کمال گرایی بیش ازحدم داره داغونم میکنه:(

سلام


اصلاح امور دنیایمان را ، خود خدا عهده دار شده است

ولی مردم دنیا به عکس ، عمل می کنند

بار سنگین دنیا را به دوش خود می کشند ، و آخرتشان را که باید خودشان برای آن تلاش کنند ، به خدا وا می گذارند

( استاد بزرگوار ، حاج شیخ محمد اسماعیل دولابی )

...............................

خداوند فرموده است :

امور دنیایتان بر عهده ی من و امور آخرتتان با خودتان .

ما بر عکس فکر می کنبم .

.........................

ائمه می فرمایند :

نه دنیایت را برای آخرتت ترک کن و نه آخرتت را برای دنیایت .

...................................


خداشناسی مگه با زیادی عبادت و ..... هست .

از این تکفیری ها بیشتر می خوای نماز بخونی !

روزی 200 رکعت نماز می خونند - نماز صیح را با گریه می خونند !

ولی نادان هستند .

یک رکعت از آن نماز هم به آسمان نمی ره !

می دونی برا چی ؟

چون وقتی سوره حمد می خونند - نمی فهمند معنی سوره حمد چیه !

سوره حمد که در نماز می خونیم ارتباط مستقیمی به امام زمان ( عج ) داره !

( با کارهای دیگشون کار ندارم - که چه کارهایی می کنند ....)

شیطان هم به خاطر همین از بهشت رانده شد !

ولی این احمق ها نمی فهمند . ( تکفیری ها )


اسلام دین آسونی هست .


در روز 17 رکعت نماز داریم - اگر هر رکعت را 2 - 3 دقیقه فرض کنیم ( دیگه اگر شیخ باشی )

میشه حداکثر 40دقیقه - آقا اصلا شما شیخ باش - بیا 6 تا دو کعت هم هم مستحبی بخون میشه 20 دقیقه - کلا میشه ا ساعت .

تازه این نماز خوندن هم ورزش هست - یه جور تلقین هست - یه جور تشکر از خدا هست .



در مورد کمک هم فرموده - اگر خودت نیازمند نبودی - پول پس انداز کردی - از اون پس اندارت یک پنجمش را بده نیازمنده ها

و تازه خداوند فرموده اگر این کار را کنی چند برابرش را بهت میدم !

امام حسن (ع) یه کاری کرد به عنوان امام بخشش ها ، بین امامان لقب دارد .

مگه شما امام حسن ( ع) ، هستی - دختر خوب .


شما فکر میکنی استاد دولابی و شیخ رجب علی خیاط مگه چه جوری زندگی می کردند.

فکر میکنی - سالی چند چهله نشینی می کردند !


نه بابا - مثل مردم زندگی می کردند - در بازار بودند - بین مردم بودند

ولی درستش !

دو رکعت نماز را خدا قبول کنه از 1000 تا 40 نشینی بهتره !



نظرت چیه ؟

بدون شرح!!!!

