-
1- بعد از مدتی وابستگی به وجود می یاد و این وابستگی از جانب شما بیشتر خواهد بود و ایشون به دلیل متاهل بودن ومحدود بودنشون نمی تونند نیازهای عاطفی شما رو برطرف کنند و شما هر روز احساس شکست عاطفی خواهید کرد.
۲- فرض کنید همسر ایشون با خبر بشه و باعث آبرو ریزی بشه . حاضرید با چنین آبروریزی ادامه زندگی بدهید. ارزش لذت های چند روزه رو داره.
۳- خیلی از زوج ها با تمام پیشگیری ها ناخواسته بار دار می شن برای بارداری ناخواسته چه تمهیداتی دارید؟
۴- همه چی به خیر و خوشی می گذره و شما کیس مود علاقه ازدواج رو پیدا می کنید از کجا معلوم بعد ازازدوجتون ایشون دست از سر شما برداره ؟ یا چه تضمینی هست شما بتونید ایشون رو فراموش کنید و یک زندگی سالم با همسرتون داشته باشید.
۵- احتمال دهید اگر همسرتون از این ماجرا با خبر شود چه می شود؟
-
لطفا اینکار رو نکنید و احساسی تصمیم نگیرید من یدی طولانی در تحقیق در این زمینه رو دارم حتی موضوع پایان نامم هم ازدواج موقت بود. همسرم هم در گیر این ازدواج موقت شد خدا میدونه چند نفر تو این ماجرا اسیب جدی دیدن نمونه اش خود من که که بخاطر این مساله هیچوقت زندگی عادی رو دنبال نخواهم کرد .مطمئن باشید تمام نظرات دوستان درسته این اشتباه رو مرتکب نشید و یک عمر برای خودتون پشیمانی و پریشانی بوجود نیارید . خواهش میکنم خودتون رو قربانی یک تصمیم اشتباه نکنید ...........من احساس شما رو درک میکنم و میفهمم که شما نیازمند چی هستین ولی این راه درست ش نیست
-
درک میکنم که شما از تنهایی رنج میبرید . ولی راهی که انتخاب کرده اید منجر به تنهایی بیشتری خواهد شد . مثل تشنه ای که عطش خود را با اب شور فرو می نشاند .
شما سنتون رو نگفتید ولی سن شما هر چقدر باشه احتمال ازدواج نمیتونه صفر باشه .
شما با این کار هم زندگی و اینده خودتون رو نابود میکنید و هم زندگی یک خانواده دیگر را از بین میبرید . به قول شیدای عزیز کاری به شرع و عرفش ندارم کاری که پنهانی انجام میپذیرد مطمئنا ایرادی داره .
-
دوستان خوبم اشتباه برداشت کردید.اصلا منظور من این نبود که خانمش با همکارای مردش رابطه ای داره.خانمش شاغل نیست که همکار داشته باشه. اصلا منظور من چیز دیگه ای بود. راجع به خانمش نبود اون جمله. خانمش زن تحصیلکرده،نجیب،پاک وخوبیه. منظورم این بود که رابطه من با اون آقا چندان متفاوت از رابطه اون آقا با همکارای هم جنسش نخواهد بود پس بنظرم مشکلی پیش نمیاد.
اینایی که در ادامه میگم نتیجه چند سال برخورد آدمای مختلفیه که از نزدیک با اون آقا در ارتباط هستن.
اون آقا فوق العاده آدم اجتماعی، موفق، مردم دار و خانواده دوستیه. خیلی عاطفیه. آدمیه که هر جا هست همه دوست دارن در کنارش باشن. از کوچیک و بزرگ.با آدمای زیادی آشنایی داشتم. دانشگاه و محل کار و ... .من تا حالا ندیدم کسی اینطور باشه. همه ازش مشورت میگیرن. خیلی هم خوش خلق و شوخ طبعه. ظاهرا مذهبی نیست ولی بسیار متواضع و خوش اخلاقه و علایقش نشون میده در باطن خیلی هم مذهبیه. مثل انس با قرآن، عشق به ائمه و عرفا.تنها آدمیه که با وجود موقعیت بالا همه و همه از کوچیک تا بزرگ رو به تولدش و مراسمات شادیش دعوت میکنه.نمیتونم درست توضیح بدم چطور آدمیه. گاهی به پسرا و مردای اطرافش حسادت میکنم که چقدر راحت باهاش دوست هستن. آدم فوق العاده عجیبیه. آدمای اطرافش از خداشونه براش کاری انجام بدن. باور کنید مورد مشابهی ندیدم. جوگیر نیستم و مردای شوخ طبع و خوش مشرب زیادی دیدم ولی این آقا با همه اشون یک تفاوت اساسی داره. امیدوارم هیچوقت نظر منو راجع به خودش نفهمه چون من همیشه طوری رفتار کردم که برام مهم نیست.
این شناخت من در نتیجه ارتباط مستقیم من باهاش نیست. اینا رو خیلی ها بهم گفتن. راجع به هیچ مردی من اینجور نشنیدم که همه اطرافیان این نظرو داشته باشن. شاید یکی از دلایل اعتماد من به این آقا بمباران حرفای اطرافیان باشه راجع به خوبیهای اون مرد. من عاشق و مجنون و جوگرفته نیستم. اتفاقا هر وقت دیگران تعریف میکنن میگم خیلی اغراق میکنین. من همه ی اغراق های دیگران در مورد اون مرد رو میریزم دور و فقط یکمشو که یه اعتماد نسبی هست نگه میدارم
اونم مثل شما میگفت میترسه از عواقب عاطفیش برای من و میگفت میترسه عاقبت خوشی نداشته باشه. اولین باری که گفت خیلی بد و بیراه بهش گفتم. گفتم فکر کردی من از اون دخترای خنگم که گولم بزنی و ازم سواستفاده کنی، حتی نفرینش کردم و گفتم امیدوارم یک روزی با دخترات همین رفتار بشه. چند روز بعد گفت پشیمون شده از حرفش و گفت آرزو میکنم خوشبخت باشی و دیگه بهش فکر نکن و از این حرفا که قصد بدی نداشتم و....
اصلا اینطور نبوده که گستاخانه و رودر رو بمن چنین پیشنهادی بده. غیر مستقیم بوده. بعدا حضوری بهش اشاره کرد. من اصلا اینطوری نیستم که راحت با مردا خوش و بش کنم. یا مردی به خودش اجازه بده چنین پیشنهادی بهم بده. اینم میدونم خودم در روابطم بهش سخت نگرفتم چون آدم خوبی بود. مثلا من اگه یک مردی باهام شوخی کنه سعی میکنم خودمو بی تفاوت نشون بدم یا یکم اخم کنم ولی در مورد اون چون با همه و در جمع شوخی میکرد معمولی بودم مثل وقتی که با دوستان خودم هستم.
این اولین باری نیست که دارم به محرم شدن فکر میکنم. اولین بار 4-5 سال پیش بوده. البته اونموقع در حد فکر کردن به این موضوع بود و هیچ شخصی در ذهنم نبود و یکی از دلایل منصرف شدنم همین بود که نمیتونستم مرد معتمدی پیدا کنم و راستشو بخواید خودم میترسیدم.صبر کردم به همین دلایل منطقی و درستی که همه شما دوستان خوبم گفتید و خیلی ممنونم که نظراتتون رو میگید. واقعا نمیدونم تا کی باید صبر کنم؟! اگه چندسال دیگه هم صبر کردم و به همین نقطه الان رسیدم چی؟! 4-5 سال پیش بخاطر آبرو،عاطفه،ترس ازسادگی ناشی از کم سن و سال بودنم منصرف شدم. من الان 26 سالمه. چند سال دیگه جوانی و شوری برام نمونده. غیرازاین مطمئنا شرایط سختی برای شغل و تحصیلم خواهم داشت. تصور کنید ده سال تمام، عواطف و خواسته هاتو سرکوب کنی و سخت مشغول کار و تحصیل باشی. آیا واقعا خواست خدا اینه که من سالها تنها و غمگین باشم؟! واقعا نظر خدا هم مثل اکثر شما دوستان خوبمه؟ واقعا برام سواله. بده با آدمی که دوستش داشته باشم و بتونم کمی فقط کمی و کوتاه مدت بهش تکیه کنم تو زندگیم باشه؟! من ظلم کردم به خانواده اون؟ چرا؟ مگه قصد من چیه؟! مطمئنم که بعد ازدواج دائمم باهام کاری نداره چون همین الانم اگه من بگم نمیخوام میره و اصرار نمیکنه.
بابا ! من نمیخوام رابطه ج داشته باشم بعضی از شما دوستان باز میاید میگید راههای پیشگیری از بارداری؟! من از اولش به شوهر آینده ام میگم من سالمم و میتونه منو ببره پزشکی قانونی.حق شوهر آینده من اینه: من موقع ازدواج باهاش از نظر جنسی و روحی سالم باشم. یعنی قلبم و جسمم سالم باشه و اگه خلاف اینه بهش بگم ولی بنظر من حق نداره گذشته منو کنکاو کنه. یعنی چی؟! تعداد نگاههای من به نامحرم! تعداد نگاههای من به محرم! اگه اینطور باشه منم باید ببرمش هیپنوتیزم، لو بده به چند تا دختر نگاه کرده. بعضی از شما دوستای گلم طوری حرف میزنید انگار همسر آدم خداشه. باید تمام گناهان و حسناتتو بدونه، جز املاکش محسوب میشی. اونم نه مالکیت مجازی که همه بنده ها دارن. مالکیت حقیقی که فقط از خداست.
