
خدمتتون عارضم که ی سوال ی جا نوشتید بعد گفتم بیام اینو بگم زحمت و کم کنم
که من کی میتونم به ازدواج مجدد فکر کنم؟ ی حرف علمی بهتون میگم لطفا جدی بگیرید.
شما وقتی می تونید دوباره به اردواج خوب امیدوار باشید که شخص قبلی رو کامل بخشیده باشید. تا وقتی که می خوایید روباه بسوزونید و....
برای این هم که حال و هواتون عوض شه شعر های غم دار و غم انگیز، نه گوش کنید نه اینجا بنویسید!!!نوشتن خیلی مهمه .........تاثیرش دو برابره.......جای این جمله ها که احساس ....می کنم (تو پست یکی مونده به اخر اشتباه نگفتم گفتید) جملات جایگزین بیارید. بازنویسی کنید.
مثلا ی شعری هست که حالا میگم....
کتاب بخونید.....مثلا من خودم پارسال که حالم خوب نبود سر موضوع مشابه شما، کویر دکتر شریعتی رو خوندم البته بار چندم بود می خوندم(هر چند به سواد من قد نمیده ولی خب دوسش دارم تازه از حا و هوای خونه میومدم بیرون...) البته هشدار بدم سیاسی شدی پای خودت نگی این منو اغفال کرد....که اصلا هیچی گردن نمی گیرم. گفته باشم .....همدردی ها شاهدن.
اهان ی چیز دیگه...همش هم سراغ اقای باغبان و می گرفتید!!!!!!!!یعنی ی پست در میون!!!!!!ی جا هم گفتید عمو باغبون کلی خندیدم:311:
ی جا هم بهتون گفتن ایشون رفتن مریخ!!!!!!البته کسی که این حرف و بهتون زد خودش رفته الان تو خط ازدواج و خواستگاری و... ایشالا به زودی دامادش می کنیم.
به هر حال.......ببین عزیزم بذار من روشنت کنم....اقای باغبان قبلا ها تو کار زراعت و راز بقای گل سرخ و اینها بودن، ولی تازگی ها زدن توی ی کار دیگه. :311:
ظاهرا باغداری و زراعت و بوسیدن گذاشتن کنار........شایدهم هر دو شو با هم دارن. از ترس اینکه اخبار اعلا م کرده دو شغله ها را می گیرن، شغل اولشون و فعلا روو نمی کنن تا ابها از اسیاب بیفته(یعنی انقدر زرنگن مردم ها!!!!):biggrin:
می دونید اشتغال جدید ایشون چیه؟؟؟؟نگاه کنید به اواتارشون!!!!!بله کفتر بازی!!!!:biggrin:
می دیدین همش می گفتن "بریم ی سر طبقه بالا.... بریم ی سر طبقه بالا".....دیگه ایشون الان فقط کفتر پر میدن و کفتر دون میدن و....دیگه کاری به گل سرخ و درخت و مورچه و اینها ندارن....... دیگه از این به بعد از طوقی و پا پری و دم سیاه و چشم سفید و اینها حرف می زنن. حالا چرا ؟نمیدونم!!!!!خدا عالم است:311::58:
البته ی احتمال دیگه هم داره ......شهرت خاصشون بین اهالی اموزش پرورش براشون درد سر درست کرده. اخه نه اینکه عکسشونو تو کتاب دبستان چاپ کرده بودن...... اینه که........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آخیش
سلام باغبان عزیز
ممنونم که به تاپیکم سر زدی:72::72::72::72::72::72:
مطمئننا اگر امید به زندگی و خانواده دوستی و معذوریت دینی نبود روباه رو به آتیش میسوزاندم و خاکسترش رو در جوی آبی رها میکردم تا شاید بوته خاری سیراب گردد و همه خبث طینتش به بوته خاری خلاصه گردد، اما قدر زندگی ام بیش از این است:311::311::311::311:
