شوهرم دوست دختر داره، چيكار كنم؟

سلام
من متني را خواندم كه خلاصه اش را براي شما مي نويسم . قضاوت با شما
داستان (يا واقعيت )از زبان يك خانم است:
متوجه شدم شوهرم زني را صيغه كرده. ناگفته پيداست چه حالي به من دست داد... اما تصميم گرفتم بهترين راه را انتخاب كنم . دادو بيداد سروصداو.... فقط وضعيت را بدتر مي كرد.
پس محبتم را زياد كردم كمي در وضع خانه تغيير ايجاد كردم و بيشتر به خودم رسيدم.
گاه گاه شوهرم مي گفت اگر چنين كنم تو چه مي كني . با خنده مي گفتم تو نسبت به من عاشق تر از اينها هستي كه چنين كني، يا تو بهتريني چنين چيزي محال است و اگر اصرار ميكرد جواب دهم، مي گفتم كار محال جواب ندارد. حتي يكي دو بار آن خانم به من زنگ زد اما باز هم انكار كردم وگفتم دروغ مي گويي و به گوش شوهرم رسيد. يكبار آن خانم سر راه من سبز شد و عكس خصوصي خودش با شوهرم را به من نشان داد ومن گفتم بهتر است براي كلاهبرداري شخص ديگري را انتخاب كني همسر من بسيار باشخصيت است و باز هم به گوش شوهرم رسيد. ...حالا شوهرم هووي صيغه اي را مدتهاست كنار گذاشته وفادار وعاشقانه تر از قبل زندگي مي كنيم بسيار سخت بود اما حالا...

درياي آبي واقعا بهت تبريك ميگم.
دوست عزيز اين رو بدون همه مردها مثل همسر شما نيستن ! بعضي از مردها واقعا مريض هستن و بايد جلوشون ايستاد.

سلام
من همين امروز عضو شدم و اومدم تالار گفتگو كه ديدم خودم تنها نيستم كه اين مشكل رو داره من سه ساله ازدواج كردم خوشكلم خوش استيل قدبلند ورزشكار موفق
شوهرم خوشكله وضع ماليش خوبه و به خودش اجازه ميده با دختراي ديگه هم باشه خيلي مغرور و خودخواه و به قول شما نميشه وارد جنگ شد پارسال همين موقع سر همين مساله دعواي بدي كرديم اونم اولين كاري كه ميكنه امكاناتي كه بهت داده ميگيره مثل موبايل و كليد خونه (خيلي خنده داره نه)اما من برگشتم تا مثل تو جبران كنم اما با وجود اين شرشون كم نشد با هم مكه رفتيم اما دوباره طاقتم تموم شد و داره صحنه پارسال تكرار ميشه اگر ادعاي دينداري نميكرد وبد دهني نداشت بيشتر تحمل ميكردم از اينكه ببينم ساعتها چت ميكنه و گوشيشو توي توالتم ميبره ونيم ساعت بيرون نمياد خسته شدم ميگه خيلي دوستم داره ولي من نميخوام عابرومون بره واقعا آدم تو كار مردها مي مونه
فكر ميكنم همينقدر كه ببيني تنها نيستي و كساني هستند كه شرايط سخت تري دارن كلي كمكت ميكنه تو اشتباه منو تكرار نكن كاري به موبايلش نداشته باش تا مثل من تحريم نشي بيخيال موضوع شو وقتي كنجكاوي كني آرامش خودت و به هم ميزني سعي كن شوهرت در درجه اول قرار داشته باشه بچه فرع زندگيه اونو نياوردي كه واسه باباش كمبود بزاري و مجبورش كني با يكي ديگه حرف بزنه پس زندگيتو بچسب و به خدا توكل كن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط درياي آبي

سلام
من متني را خواندم كه خلاصه اش را براي شما مي نويسم . قضاوت با شما
داستان (يا واقعيت )از زبان يك خانم است:
متوجه شدم شوهرم زني را صيغه كرده. ناگفته پيداست چه حالي به من دست داد... اما تصميم گرفتم بهترين راه را انتخاب كنم . دادو بيداد سروصداو.... فقط وضعيت را بدتر مي كرد.
پس محبتم را زياد كردم كمي در وضع خانه تغيير ايجاد كردم و بيشتر به خودم رسيدم.
گاه گاه شوهرم مي گفت اگر چنين كنم تو چه مي كني . با خنده مي گفتم تو نسبت به من عاشق تر از اينها هستي كه چنين كني، يا تو بهتريني چنين چيزي محال است و اگر اصرار ميكرد جواب دهم، مي گفتم كار محال جواب ندارد. حتي يكي دو بار آن خانم به من زنگ زد اما باز هم انكار كردم وگفتم دروغ مي گويي و به گوش شوهرم رسيد. يكبار آن خانم سر راه من سبز شد و عكس خصوصي خودش با شوهرم را به من نشان داد ومن گفتم بهتر است براي كلاهبرداري شخص ديگري را انتخاب كني همسر من بسيار باشخصيت است و باز هم به گوش شوهرم رسيد. ...حالا شوهرم هووي صيغه اي را مدتهاست كنار گذاشته وفادار وعاشقانه تر از قبل زندگي مي كنيم بسيار سخت بود اما حالا...

---

واقعا كار سختيه و ادم سمج و با اراده اي ميخواد!!

خدمت بعضی از عزیزانی که دخترارو مقصر میدونن باید بگم که من خودم 22 سالمه
با یه اقایی دوست شدم که اولش بهم گفته بود که مجرده اما بعد از 1 ماه دوستی من به مجرد بودنش شک کردم و کاری کردم که خودش به متاهل بودنش اعتراف کرد اما چه فایده بعد از اینکه هم من به اون و هم اون به من عادت کرده بودیم
الان حدود 6 – 7 ماهه که با هم دعوا داریم
من بهش میگم که تمومش کنه و نمی خوام با مرد متاهل دوست باشم اما اون دست بردار نیست
و هر کاری میکنم دست از سرم بر نمی داره میگه به همین حرف زدن تلفنی هم قانعه
به نظرم مرد بدی هم نیست و خیلی مودب و با شخصیته
میدونید یه جورایی دلم برای مردا هم میسوزه اون خودش میگه که 22 سالگی به اجبار خانواده با یکی از دخترای فامیلشون ازدواج کرده و نباید زود ازدواج میکرد
این خانوما هستن که نمی تونن زن خوبی برای همسرشون باشن بنابر این حقشونه که بهشون خیانت بشه
زنی که 1 ماه شوهرشو میزاره میره شهرستان و مسافرت این زن حقش چیه ؟ اصلا لیاقتش خیانته
مردا برای کاراشون دلیل دارن و هیچ یک از کاراشون بدون دلیل نیست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط heli heli

میدونید یه جورایی دلم برای مردا هم میسوزه اون خودش میگه که 22 سالگی به اجبار خانواده با یکی از دخترای فامیلشون ازدواج کرده و نباید زود ازدواج میکرد
این خانوما هستن که نمی تونن زن خوبی برای همسرشون باشن بنابر این حقشونه که بهشون خیانت بشه
زنی که 1 ماه شوهرشو میزاره میره شهرستان و مسافرت این زن حقش چیه ؟ اصلا لیاقتش خیانته
مردا برای کاراشون دلیل دارن و هیچ یک از کاراشون بدون دلیل نیست

---

عذر بد تر از گناه اینو نگه چی بگه احتمالا خانوادش به زور تفنگ مجبورش کردن تمام بلایی که بر سر این چنین خانواده هایی می آید از دلسوزی دخترانی امثال شما هست که ذره ای ترس از خدا در و جودشان نیست بنابراین با این توضیحات سعی نکن خودتو تبرئه کنی که از نظر عقل سلیم مردود هست شما درست می فرمایید این خانم ها چون خیانت نکردن نمی توانند همسر خوبی باشند و حقشون شد خیانت اما وای بحال حق شما که قبل از ازدواج خیانت می کنی در مسائل خصوصی دیگران دخالت نکنید این به خود زن و شوهر مربوط می شه که 1ماه از هم دور باشند یا نزدیک پس به شما مربوط نیست که دارید به عنوان دلیل ذکر می کنید در آخر از هر دستی که بدهید از همان دست پس می گیرید چون از ماست که بر ماست بنابراین خیلی خوشحال نباش که خدا جای حقی نشسته .

اولا
خدا رو برای من نشناسون که خودم بهتر از همتون خدارو میشناسم
بعدشم بس کنید این اومل بازیهارو تا کی چشاتونو میخوایی ببندینو حرف از دین و معرفت بزنید
یه ذره منطقی باشین بهتره اخه ادم عاقل من که نمی خوام تو زتدگیشون دخالت کنم
اصلا اون خودش به من پناه اورده از تنهایی از بی کسی
مجبوره با کسی که دوسش نداره زندگی کنه
اتفاقا من خیلی دارم سعیمو میکنم که رابطش با زنش خوب شه
و دست از سرم برداره و بچسبه به زندگیش
تازه همین طور که گفتم هیچ دختری دوست نداره با یه مرد متاهل دوستی کنه
اخه به چه درد من می خوره
این همه پسر مگه کله خر خوردم که با مرد زن و بچه دار دوستی کنم
دعا میکنم که از من دل بکنه

:203:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اینم بگم که اگه شوهر من با کسی دوستی کنه
از دستش ناراحت نمی شم از خودم ناراحت میشم که نتونستم
زن خوبی براش باشم و به جای اون خودمو اصلاح میکنم
بابا مومنا زمان پیامبر زنا انقدرا هم وسواس نبودن که
پیامبر خودش 100 تا بیشتر زن داشت
شماها بودین در جا میکشتینش

خانم heli heli محترم، قبل از اینکه با همسرم ازدواج کنم با پسری دوست بودم که بعد از چند ماه متوجه شدم که ایشون همسر و یک دختر داره، بعد از اینکه من فهمیدم از همسرش برای من یک قول بی شاخ و دم ساخت، کسی که به هیچ وجه بهش توجه نمی کنه و هزار تا حرف مفت دیگه که برای توجیه خودش میزد.
شما اگه بخواین با این آقا رابطه نداشته باشید خیلی راحت می تونید این کار رو بکنید، این آقا بعد هم مزاحمت های زیادی برای من ایجاد کرد اما من ترجیح دادم مزاحمتهاش رو تحمل کنم ولی باعث ویرانی یه زندگی دیگه نشم، همسر اون آقا هر چقدر هم که بد بود به من مربوط نبود من خودم دوست نداشتم فرشته نجات همچین اشخاصی باشم، کسی که لعنت و نفرین یه زن و بچه دیگه پشت سرش هست. برای همین شما هم به جای قضاوت کردن در احوالات اون خانم بهتره به خودتون و زندگی خودتون فکر کنید، شما سعی کنید بهترین همسر برای شوهر آیندتون باشید اما در مورد کسی که نمی شناسیدش قضاوت نکنید و از این دلسوزی های مخرب برای زندگی دیگران هم نداشته باشید.

heli heli عزیز همین که داری خودتو توجیه میکنی معلوم میکنه توهم وابسته ای و از این رابطه بدت نمیاد پس معلوم میشه بعدها برای خودت مشکل درست میشه
فکر کن شما یه چند ماهی با این اقاباشی به هوا اینکه میخوای رابطشو با همسرش خوب کنی (در صورتی که من به شما قول میدم این اقاهمین الان هم با خانومش بهترین رابطه رو داره )برای شما فیلم بازی میکنه که همسرش ال وبل و جیمبله بگذریم بعد از چندماه که بهش وابسته شدی برات سوژه خوبی پیداشد برای ازدواج نتونی ازش دل بکنی چیکار میکنی
عمرا اون بیاد زنشو ول کنه و تورو بگیره حالا چه امل چه غیر امل خواهر گلم عسلم از این اقا بگذر بیرون گود نشستی میگی لنگش کن میگی اگر همسر من باکسی دوست شه ناراحت نمیشی خواهیم دید

ممنون
روزن و مینا
منم کاملا حرفاتونو قبول دارم
و خودمم نظرم همینه
من اصلا بهش رو نمی دم و حتی طوری برخورد میکنم که انگار ازش متنفرم اما اون اصلا حالیش نیست
و میگه خیلی دوسم داره و نمی تونه ازم دل بکنه منم به هیچ عنوان حرفاشو باور ندارم
در ضمن من مگه دیوونه ام زنش بشم حتی اگه زنشم طلاق بده من عمرا زنش نمیشم
مگه چمه خدار و شکر خاطر خوا زیاد دارم برم زن یه مرد زن و بچه دار بشم :199::199::

اما این وسط من از زنش خیلی گله دارم
این چه جور زنیه که مردش عاشق یکی دیگه میشه