دوست داشتم معجزه اي مي شد و من مي مردم.
البته اين معجزه همچين غير ممكن هم نيست.
قسمت معجزه اش اينه كه دلم مي خواد سربلند و با آبرو بميرم طوري كه اون دنيا جز لبخند چيزي به لبهام نياد.
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست داشتم معجزه اي مي شد و من مي مردم.
البته اين معجزه همچين غير ممكن هم نيست.
قسمت معجزه اش اينه كه دلم مي خواد سربلند و با آبرو بميرم طوري كه اون دنيا جز لبخند چيزي به لبهام نياد.
آرزو دارم
به قدر عاشق ودلباخته باشم که زمان نتونه کوچکترین تلنگری بهم بزنه.
چند روزه دارم این بیتو زمزمه میکنم:
من بنده ی آن دمم که ساق گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
بهترین معجزه زندگی من این میتونه باشه که یه جوری از این زندگی خلاص شم. از اونجاییکه از طلاق متنفرم پس فکر کنم مرگ باشه.
بزرگترین معجزه کودکی است
زمانی که برایمان فردا اینده ای بزرگ بود /زمانی که هیچ نمیدانستم غیر از عشق
بزرگترین هدفم این بود که به بچه گربه ام غذا بدهمتا بزرگ شود
نمی دانستم جنایت چیست
نمی دانستم فریب و دروغ وجود دارد
بزرگترین معجزه عشق است که همیشه وجود دارد(همان که در کودکیمان بود)
كاش.....
كاش معجزه اي رخ ميداد و من انسان ميشدم.... كاش معجزه اي ميشد و من لايق بهترينها ميشدم....
آنقدر خوب ميشدم كه وقتي روبروي خدا مي ايستادم اشك شرمساري از گونه هايم جاري نميشد....
كاش از نظر او آنقدر خوب ميشدم كه او با آغوش باز مرا ميپذيرفت....
و من ديگر از مرگ نمي هراسيدم..... كاش ......