باغبان عزیز درست میگید دیروز برای تحقیقات زن جدیدش مجبور شدم نبش قبر کنم تا جواب سوالای مربوط به ازدواج این دختر جدید رو بدم و تا ساعت ها حالم بد بود و خب عصر با دیدن خانواده ام و دورهمی خانوادگی که هرروز اتفاق میفته و بدون اینکه خبر داشته باشند حالم بده ، آروم شدم و واقعا از ذهنم رفت، فقط صبحی اسم روباه فوت شده چند باری تو ذهنم اومد که حل میشه،،،،تصمیم دارم به خاطر رعایت حال خودم دیگه به هیچ دلیلی برای کسی خاطرات تلخ گذشته رو بازگو نکنم
درسم رو بجایی نرسوندم و رهاش کردم اما کار میکنم و البته دوست دارم توی کسب پایه محاسبات نظام مهندسی تلاش کنم اما ذهنم یاری نمیکنه و اراده ام کم شده و مدتیه حال طراحی هم ندارم هنوز به خودم میرسم و غذای سالم و ارگانیک مصرف میکنم به خانواده ام اهمیت میدم خوش اخلاقم و نسبتا زندگی خوبی دارم ، اما از درس خوندنم راضی نیستم به پروانه اشتغال پایه محاسبات نیاز دارم ، شما راه حلی برای کسب اراده و پشتکار لازم در درس خوندن دارین؟ممنون میشم راهنماییم کنید
نه دیگه نمی گم ....چون فقط از اقای باغبان پرسید!!!!!راه حل توپ داشتم ولی دیگه نمیگم....اصرار نکنید دیگه نمیشه.....نه خانم محترم بفرمایید دیکه اون چه که نباید شد.....این همه کاربر داریم شما فقط با ی نفر حرف میزنین .......دیگه نمی گم اصلا:tongue:
برای اینکه از دلم در بیارید بیایید این شعر وکه گفتم، باهم بلند بخونیم اصلا انقدر بخونید که حفظش کنید
از همه کاربرها خواهش میشه لطفا برای هم خوانی شرکت کنن......اخیش جان خودت بیا دمبکش و بزن...ی نفر هم می خواهیم برای انجام حرکات موزون:311:اقای محمد رضا میای یا بگیم سر شار بیاد؟؟؟:311:به نظرم فرصت واز دست نده خودت بیای بهتره....نه اینکه تا چند وقت دیگه میخوای داماد شی ایشالا.....لازمه بیای تمرین کنی برای عروسیت............افرین.... کار خودته بیا....خب همگی اماده این؟؟بریم
خوشم اینقدر خوشم... زبون ازش قاصره
ساقیا کاری کن امشب و یادم نره
باده از نو بده هنوز حواسم به جاست
اختیار دلم ساقی به دست شماست
مست مستم کن جام و ببر بالا... بزن به دست ما
می پرستم کن تو عالم مستی ...امشب شب یلداست
میزنم می پشت هم پیمونه پیموووونهههه
امشب و جا خوش کنم تو کنج می خونه
بی خیال غصه ها با می خوش و مستم
انگاری امشب یکی غیر از خودم هستم
لبریز کن جام را
هم پایه ساقی منم
باده اگه یاری کنه تا صبح هم می میزنم
.
.لبریز کن جام را
هم پایه ساقی منم
باده اگه یاری کنه تا صبح هم می میزنم
تا صبح هم می میزنم
خوشم اینقدر خوشم...
زبون ازش قاصره
ساقیا کاری کن امشب و یادم نره
باده از نو بده هنوز حواسم به جاست
اختیار دلم ساقی به دست شماست
مست مستم کن جام و ببر بالا
بزن به دست ما
می پرستم کن تو عالم مستی
امشب شب یلداست
مست مستم کن جام و ببر بالا
بزن به دست ما
می پرستم کن تو عالم مستی ...
امشب شب یلداااااااااااست
.
.
.
.
.
.
.
.
عه.....ولم کنید ....منو کجا می برید؟؟؟مگه من چی خوندم؟؟؟خواستم دل دختر مردم و شاد کنم........
بگید اخیش راحت شدیم .... از مبارزه با مفسدات و مسکرات اومدن ببرتم....راحت شدین؟؟؟؟میگن تالار و کردی مطرب خونه !!!!!!میگن شاکی خصوصی هم داری.......فک کنم همین اقای باغبانه......:biggrin-new: