-
وروجک عزیز از حرفهای شما بسیار متاسف شدم.فقر فرهنگی از موضوعات بسیار آزار دهنده در زندگی هست بخصوص اگر از طرف افراد نزدیک آدم باشند.من شما رو میفهمم چون به هر حال هممون با چنین افرادی در نقشهای مختلفی مثل مادر یا مادر شوهر یا همسایه و غیره روبرو شدیم.من مادری را در گذشته میشناختم که با دفتر خاطرات که سالها پیش مرسوم بود بین دخترها آخر سال برای همدیگه مینوشتند به شدت مخالف بود و اگر دفتر خاطراتی دست دخترش میدید پاره میکرد.به این تصور غلط که آن دفتر مزاحم درس خواندن دخترش است یا مطالب نامناسب در آن مینویسند.یا پدری که با خریدن کیف دستی برای دخترش مخالفت میکرد و اینها را قرتی بازی میدانست.
با توضیحاتی که دادید فقر فرهنگی مادر شما بشدت مشهود است اما...
به هر حال مادر است با ویژگیها و زحمات یک مادر. حتما احترامش را حفظ کن.سعی کن مادرت را درک کنی.شرایط تربیتی او را هم در نظر بگیر.ببین زیر دست چه پدر مادری بزرگ شده.مثلا مادری یا مادر شوهری بسیار پسر دوست است وقتی دقت میکنی میبینی او به عنوان یک دختر در خانواده اش بشدت تحقیر شده و نادیده گرفته شده و حالا شده یک فرد طرفدار جنس پسر.خب اینجور افراد را باید درک کرد.مادر شما که مثل شما تحصیلات ندارد اما همین شرایط درس و تحصیل را آنها با زحمت فراوان برای شما فراهم کرده اند.با محبت با مادرت صحبت کن.شرایط جامعه را در حد درکش برایش تفهیم کن.به او بگو که وقتی بیرون میروی باید مرتب و آراسته باشی ونیاز به حمام داری.
شما سعی کن مغلوب شرایط نشوی.از همین شرایط سخت پله ای برای پیشرفتت بسازی.این شرایط مزایایی هم دارد باور میکنی!یکی این است که میتوانی در آینده مادر بهتری برای فرزندانت باشی.به قولی"از مشکلات شکلات بسازید"البته روحیه ای قوی میخواهد.موفق باشی.
-
من تمام زندگیم همه کسم خدای بزرگ بوده ،نماز میخونم و روزه میگیرم و اگه نگیرم بدتریناحساس دنیا رودارم .
وروجک عزیزم خیلی خوشحالم که شما اینگونه اید . کاش مادرتون هم این احساس درونی شما رو میدید . مطمئنم که خوشحالترین مادر دنیا میشد . عزیزم همه مادران جدای از فرهنگ و اعتقادات و طرز فکر و حتی اعمالشون عاشق بچه هاشون هستند . و این امری فطریه که دست خودشون نیست . چون فرزند جزئی از وجود مادره . مگه میشه ما قسمتی از بدنمون رو دوست نداشته باشیم . ولی با وجود دوست داشتنمون گاهی موجب اسیب به قسمتی از بدنمون میشیم . این به دلیل دوست نداشتن نیست . به دلیل نا اگاهی یا سهل انگاریه .
وروجک عزیزم مهم نیست یه دختر نجیب چادری باشه یا مانتویی . مهم محجبه بودنه . مهم حفظ حریمهاست . رژ خوشرنگ یا لباس شیک بد نیست . و نشون دهنده بد بودن استفاده کننده هم نیست . ولی محل استفاده از اون مهمه .
سعی کن با مطالعه و با ارتقا مهارتهای ارتباطی رابطه خودت و مادرت رو مدیریت کنی . مادرت یک خانم ساده است پیدا کردن رگ خوابش برای یک دختر تحصیلکرده نباید زیاد مشکل باشه .
وروجک نباش عزیزم فرشته باش .:311:
-
سلام مجدد وروجک جان
امکان نداره بچه ها با مادراشون تفاوت فرهنگی نداشته باشن...هرچی باشه مال یه نسل دیگه هستن....طبیعیه این فرق.من مادر خودم با اینکه معلمه و تحصیلات عالیه هم داره بازم به خاطر اختلاف سنی و نسلی که با من داره ، خیلی جاها اختلاف فرهنگمون بی داد میکنه !
کلا با حسرت خوردن و مقایسه کردن در هر زمینه ای من مخالفم.....ممکنه خیلی چیزا رو شما داشته باشی همکلاسیت، دوستت، همسایه ات نداشته باشه مثلا.....
