-
ممنون آقای آرش کمانگیر. اون اجازه نمیده من نزدیکش بشم تا بتونم باهاش حرف بزنم و تشویقش کنم. من نمیدونم چرا همسر من این همه رفتارش عوض شده من الان با چشمای پر از اشک داارم اینا رو مینویسم . الان یک ساعته شوهرم با تلفن خونه به یکی زنگ زده دارن حرف میزنن نمیدونم خانومه یا اقا کلیم خوشحال و شاد و با خنده داره حرف میزنه دید که من دارم درس میخونم کارش درسته تو شرایط من اینجوری رفتار میکنه حتی در مورد پرده اتاق طرف داره نظر میده بخدا حالم خیلی بده یک صفحه درس میخونم چند دقیقه گریه میکنم همش از این حرف میزنه که دیروز با بچه هابودیم کلی خوش گذشت(دیروز کلاس سه تار داشت)وساعت ده اومد خونه درصورتیکه سه ساله کلاس سه تار میره وهمبشه ساعت هفت خونه بود .من نمیدونم اینا کین وارد زندگیش شدن که زندگیمونو داره از هم میپاشونه. همش دارم به این فکر میکنم که یعنی من اینقدر بد بودم که همسرم داره اینطوری مجازاتم میکنه . اینکه با من حرف نمیزنه حتی امروز براش میوه بردم نخورد برد گذاشت تو یخچال . و با بقیه اینهمه با خنده و شادی حرف میزنه سه ماه خون منو کرد تو شیشه ولی با دوستاش قرار مسافرت میزاره قرتر کنسرت میزاره . در صورتیکه اصلا تو زندگیش دوستی نداشت و همیشه تنها بود و دوستاش محدود بودن حتی پدرش هم همینو میگه . که هیچوقت دوستان زیادی نداشت. من واقعا حالم بده دیگه نمیدونم چیکار کنم؟
-
سلام عزیزم
اميدت به خدا باشه ایشون اینجوری میخواد حرص تورو در بیاره ببخشید که اینو ميپرسم شوهرتون کمبود محبت ازجانب شما یا خانواده ش نداره آخه بااین رفتارايي که میگی انجام ميده آدم احساس میکنه که یه جورایی ميخواد جلب توجه کنه وخودشو نشون بده ولی تو اصلن کاری بهش نداشته باش ازشم هیچی نپرس
فقظ محبت کن و احترام بزارو کارایی رو که دوستان گفتن انجام بده و حتما مشاورتو ادامه بده
خواهر گلم یه چیز دیگه نماز استغاثه به حضرت زهرا روحتماحتما بخون خیلی کمکت ميکنه
-
آبی آسمان عزیز همیشه تو زندگی من بهش محبت میکردم کمبود محبت نداره ولی کلا آدمیه که دیگران خیلی روش تاثیر میزارن . از زمانیکه مادرش فوت کرد دچار افسردگی هم شده. حتی چهار سال پیش هم بهم گفت ما باید ازهم جداشیم ما به درد هم نمیخوریم به من میگفت تو جوونی خوشگلی میتونی زندگی خیلی خوبی داشته باشی ولی من از حرفش شوک بهم وارد شد و کلی گریه کردم بعد اومد بغلم کرد منو بوسید گفت معذرت میخوام چرت گفتم ولی حالا بعد هفت سال تصمیمش جدیه. همش گوشی دستشه . واسه گوشیش رمز گذاشته . من از خدا میخوام کمکم کنه . بهش محبتم میکنم بازم اون از من متنفره.