تو را از بین صدها گل من احمق جدا کردم
نفهمیدم غلط کردم من از اول خطا کردم


به یادت مانده ان روزی که با لبخند وبا چشمک
نشستی در کنار من، خودم رو جابجا کردم


شدی نزدیک وهی گفتی ضرر حالا ندارد که
پسندیدم تو را من هم ولی ناز وادا کردم


شد اغاز ارتباط ما بدون فکر وبی منطق
لگد کردم غرورم را و وجدان را رها کردم


پیامک میزدی هر شب سر ساعت دقیقا9
خودت را کشتی واخر شما را تو صدا کردم


وکم کم این پیامکها عجیب و مهربانتر شد
ومن هم قصر پوشالی برای خود بنا کردم


شبی بی قصد وبی نیت به من گفتی عزیز من
نبودی این ور خط تا ببینی من چها کردم


چهل بار پیامک را نگه کردم وخندیدم
نبودی تا ببینی من چه غوغائی به پا کردم


نشستم در خیالاتم زدم تاریخ عقدم را
ودر رویا دو دستم را فرو توی حنا کردم


به فکر مهریه بودم جهازم را چه میدیدم
من احمق ببین حتی که فکر شیربها کردم


از ان شب ساعت9من پیامک میزدم هر شب
خودم باسادگی هایم عروسی را عزا کردم


پیامکهای بی پاسخ محبت های بی حیران
تو را من بی چشم ورو پر رو خودم از ابتدا کردم


شدی تو بیخیال ومن شدم هی بی قرار تو
تو هی بر من جفا کردی من احمق وفا کردم


من از تو بیخبر بودم حدود شصت ونه روزی
نزنگیدم به تو اصلا فقط چون که حیا کردم


ولی رفتم به یک مسجد بلا تکلیف ومستاصل
برای انکه برگردی فقط نذر ودعا کردم


نبردم با خودم گوشی که خالص باشد این حالت
همان شب گوشی خود را درون بقچه جا کردم


چهل شب بعد از ان مسجد که برگشتم دم خانه
دویدم سمت ان بقچه وگوشی را که وا کردم


ندیدم از تو یک حرفی پیامک یا که تک زنگی
زپا افتادم انجا من ورو سوی خدا کردم


وگفتم اینچنین با او عجب صبری خدا دارد
چهل شب منتظر بودم عبادت پس چرا کردم


جواب امد که واثق شو به الطاف خداوندی
مگر کوری ندیدی که به تو عقلی عطا کردم


پیامک میزدی هر شب کشیدی ناز واطوارش
خطا کردی به من گفتی خداوندا چرا کردم


من امشب بی خیال تو ردیف وقافیه کردم
تو کاری با دلم کردی که فکرش رو نمیکردم

- - - Updated - - -

در مورد حسادت :
http://www.hamdardi.net/thread-39158.html#post387251

http://www.hamdardi.net/thread-68.html

ساناز عزيز دل انگيز

تصويري كه طي اين چند ماه از شما در ذهن من هست اينه كه دختر مقيد و محكم و پرتلاشي هستي و عقايد خوبي هم داري كه بارها تحسينت كردم.

اما يك سري مسئل دنيوي و اخروي هست كه براي شما حل نشده يا بدجاافتاده .......... اين سوالاتي كه در ذهن شما هست ممكنه در ذهن همه ايجاد بشه و خيلي خوب هست اگر بتونيم براي سوالاتمون جواب پيدا كنيم.

شما موفق هستي و موفق تر از اين هم مي توني باشي ....... چشمت به هدف خودت باشه و راهي كه بايد براي دستيابي به هدفت بپيمايي.

هميشه بايد تلاش كني و نتيجه را به خدا واگذار كني.......... اينكه خدا صلاح من و شما را بهتر مي دونه بهترين مايه ي آرامش هست ......... ديگر به چيزهايي مي رسي كه حقت است و از انچه ديگران به دست مي اورند نگران نمي شوي.

انشاءالله بتونيم توكل واقعي به خدا داشته باشيم.

عزيز دين ما دين ميانه روي هست ........ به انواع نيازهاي فردي و اجتماعي و موارد ديگر توجه نشان داده جوري زندگي نكن كه از عبادت دلزده شوي در همان حدي كه خدا واجب كرده ....... بيشتر از ان در حد توانايي و دلخواه خودت هر چه مي خواهي عبادت كن .....ببخش ........ خدمت كن.

كسي نگفت به خودت سخت بگيري و تارك دنيا شوي دختر گل.:72:

ازدواج هم حق شماست ......... انشاءالله شرايط و موقعيت ان برايت فراهم مي شود ......... هم براي شما و هم ساير مجردها :)

ساناز من مي دونم از اون دخترهايي هستي كه همه ي مهر و محبتت را نگه داشته اي تا نثار همسرت كني صبور باش و همچنان اماناتي كه براي همسرت اينده ات با خود داري حفظ كن و از خدا بخواه بهترين شرايط را براي ازدواجت فراهم كند ........ فقط نگرانم يك وقت قلب و روحت را به فرد نالايق و نااهل نسپاري .

مرسی از شعرات من میدونم خوب بودن
چکنم اخه دست خودم نیس بدبختی من اینه حتی واس انتخاب همسر ملاکم شده ظاهر ینی اصن ب اخلاق شغل تحصیلات نگانمیکنم قبلا اینجورنبودم از خودم میترسم چکنم تا تغییرش بدم نمیتونم حتما باید ازون قبلیه خوشکلترباشه:)
یچیزی تو وجودم هس نمیدونم چیه اما گاهی اون حس منفی میادسراغم شاید از تنهاییه دلتنگیه یه حسی میاد بهم میگه حس پوچی کنم از همه نظر ظاهر تحصیل همچی برهمینه هی فکرمیکنم درس بخونم برم بالا اون پسره که همکارمه رو گفتم بهتون منظورم این بود برم خیالی عاشق اون بشم خیلی بهتر از اون سامان بیشوره خخخ خودمو میخوام گول بزنم از فکر اون دربیام از وسواسی که گرفتم خلاص شم ینی ب خودم میگم ببین از اونم قشنگترهس منکه قرار نیس برم با اون همکارم رابطه برقرارکنم اون طبقه پاینینه حتی سلام خدافظیم نداریم فقط درحد نگاه یواشکی:)) مگه تاحالانشده از پسری تو دانشگا یا سرکار همسایه فامیل خوشتون بیاد؟ادم تو دلشه دیگه خیالی
حس میکنم من جنون دکترا گرفتم یجوری شده باید برم بخونم دیوونه شدم ینی پژوهشی ،ازاد ،نمیدونم هرطور شده باید برم دست خودم نیس وگرن ارامش ندارم ولی مشکلم اینه نمیشه وقت ندارم بخونم همش تو ازمایشگا سرپام میرسم خونه تا8خوابم بعدشم همش کسلم ژنتیکی تنبلم فقط دو روز تعطیلم میمونه اخر مهر کنکوره نمیدونم چکنم استرس و نگرانی دارم رقابت شدید اخه دوستمم ثبت نام کرده رقبام کم نیستن من میدونمم هست خخخ
ازین اخلاقم خسته شدم داره نابودم میکنه مشکل روانیه به هرچیزی زیاد گیر میدم مثلا همون پسره هنوزم اسم نحسشومیارم یا تحصیل خخخ
در مورد خدا هم باور کنید هر روز ازش تشکرمیکنم بخاطرخدا اگه یکی بگه 20درصد سانازتلاش کرد 80درصد خدا کرد که برم سرکار من میگم100درصد خدا کرد معجزه بود مشکلم اینه من بیش از خودم از خودم انتظار دارم بابام همش بهم میگف ده و بگیر همین یا میگف برو بخواب خسته ای درس نخون خانوادم بیخیالن خخخ کاش یکی بود هولم میداد مشوقم بود :(

سلام


خانم zzzz در مورد پست های قبل - اگر سئوال داری ، بفرمایید ؟


................

سلام باغبان مهربون
یکار میخوام کنم میدونم ازدستم عصبانی میشید
سر ماه اخر شهریور به سامان زنگ میزنم میگم استخدام شدم میخوام ببینم نظرش عوض میشه یانه تیر اخرمو میزنم بهش میگم هرچی گفتم انجام دادم میگم یادته گفتم میرم سرکار رفتم
یادته گفتم میرم دکترا دارم میخونم اخر مهر کنکوره اونم میرم
امروز ب همکارم گفتم میخام رو صورتم فلان کارو کنم گفت ساناز چیشدی؟گف چقد بی اعتماد بنفس شدی گف تو خیلی پوستت صافه خوبی دیوونه
من حتی اون پسر دکتره سرکارمم نمیخوام تو دل من یکی دیگس اون باید واس من باشه
اقا جون اصن سامان بد خب حالا یه دختر خوب پیدا شده :)میخواد ادمش کنه یکار کنه درس تو پاک زندگی کنه من مطمینم سربه راهش میکنم با تمام قلبم عشقمونثارش میکنم مگه حتما ادم بده باید رو ادم خوبه تسلط پیدا کنه؟اینو قبول ندارم
اینو که میگید سامان خیانت میکنه یا کتک میزنه یا چیز دیگه من میتونم با اعمال خوبم اونو خوب کنم یه ادم درست وپاک شه پدر خوب واس بچهاش شه خدا این یه فرصت خوبه واس این بندت خدا فکر کن اصن من با سامان ازدواج نکنم سامان بره با دختریکه میخواد ازدواج کنه فکرمیکنی بنده خوبی میشه؟ مگه تو ازدواج ادما به کمال نمیرسن ؟ من اونو سربه راه میکنم کاری میکنم مخلصانه بندگیتو کنه خودشم ته دلش پاکه منتهی زمونه جدیده دیگه
خدا خودمو میسپارم بهت صبرمیکنم میدونم دوسم داری