پوشیدن لباسهای رنگی و استفاده از رنگهای جیغ بد نیست اما به قول واحد جان جا داره....مثلا اسلام میگه با حیا ترین زن در خیابان بی حیاترین زن در خانه است.
زیبایی ها، جذابیتها، عشوه ها و ....همه باید برای همسر باشه.فرض کن شما یک مانتوی قرمز پوشیدی.خب وقتی بری تو خیابون تابلو میشی...وقتی تابلو میشی بقیه ادمها به سایر جزیییات بدنت و چهره ات توجه میکنن....یه مثال بزنم...مثلا شما از جلو در یه مغازه رد میشی که ویترین خوش اب و رنگی داره.خب اگر جذبش بشی میری تو....اونجا به همه چیز توجه میکنی....نه فقط مثلا به لباسا....به دی و دیوار...وسایل داخلش حتی فروشنده هاش....
اما حالا اگر یه مغازه سر و ساده باشه....اصلا رغبت نمیکنی بری توش....حتی اگر جنس مورد نظرت رو هم داشته باشه...اگرم بری زود سوالتو میپرسی و میای بیرون.
-----------
شما مجبور نیستی مثل مادرت باشی و یا از انچه که میگه و باب میلیت نیست و به ضررته پیروی کنی...شما یه شخصیت کاملا مستقل داری....با حفظ احترام و مقام و مرتبه مادرت هیچ ایرادی نداره مخالفت خودت رو اعلام کنی.
وقتی میگه فلان پسر منتظر تو بود و ....بخند و بگو قربون مامان گلم بشم که انقدر منو لوس میکنه و نگرانمه.....لازم نیست همیشه در مقابلش جبهه بگیری....به نظرم با خنده و شوخی همه حرفاتو بزن
در هر صورت این خانواده و فرهنگ مال توست.میدونم بعضی اوقات ممکنه سخت باشه اما هر چی رو هرچقدر سخت بگیری ، سخت تر میشه.
هوای مادرتو داشته باش ...هرچقدر هم که حرفاش اعصاب خورد کن باشه.....مادر من بعضی وقتا یه کارایی میکنه که بدجوری میره روی اعصابم....انقدر میریزم تو خودم که مبادا چیزی بهش بگم کاملا صورتم قرمز میشه !!
چون باید قدرشون رو بدونیم...اشنالله تناشون سالم باشه همیشه اما میدونیم که همیشه کنارمون نیستن....تا قبل از اینکه دیر بشه قدرشناسشون باشیم.
وورجک جان
گذشته از همه اینها....به نظرم سعی کن رابطه ات رو باهاش خوب کنی.....عمقی تر نگاه کن نه سطحی و صرفا به دلیل گیر دادناش....
براش کادو بخر....جملات خاص بهش بگو....دست و پاش رو زیاد ببوس.....مطمئن باش وقتی رابطه ات باهاش خوب بشه دیگه این گیر دادنها هم تموم میشه....
موفق باشی دوست خوبم
-
من با خوندن حرفاتون موافقم که از در دیگه ای هم به این مسئله میشه نگاه کرد به جز رفتار جرات مندانه،شاید منظور من از رفتار جراتمندانه چیز دیگه ای بود
البته اون چیزی که این تاپیک رو به خاطرش باز کردم تقریبا باشرایط عادی و رنگ لباسای معمولی بود ،بهرحال قبول کنیم که زیبایی حتی تو لباس سیاه و یا گشاد هم مشخصه و من نگفتم هرروز با لباسای رنگی بیرون میرم ،مثل خیلیا تو موقعیت های خاص من هم رنگای خاص میپوشم.
درست میگید مریم خانم ،من یکی از اشتباهات بزرگم جبهه گیری بوده درحالیکه کسایی که ازشون دفاع کردم اصلا مثل من هم نبودن و کارم غیر ضروری یا اشتباه بوده ،کلا نباید جبهه گیری کنم
البته خب با این تاپیک هم نیومدم تا فرهنگ مردم یا حتی خانواده خودمو تغییر بدم
بله،درست میگید اشنایی با چگونه رفتار کردن صحییح و به نوعی دونستن رگ خواب کسی بد هم نیست،چون واقعا من از دخترای این دوره که هیچ از دخترای همسن خودم هم خیلی کم دارم ،دلیلش هم واضحه یکی صمیمی نبودن با مردم بخاطر اخلاقش و نوع تربیت خشک و اشتباه و اشتباهات اخلاقئ شناختی خودم هستم