من با کسی که بخواد گناهان منو کنکاو کنه ازدواج نمیکنننننم. این آدم فکر میکنه خداست. از خدام بالاتر. چون خدا پوشونده گناهامو ایشون ولکن ماجرا نیست. در ضمن من نمیخوام گناه کنم وگرنه راحت دوست میشدم و احتیاجی به محرمیت نبود.
دوستان من فکر میکنم نگرانی موقتی بودن یک رویداد نباید آدمو منصرف کنه. هیچ چیز رسمی در عالم وجود نداره. همه ازدواجا یک جورایی موقت هستن. اصلا زندگی موقته. من حرفای شما رو میفهمم. عاقلانه و درست هستن. ولی آیا همبشه فقط ازدواج موقت یعنی بدبختی؟! دل کندن؟! مطمئنید اگه ازدواج دائم کنم شوهرم بعد از من و در سن پیری از دنیا میره؟! همه چی دست خداست. آره عقل داده بهمون. منم میدونم که زنها چقدر عاطفی هستن و آسیب پذیر. و متاسفم که ما زنها اینجوریم. ولی من فکر میکنم شاید بهتر باشه به امروزم فکر کنم و جوانیمو در انتظار اومدن مردی که آیا بیاد آیا نیاد آیا به دل من بشینه آیا به دلم نشینه صرف نکنم. اومد، خوش اومد من بررسی اش میکنم و در اسرع وقت از ازدواج موقتم با اون آقا انصراف میدم. گناهی نکردم که عذاب وجدان داشته باشم. من به خدای خودم قراره جواب بدم. از حق شوهر آینده ام نزدم. اگه ازم بپرسه میگم گذشته هر آدمی به خودش مربوطه. من سالمم، ارتباط جنسی نداشتم و پزشکی قانونی میتونه تاییدش کنه. احمق هم نیستم که با وجود یک مورد واقعا مناسب بچسبم به یک مردی که سالها در آغوش زن دیگه ای بوده و ازش بچه داره. هر وقت لازم شد میرم دنبال زندگی خودم.
در جواب دوست عزیزی که گفتن بسپارم و مامانم بسپاره و ... . راستش مادر من یک زن بسیار ساده و آرومه. خانواده ام مذهبی سرشناس نیستن. من اسمشو میذارم مذهبی در حاشیه!!(بیمارستان حاشیه نه ها!!! :shy:). ما از این دسته ایم. از این دختر حاجیا نیستم که پسرای مذهبی میرن دنبالشون. دوست ندارم با پسرای با ظاهر خیلی مذهبی و بقول خودم پسر حاجی ازدواج کنم چون هم اون پسر اذیت میشه هم من اذیت میشم. به هم نمیایم. دوستام یکی دو مورد معرفی کردن اینطور بودن. دوستای دانشگاهی من اکثرا دخترای مذهبی تهرانی بودن که اکثرا دختر حاجی بودن. یعنی بابای مذهبی معروف، سرشناس و پولدار در نتیجه اطرافیانشون هم اینطور بودن و کسانی که معرفی میکردن مناسب نبود. دوستای همکار هم که تطابق ندارن چون خیلی open mind هستن!!! و مواردی که پیشنهاد میکنن هم به همین صورت open mind هستن .
-
عزیزم اگه نمیخوای رابطه جنسی باشه پس به نظرت یه مرد موفق و خانواده دار و مردم دار برای چی باید بیاد یه دختر رو عقد موقت کنه و اینهمه ترس و احتمال لو رفتن و احیانا حرف مردم و ...رو بخره که چی بشه؟؟؟شاید منظورت این هست که رابطه جنسی محدود میخوای داشته باشی باهاش در حد اینکه باکره بمونی؟؟کلا هدفت از برقراری ارتباط با این اقا چی هست؟؟یه ارتباط ساده در حد اینکه گفتی مثلا مثه همکار و مشاوره که نیاز به محرم شدن نداره
-
:)
یه جوری حرف میزنی انگار به عمرت مرد ندیدی،
وقتی بهت پیشنهاد محرمیت داده یعنی یه رابطه ای میخواد فراتر از رابطه اش با دخترا و زنای دوروبرش.
و این یعنی احتمال هر چیزی رو باید بدی، حتی بارداری.
بطرز فجیعی اغوا شدی!
فقط 26 سالته، تحصیلکرده ای و بنظر میرسه به لحاظ جنسی اونقدر جذاب هستی که نظر یه همچین آدم با کمالاتی ؟ رو جلب کنی.
با این توصیفات بهتر نیست به ازدواج دائم با یه پسر مجرد فکر کنی؟
-
1- یه تاپیک دیگه بسیار شبیه مورد شما بود که اگه حوصله کردم پیداش کنم لینکش را براتون می ذارم. خودتون هم یه سرچ کنید شاید پیداش کنید.