-
دوستان چرا به تایپیک من سر نمیرنید من واقعا به نظراتتون نیاز دارم حال روحی خوبی ندارم . مشاور بهمون گفته برید پیش یه روانکاو که خودشم معرفی کرد من به همسرم گفتم کی وقت بگیرم گفت 5شنبه باشه چندبار باهاش هماهنگ کردم که من برای این هفته وقت بگیرم یا نه گفت بگیر دیروز هم بهش گفتم ما فردا ساعت 6وقت دارین گفت اوکی. امروز پاشده کلی به خودش رسیده بهش میگم امروز وقت داریما گفت من نمیام خودت برو بهش میگم مگه مشاور بهت نگفت شما حتما پیش روانکاو برید داد میزنه من مشکلی ندارم من هیج جا نمیام و از خونه زد بیرون . من نمیدونم چیکار کنم فقط دارم اشک میریزم اون اصلا نمیخواد قدمی برای این زندگی برداره .خودش میدونه مشکل داره اعصابش خرابه ومشاور تاکید فراوان داشت که حتما پیش روانکاو بره ولی نمیدونم چرا اینجوری میکنه. حالا من چیکار کنم خودمتنهایی برم؟؟؟با رفتن من مشکلمون میتونه حل بشه دوستان خواهش میکنم بیاین بگین من چیکار کنم ؟دیگه از رفتاراش خسته شدم همه اطرافیان بهم میگن حیف تو اون لیاقت تورو نداره اگه تو جدابشی خودت به ارامش میرسی از دست یه روانی خلاص میشی.ولی من هنوز هم دوسش دارم با وجودی که اون تمام این سه ماه منو آزار داد
-
مگه قرار نشد کاریش نداشته باشی تا دفاع؟
اینطوری هم خودت بهتر دفاع می کنی هم یه فضا و فرصتی به همسرت می دی. یه مدت ولش کن. کاری بهش نداشته باش.
-
خانم سارینا، من دیشب خواستم جوابتونو بدم ولی نتونستم سیستم خطا تعداد پیام را میداد. کار خوبی کردید که وفت گرفتید. متاسفانه توجامعه ما خیلی ها براین باورهستن که رفتن به روانشناس نشانه دیوانگی آنهاست برای همین مخالفت میکنند. شما الان باید با یکی از اعضا خانواده همسرتون هماهنگ کنید که بیان ببرنشون روانشناس و روانپزشک. چون برای درآوردن لج شماهم شده به حرف شماگوش نمیدن. خانم منم چنین رفتاری داشت که هروقت بامن یا دیگر اعضا خانواده حرف میزدن حالت عصبانی و طلبکاربودن داشتن و باغریبه ها خوشحال و محترمانه برخورد میکردن. شما وقتی میبینید تلفن برمیداره و با دوستاش حرف میزنه و خوشحاله میخواد رو اعصابتون راه بره، احتمالا یکی از دوستاش بهش چنین پیشنهادی داده تاشما را راضی به جدا شدن کنه. الان ایشون خلا محبتی نداره بلکه مشکل روحی و روانی داره، این جور افراد معمولا دوستای زیادی ندارن چون نمیتونن درست ارتباط برقرار کنن و بعد از ازدواج تصمیم به پرکردن این خلاهای عاطفی با همسرشون میکنند طبیعیه که هیچ همسری نمیتونه همه این خلا هارو جبران کنه برای همین بعد از مدتی تصمیم به تغییرحالت زندگی میکنه و همسرشو سدی برای رسیدن به اهداف خودش میدونه اهدافی که فقط برای خودش قابل قبول و عاقلانه هست برای دیگران یجور حماقته. دقیقا چنین رفتاری رو من هم در خانمم مشاهده کردم ایشون هم از بهانه نداشتن روابط زناشویی خوب شروع کردن تا اینکه الان رسید به اینجا که من ازت متنفرم و.... بنابراین بهترین کار الان اینه که یکیو پیداکنید تا همسرتونو راضی کنه برن برای معالجه (ترجیحا کسی که همسرتون نتونه روبروش جیغ و داد بزنه) درهمین حین باید به روانکاو هم مراجعه کنید. از اینکه همسرتون میره بیرون بخودش میرسه در شرایط فعلی چیز غیرطبیعی نیست، شاید خرج کردناشون بیشترشه، وقت بیشتری رو تو بیرون گذراندن، مصرف بیشتر سیگار،... را مشاهده کنید اینا همش نشانه های همون حالتیه که میشه گفت افسردگی. یسوال دارم، شما مهریه رو بخشیدید یا نه؟ اگه نه که ابزار بسیار قوی هست برای مواقع حساس. به عنوان تجربه میگم خدمتتون که الان زیاد التماسشو نکنید، زیاد روبروش گریه نکنید که چرا داری چنین کاری میکنی، غذا درست کردید خواست بخوره خواست نخوره کاری نداشته باشد یکم سرسنگین باشین اونم یکم کوتاه میاد (انتظار کوتاه امدن کامل را اصلا نداشته باشن)البته در این شرایط بخاطر حالت روحیشون با کوچکترین التماسی از سوی شما مغزشون حالت دفاعی شدیدی بخودش میگیره و از این کار لذت میبره. چون الان مطمئنه شما جدا نمیشین داره از اینکار لذت میبره (چون چنین چیزیو دیدم دارم بهتون میگم). دیدید تنهاست و داره با دوستاش حرف میزنه شما برین تو اتاقتون دروببندید طبیعی جلوه بدین. خیلی از دوستان و اطرافیان احتمالا پیشنهاد میدن که بیخیال همسرتون شین، شما ارزشتون بیشتر از اینهاست و .... ترجیحا فعلا به این حرفا فکر نکنید. منم چنین حرفایی رو شنیدم. خانم من میگه بیا توافقی جداشیم من برم دنبال آینده ام دنبال علاقه ام، من مطمئنم بعد از مدتی ایشون پشیمون خواهد شد چرا چون الان نمیتونه درستوحسابی به خوب یا بد چیزی فکر کنه. پس فعلا بحث درمانیشون اولین قدمتونه. خودتونو نبازین میدونم سخته میدونم فشار زیادیو دارین تحمل میکنید و میدونم تپش قلب بهتون دس داده ولی تامیتونید قوی باشین و توکل کنید بخدا.
-
واقعا ممنون از راهنماییهای خوبتون آقای آرش کمانگیر. دقیقا حرفای شما درسته همسرم سیگار کشیدنش زیاد شده . امروز صبح به من گفت نمیام پیش روانپزشک من خودم تنهایی مشاوره میرم نمیخوام دونفر روم کار کنه. اینم بگم که یکی از دوستاش که به شدت تمام مدت با ایشون درارتباطه وازوقتی با ایشون اشنا شد به من گفت باید جداشیم این دوستش پزشکه و فکر میکنم ایشون بهش میگن چیکار کن چیکارنکن . الان که من خودم اومدم پیش روانپزشک زنگ زده به من میگه چرت زود رفتی آدرس بد ه من بیام .واقعا تعادل روحی نداره فقط میخواست منو عذاب بده البته من امروز بهش اس ام اس زدم مگه تو نمیخوای جداشیم اگه خواهان جدایی هستی پس با هم باید بریم مشاوره . پس از این به بعد من میام پیش مشاور تو. واقعا دیگه دارم از دست کاراش دیوونه میشم .تو این سن و سال یادش افتاده جوونی کنه. خواهشرمیکنم باز هم تجربیاتتونو در اختیار من بزارید.
-
خواهش میکنم. من مرتب تاپیکتونو چک میکنم.ولی نمیدونم چرا همش خطا محدودیت تعداد پیام میدهو احتمالا یرای اینه که من از سرورهای خارج از کشور استفاده میکنم. فعلا درمورد دوست جدیدشون چیزی بخودشون نگید که حساس میشن. رفتاراش الان حالت متغیر داره یعنی یه روز خوبه یه روز بده. وقتی روز خوبشه حتما ازش بخواهین که باهم برید روانپزشک، روانشناسی هم خوبه ولی الان بیشتر به دارو نیاز دارن تا صحبت کردن. از نظرات مشاوره هم خودتون استفاده کنید، سرسنگین باشید. التماسشو نکنید. هروقت گفت جداشیم شما خودتونو نبازین بگید بموقعش جدا هم میشیم. بزارید یکم حساب کار دستش بیاد. داروها مدت میبره تاتاثیرشو بزاره ولی باید مرتب مصرف کنن. درکل نگران نباشین الان ایشون موندن چیکار کنن، میدونن همسری بهتر ازشما نمیتونن پیدا کنن از طرفی بخاطر حالت روحیشون فکرمیکنن جدا شدن کمک میکنه به علایقش نزدیکتر شن. مهریه رو نگفتین یه وقتی اگه تا الان نبخشیدین از این به بعد هم نبخشین شاید دوستش گفته باشه که باهاتون مهربونتر باشه تا مهریه رو ببخشین. پس لطفا حواستون باشه. جالبه خانمم دوست خاصی نداشت ولی مثل همسر شما الان میگه میخواد با دوستاش باشه تا با من. فقط یه دوست داره که اونم احساس میکنم خیلی روش تاثیر داره. ابن نشانه مشکلات روحی این افراده که خودشون موندن چیکار کنن. مطمئنم اگه دوره درمان را همسرتون شروع کنه وشماهم کنارش باشید و زیاد التماسشو نکنید اوضاع زندگیتون خوب میشه.
-
خیلی خیلی ممنون از شما آقای آرش کمانگیر. دقیقا چیزایی که میگید درسته . همسرم واقعا تعادل نداره نمیدونه داره چیکار میکنه. دیروز صبح کلی منو اذیت کرد من نمیام پیش روانپزشک من خودم تنهایی رفتم بعد که من رسیدم زنگ زد آدرس گرفت اومد اونجا هم که رفتیم اولین چیزی به دکتر گفت این بود که من نیومدم اینجا مشکلمو حل کنم مسیله برای من تموم شدست فقط بخاطر سارینا اومدم چون واسه اون هنوز این موضوع حل نشده دکتر هم بهش گفت ازت خواهش میکنم با این چمدون بسته که اومدی اینجا لطفا بازش کن تا باهم ببینیم چی توش داری بزار خیلی چیزا برات باز بشه چند جلسه بیاین اینجا بعدش تصمیم اخر با خودته. کلی با دوتامون صحبت کرد که همسرم بهش گفت اقای دکتر شما دقیقا حرفای منو میزنید دوباره برای هفته اینده وقت دارین و فعلا دارویی نداده. فقطبه همسرم گفته اول چنان با موضعی وارد شدی و اون چمدونتم بستی من گفتم زنت یا اعتیاد داره یا خیانت کرده یا دست بزن داره بنده خدا همسرت که خیلیم منطقی و روشنفکره . شما تو دوران زندگیتون کوناهی کردین و مهارت گفتگو بلد نبودین و واقعا مشکل حادی ندارین که کارتون به جدایی بکشه. وگفت از امشب شبی ده دقیقه فیس تو فیس تو چشمای هم نگاه کنید یکی ازشما فقط حرف برنه و یکی از شما فقط گوش بده و یادداشت برداره و تاکید داشت که فقط گوش بدیم . تونجا خیلی حرفای دکترو تایید میکرد خیلی خوشش اوند همینکه اومدیم بیرون داد زد ابن چرندیاتی که دکتر گفت روزی ده دقیقه تو چشمای هم نگاه کنید و من انجام نمیدم هرچیم گفت و باور نکن از هفته اینده من دیگه نمیام پبشش من هیچی جوابشو ندادم واقعا تعادل روحی نداره. آقای ارش کمانگیر همسرم به شدت سیگار کشیدنش زیاد شده من همش نگرانم معتاد نشه. (سیگار ارضاش نکنه بره دنبال کارای دیگه).واینکه من مهریمو نبخشیدم وهیچوقت این کارو نمیکنم و دیروز هم گفتم من هنوز دوسش دارم و من توافقی جدا نمیشم و اون به دکتر گفت همسر من الان داره زیر حرفش میزنه هفته پیش رفتیم مشاوره گفت بعد از تز پایان نامم میریم توافقی جدامیشیم ولی الان یه چیز دیگه میگه. اصلا دیگه نمیدونم باهاش چه جوری رفتار کنم منم با این کاراش دیوونه کرده. واقعا از شما ممنون که منو راهنمایی میکتید.
-
سلام سارينا جان
عزیزم اصلن جا نزن و همین جور آروم وبامتانت جلو برو صبور باش و وظایف خودتو انجام بده بقیه شو بسپار به خدا وازاون کمک بخواه که مطمئنم نتیجه می گیری
عزیز م مشاورتو حتما ادامه بده کارایی رو که میگه انجامشون بده حتی اگه همسرت همکاری نکرد تو کارای خودتو ادامه بده هميشه به شوهرت بگو که هدفت درست کردن زندگيتون و همچنان محبت و کارایی و که قبلا گفتیم انجام بده وصبورباش
منم واست دعا ميکنيم خواهر مهربونم