- - - Updated - - -

سلام باغبان مهربون
یکار میخوام کنم میدونم ازدستم عصبانی میشید
سر ماه اخر شهریور به سامان زنگ میزنم میگم استخدام شدم میخوام ببینم نظرش عوض میشه یانه تیر اخرمو میزنم بهش میگم هرچی گفتم انجام دادم میگم یادته گفتم میرم سرکار رفتم
یادته گفتم میرم دکترا دارم میخونم اخر مهر کنکوره اونم میرم
امروز ب همکارم گفتم میخام رو صورتم فلان کارو کنم گفت ساناز چیشدی؟گف چقد بی اعتماد بنفس شدی گف تو خیلی پوستت صافه خوبی دیوونه
من حتی اون پسر دکتره سرکارمم نمیخوام تو دل من یکی دیگس اون باید واس من باشه
اقا جون اصن سامان بد خب حالا یه دختر خوب پیدا شده :)میخواد ادمش کنه یکار کنه درس تو پاک زندگی کنه من مطمینم سربه راهش میکنم با تمام قلبم عشقمونثارش میکنم مگه حتما ادم بده باید رو ادم خوبه تسلط پیدا کنه؟اینو قبول ندارم
اینو که میگید سامان خیانت میکنه یا کتک میزنه یا چیز دیگه من میتونم با اعمال خوبم اونو خوب کنم یه ادم درست وپاک شه پدر خوب واس بچهاش شه خدا این یه فرصت خوبه واس این بندت خدا فکر کن اصن من با سامان ازدواج نکنم سامان بره با دختریکه میخواد ازدواج کنه فکرمیکنی بنده خوبی میشه؟ مگه تو ازدواج ادما به کمال نمیرسن ؟ من اونو سربه راه میکنم کاری میکنم مخلصانه بندگیتو کنه خودشم ته دلش پاکه منتهی زمونه جدیده دیگه
خدا خودمو میسپارم بهت صبرمیکنم میدونم دوسم داری

سلام خانم zzzz



اگر بهش زنگ زدی - و اون گفت نه !

باز خدا را دوست داری ؟


.................



سئوال سختی پرسیدی !



!!!!!!!!!!!!


:82:

- - - Updated - - -

این کلیپ را از تایپیک خانم kindly برداشتم ( تایپیک مسابقه )

خیلی جالب بود

اگر بگم اشک تو چشمم جمع نشد - دروغ گفتم



شعر خوانی جالب دختر هشت ساله درباره حجاب در شبکه آموزش

باغبان اون کلیپوقبلا تو سایت همیاری چنبار ینی بیش از ده بار تاحالا دیدم و منم باهاش گریه کردم حتی کلیپو ب سامان فرستادم بفهمه که منو با دخترای خیابونی مقایسه نکنه حتی شعراشم حفظم
سیبای شاخه چیدن دارن از دست باغبون خریدار دارن
سیب زمین افتاده بو نداره
چی بگم تاثییری روش نداش بمن میگفت تو ارایش کردن بلدنیستی بهونش این بود بهم گفت خواهرام برام میخوام یه دختر خوشکل انتخاب کنن
باغبان نمیفهمی من چی میگم میدونم پسر مقیدی هستی بزار عاشق یه دخترکه ازخودت کمتره بشی بعد بهت بگه از قیافت خوشم نمیاد بهت فش بده بگه بیا دستموبگیر بغلم کن اما تو با اینکه عاشقی بخاطر خدا اینکارو نکنی که خدا خودش دست دخترو بزاره تودستت محرم نه نامحرم جوریکه فقط دوسال تموم بهش فکرکنی و هر دوماه میاد بهت مسیج میده و این پیشنهادو باز میده و وسوست میکنه و تو بااینکه هروز از روز قبل عاشقترشی بازم میگی نه نمیام فقط ازدواج
طوری اون دختری دوس داری که ازدواجو باهاش تو رویات میبینی فقط تو خواب طوری زندگی میکنی تمام تلاشات بخاطراونه توهی میخوای منصرفش کنی اما میگه نه نمیخوامت مثلا بهت میگه من پسر پولدارمیخوام ادم میسوزه کاش بمن میگف پولدارمیخوام باز یه فایده داره رفاه ارامش اما اون دنبال قیافه ساختگی ظاهری بود
میدونید حس میکنم دیونه شدم نمیدونم چرا فکرمیکنم اونم منو یذره دوس داره ته دلشم شاید فکرتوهمه چبدونم
فقط اینومیدونم من با مرگم اون از یادم میره الان اعجازعشق عصبانیه فرارکنم الان میاد میزنه خخخخ
هرچی بهم میگید درسته حق دارید دل دیگه براتون پیش نیومده :(
دلم واسش تنگ شده خیلی اعجاز عشق یادته چن ماه پیش تایپیک زدم عاشقم بدجور..... تو برام پست گذاشتی پستتودوس داشتم شرمنده همتونم همه بچهای همیاری همدردی که دلسوزانه کمک میکردن بچها وقتی دلتون بر کسی تنگ میشه چمیکنید؟؟؟؟تورو خدا بهم بگید اروم شم گریم گرفته میدونم حالتون ازم بدمیشه تمام دوستام همکلاسیام هرموقع اسم اونو میشنون بهش فش میدن اونابیشترعصبانی میشن چون منودیدن شخصیت کم حرف و اروم منو دیدن :(
اگم کسی پست نزاره من ناراحت نمیشم همینکه چیزی مینپیسم خالی میشم از مدیر همدردی تشکرمیکنم که اجازه میده لااقل خودموخالی کنم
امروز بابام میگف دیر برو سرکار صب تاریکه عصبانی شدم ته دلم گفتم دانشگاکه نیس تاخیرمیخورم میبینید؟یه خانواده مشوق و باحالم ندارم که باعث پیشرفت من بشن خودم تلاش کردم با همون حس کمال گرایی خخخ هرکی بود تادیپلم میخوند
چن روزه درس میخونم ینی علاقه پیدا کردم زده نشدم اینم بخاطر خداس بهم نیرو داده میدونه اون حسادت نیس یه مشکل روانیه که دارم خدا بهم انرژی میده تلاشمومیکنم
راستی باغبان اگه بهش زنگ بزنم و جواب نده ...اول اینکه اصن شاید جواب نده چون اکثرا شمارم تو ریجکت لیسته کاش جواب بده بگه نه اون خیلی سنگدلتر از ازین حرفاس اگه جواب نداد ناراحت میشم بغض میکنم تا خونه شاید برگردم ب چن ماه پیش شاید برنگردم مثل این میمونه عشقت بهت بگه اگه قلرو فتح کنی من مال توم قلرو فتح میکنی ولی اون زیرحرفش میزنه چه حسی پیدا میکنی؟
اگه بگه نه اروم ترمیشم یا داره ناز میکنه یا... چون خخیلی کم پیش میاد ج بده اگه حتی بگه نه خوبه:(
میبینید وضعیت منو باغبان فکرکرد اگه بگه نه ناراحت میشم خخخخ بزار جواب بده بگه نه
اینامنو داغون میکنه مگه یه جواب دادن چقد سخته اخه که منو ناراحت میکنه الان استرس دارم اینکه جواب منو بده اصن جواب بده فش بده صداشوبشنوم :((
بچها برام دعاکنید خواهش میکنم
اعجازعشق باغبان توخوبی دعاکن دعات میگیره میدونم :(

ساناز عزيز به خاطر ويژگيهاي خوبي كه خدا به شما داده هرگز مغرور نشو و انقدر با اطمينان نگو من او را آدم مي كنم .


پس انقدر از خود مطمئن نباش كه خيلي گناهان و اشتباهات را زماني انسان مرتكب مي شود كه به خودش اطمينان كامل داشته باشد .


ساناز ايني كه ميگم فقط در مورد شما نيست چه من باشم چه شما و چه هر انسان ديگه اي هيچ گاه و هيچ جا از خطا مصون نيستيم ما بايد هميشه مواظب خودمان باشيم كه از آدميت خارج نشيم .


شما با اين همه شيفتگي كه نسبت به ظاهر اون شخص داري حاضر نشدي به اعتقادات 25-26 ساله ات پشت پا بزني چطور انتظار داري سامان 33 -34 ساله را بتواني به ارزشهاي اخلاقي مقيد كني.


آن هم براي كسي كه نگاهش به زن از جسم او فراتر نمي رود و گناه بودن با اين و آن برايش سرگرمي دائمي است.


تو خود بنده ي خدايي و تا خدا كمكت نكند نمي تواني بندگي او را به جا بياوري سامان آدم مي شود اگر به جاي بنده ي شهوت بودن بندگي خدا را بكند و اين ميسر نمي شود مگر به قدرت و اراده ي خداوند .

راضي باش به رضاي خدا و انقدر در بند ظاهر زيبا و پست و مقام و اين موارد نباش كه هيچ كدام ماندني نيست و خدا اگر اراده كند به ثانيه اي مي تواند فردي را از بالاترين مقام پايين كشد و زيبايي را زشت رو كند .

برو دنبال چيزي باش كه برايت ماندني باشد و به تو وفا كند ........ هميشه جوان و باطراوات و توانا نخواهي بود .حالا از ما گفتن و از تو ........

سلام


سعی می کنم به سئوالات شما پاسخ دهم :



1) باغبان اون کلیپوقبلا تو سایت همیاری چنبار ینی بیش از ده بار تاحالا دیدم و منم باهاش گریه کردم حتی کلیپو ب سامان فرستادم بفهمه که منو با دخترای خیابونی مقایسه نکنه حتی شعراشم حفظم
چی بگم تاثییری روش نداش بمن میگفت تو ارایش کردن بلدنیستی بهونش این بود بهم گفت خواهرام برام میخوام یه دختر خوشکل انتخاب کنن


اون کلیپ ، درس زندگی می داد به دختر خانم ها !

می خواست بگه ، عفت یه دختر خیلی با ارزش ِ که بخوایم به خاطر یه پسر کجو کُله ای مثل سامان از بین ببریم .

البته شما رعایت کردید . ( ولی دل را هنوز نه ! )

تو شعرش میگه دنبال پسری نرید که زیر ابرو ور میداره و ......

اون کلیپ همش درس بود .

( البته برا باغبان ها خیلی مفید بود ، برا شما را نمی دونم ! )

.................................................. ...................................


2 ) باغبان نمیفهمی من چی میگم میدونم پسر مقیدی هستی بزار عاشق یه دختر .........



من شما را می فهمم - ولی نه به اندازه خودت:72:


بالاخره هر آدمی تو ته دلش یه چیزهایی داره که شاید ماها ندونیم


چند وقت پیش یه دختری تو خیابون بهم پیشنهاد ی داد

چیزی نگفتم و رفتم

یعنی خودم را وارد بازی نکردم - می تونستم باهاش باشم و لذت ببرم

ولی اینا لذت نیست !

دوست دارم فقط از همسر آینده ام لذت ببرم .

و معیارم را جوری انتخای میکنم که تناسب داشته باشیم !

التماس همو نکنیم !

تمام لذت ها تو مسائل ج خلاصه نمیشه

اون دختر زیبایی بود ولی خیلی چیزها را نداشت ( معنوی )


داره یه جوونی بهت این حرف ها را میزنه که خودش آشنای پاییزه !
ولی جوری داره زندگی میکنه که دیگران میگن
این زندگیش بهاره !


غم و غصه های من این مسائل نیست !
( خواستگاری – ازدواج – ماشین لکسوس – خونه چند هزار متری و ......)


خواستگاری + عقد + ....... همش 3 ماه بیشتر نمی خواد

وقتی یه معیار اشتباه انتحاب کنیم میشه 8 سال مثل رفیق من .

میشه مثل شما ! ( ببخشید :72:)



وقتی شخصی می خواد ازدواج کنه ، فقط نباید معیار زیبایی را در نظر بگیره !

الان یکی از دوستای من تقریبا 8 سال داره میره خواستگاری.

دختر و پسر تو چند تا پرسش می تونند همدیگر را بشناسند

ولی این 8 سال داره میره هنوز به جواب نرسیده .

برای هر مورد هم 6 ماه طول کشیده

رفتم یه بار باهاش حرف زدم – این بنده خدا عین سامانه

البته یه فرقی با سامان داره اینکه تو خیابون با کسی کار نداره – فقط تو خواستگاری تو منزل دختر !

معیاری نداره برا خودش ! - برای همینه که دورخودش می چرخه

نمیشه من همه چیز را باهم بخوام !


اگر خود پسر هم خوب باشه – باید معیار بعدی خانواده باشه و ......

سامان هم این جور که گفتید خانواده درستی نداره ! ( بی بند و باری - مثلا خواهرش عکس بی حجاب خودش را بزاره تو شبکه ها ی اجتماعی و ....)

…………………………………………� �………….


شما باید از خودت سئوال کنی :

اگر به سامان برسم چه چیزهایی را از دست می دهم ؟

( میشه حکایت پسر عمه من - به دختره رسید- خدا - خانواده و ... .... را از دست داد! )

ممنون میشم جواب بدی خانم zzzz

..........................


سئوال بعدی باید از خودت بپرسی :

اگر به سامان نرسم آیا پایان زندگی منه ؟

( این سئوال را باید در دنیا ، در برزخ – در قیامت جواب بدی )

( خدا مو را از ماست میکشه بیرون !)

خواهشا نگو برام مهم نیست و بزار بمیرم

چون اگر انسان مقیدی باشی ( ا درصد ) نباید این حرف را بزنی !

مثلا بگی برام مهم نیست تو برزخ غذاب بکشم !


ممنون میشم پاسخ بدی .:72:

.................................................. ..