2- ببخشید که اینطور مقایسه می کنم. حق همسر آینده اتون اینه که بدونه شما قبلا همسر داشتید یا نه. مساله فقط سلامت جسمی و قلبی شما نیست. بلکه مساله همسر داشتن شما هم مهمه و حق داره که بدونه. ضمن این که قلب و جسم شما قرار هست که در این رابطه دست خورده بشه. پس نفر بعدی باید بدونه که داره یک جسم و قلب (به گفته شما سالم، اما) دست خورده را تحویل می گیره. کما این که اگر اون آقا هم قبلا ازدواج یا ازدواجهایی کرده شما حق دارید بدونید.
3- به وضوح نوشتی که می دونی این آقا بعد از مدتی شما را کنار می ذاره و می ره دنبال زندگیش. الان که روح و جسمت دست نخورده است نمی تونی از خواستگارهای اطرافت انتخاب کنی. یکی مذهبیه و یکی پولداره و اون یکی اوپن ماینده و ...
بعد از جدایی از این همسرت، فکر میکنی چند تا پسر مجرد با دونستن شرایطت می آن خواستگاریت؟ اونموقع می خواهی با تشنگی روحی و حسمیت چطور کنار بیایی؟ با این کار داری شرایط خودت را بدتر می کنی.
4- درسته که هیچکدوم قابل پیش بینی نیست اما احتمال گسستن این پیوند خیلی بیشتر از احتمال گسستن ازدواج عادی شماست. خودت را با این حرفها گول نزن.
5- ازدواج موضوعی هست که باید علنی باشه. اگر مجبور به مخفی کردنش هستی ایراد داره. اشکال بزرگ این رابطه مخفی بودنشه.
6- به قول آقای میثم انگار تا حالا مرد ندیدی. مثل یک دختر 5 ساله که کارتون سیندرلا می بینه فکر می کنی ازدواج یعنی سوار کالسکه صورتی بشی و با شاهزاده برقصی.
محرمیت برای اون آقا یعنی سکس. قرار نیست و نمی خوام و ... نداره. اگر قرار به این نیست محرمیت برای چیه؟
محرمیت برای خودت یعنی چی؟ می خوای محرم بشی که چیکار کنی؟
7- گناه یعنی ضربه زدن به جسمت و روحت. خدا مگه بیکاره یا نیازمند من و شما که اگر شما با نامحرم رابطه داشتی ناراحت بشه؟
اگر گفتن وارد هر رابطه ای نشید و از جسمتون و روحتون مراقبت کنید به خاطر خودتون هست.
8- به جای فکر کردن به این آقا به یکی از همون خواستگارهای مذهبی یا بازاری یا اوپن مایند یا هر مدلی که معرفی می شن فکر کن. بالاخره از بینشون یکی بهتر از این کیس می تونی پیدا کنی. محترمانه و درست ازدواج کنی و (اگر خدای ناخواسته بد شد) جدا بشی که بهتره، تا یه رابطه یواشکی که همه اش تحقیر و پنهانکاری و استرس و ... باشه و از اول هم بدونی آخرش جداییه. آخر که چه عرض کنم، به قول خودت یکسال دیگه.
9- توی همین تالار آقایی بودند که با خانمی عقد کردند و بعد از مدتی آقای دیگری مدعی شدند که همسر موقت اون خانم هستند.
همسر موقت اون خانم روزی که با هم محرم شدند که بهش نگفته بود اگر عقد کنی آبروت را می برم یا .... اولش همه خوش و خرم و مهربون و عاشق و رمانتیکن. ولی آخرش حتی تا پای آبروریزی و به هم زدن عقد و ازدواج اون خانم هم پیش رفت. تازه این مورد خانواده دختر در جریان عقد موقت دخترشون بودند. در مورد شما که قراره هیچ کس ندونه. خودش آبروت را نبرد، اگر خانواده یا فرزندانش یا همکارانت یا .... یکی متوجه شد، چی؟
10- دختر 26 ساله که خواستگار هم داره، واقعا داری اشتباه می کنی که به صیغه شدن فکر می کنی.
رابطه جنسی پیش از ازدواج و تاثیر آن بر کیفیت زناشویی
-
در مورد تاپیک باید بگم ...." اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ.." .:203:
عذر میخوام پ.م برای شیدا گرامی #89
-
منم دقیقا با جناب پارسا موافقم
واقعا موندم به شما که این همه از خودتون و عزت نفستون تعریف میکنین چی بگم
.........................
-
خوب تو که هم خودت رو خیلی قبول داری وهم اون اقا رو واین ازدواج موقت حق خودت میدونی الان اینجا توی این تالار مشاوره اومدی چیکار؟:303: